لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

زنده باد تورم

هنوز هم در برخی از مشاغل رسم هست که دستمزدها را هفتگی پرداخت کنند. پیشتر ها ظاهرا این رسم پسندیده و نیکو در همه مشاغل و حرفه ها وجود داشته به طوری که مزد بگیرها حقوق شان را عصر به عصر یا هفته به هفته دریافت می کردند. به تدریج که قراردادهای دائمی کار باب شد کارفرما به دلیل حجم کار و اطمینان کارگر از این که حقوق خود را دریافت خواهد کرد حقوق و دستمزدها به پایان هر ماه منتقل شد. نقل میکنند که در آلمان پس از جنگ نخست جهانی کارفرماها دستمزدها را سه بار در روز پرداخت میکردند. صبح، ظهر و عصر. زیرا فشار تورم آن چنان بالا بود که در طول روز قیمت ها گاهی دو برابر میشد. بنا براین کارگر به محض دریافت دستمزد آن را خرج میکرد. در چنین حالتی پسانداز و تشکیل سرمایه معنی نداشت. گردش پول آن چنان تند بود که پول در گردش با سرعت برق در حال دست به دست شدن بود.

با توجه به آمارهایی که جسته گریخته منتشر میگردد، در خوش بینانه ترین حالت اگر نرخ  شد تورم را ماهانه حتی2 درصد نسبت به ماه پیش به حساب بیاوریم در واقع ما از آغاز ماه تا پایان ماه 2 درصد از پولمان کم شده است.(یعنی اگر ماهی 500 هزار تومان حقوق داشته باشیم به طور واقعی در پایان ماه 480 هزار تومان و ماه بعد 460 هزار تومان و همین طور الخ دریافت میکنیم، ولی خیال می کنیم همان 500 هزار تومان را دریافت کردهایم.) بنابراین توصیه میشود دولت محترم به کارفرماها تکلیف کند حقوق مزدبگیران را دست کم هفته به هفته پرداخت کنند. و خود دولت نیز به همچنین! این کار برای دولت هم  حداقل یک حسن دارد و آن این است که باز هم بر حجم پول در گردش افزوده میگردد. زیرا از آن جا که مزد بگیران از ثمره تورم 25-20 درصدی به سرعت در حال فقیرشدن هستند. دولت نیز با تثبیت قیمتها در واقع به فقیرتر شدن مردم کمک میکند. چرا؟ چون اگر بپذیریم تورم در نتیجه افزایش حجم پول حاصل میگردد، تثبیت قیمت در یک رده و رشته تولیدی یا خدماتی باعث گرایش تورمی در بخشی دیگر میگردد. قانون تورم مانند قانون ظروف مرتبطه است. با فشار بر یک نقطه آب به سوی دیگر سرازیر میشود. یکی دیگر از ثمرات تثبیت قیمت ها این است که دولت به جای ساز و کار نظام قیمت ها که به هر حال تا کنون به طور جسته گریخته در بازار عمل می کرده است بازار را به سوی مبادله پایاپای سوق میدهد. بازهم مثالی از آلمان این بار پس از جنگ دوم خالی از لطف نیست. در آلمان پس از جنگ دوم اشغالگران نظام تثبیت و کنترل قیمتها را اعمال میکردند. نتیجه این شده بود که مردم آلمان به شدت به سوی خرید سیگار گرایش پیدا کردند. یعنی مردمی که کشورشان در اثر جنگ به ویرانهای تبدیل شده بود و از گرسنگی در رنج بودند یک بسته سیگار را حدود 2 دلار می خریدند! در  واقع مردم از سیگار به جای پول استفاده میکردند. زیرا دولت به طور مصنوعی قیمتها را ثابت نگه داشته بود. یعنی کالاها بهای خودشان را نداشتند. این سیگار بود که جای پول را در بازار داد و ستد آلمان گرفته بود. در ایران خودمان در دورانی دلار پول رایج ایران شده بود. زمانی سکه طلا و زمانی خودرو جای پول را گرفته بود. در چنین شرایطی طبقه متوسط و کارگران به شدت تهدید می شوند. زیرا دولت با تزریق بی حساب پول به بازار رونقی مصنوعی ایجاد میکند که پس انداز طبقه متوسط را میبلعد. دولت کنونی میتواند بر خود ببالد که هیچ بخش از اقتصاد در حال رکود نیست. تعداد پروانههای ساختمانی که سال 1386 صادر گردیده از ابتدای انقلاب تا کنون سابقه نداشته است. تعداد یک میلیون خودرو به بهایی نه چندان منصفانه در کشور تولید و به سرعت فروخته میشود. مردم جلو در فروشگاهها صف کشیدهاند. برنج خروار خروار وارد میشود ولی اثری از آن در بازار نیست زیرا همه را مردم از بازارها می ربایند. دولت میتواند با افتخار بگوید منتقدان به ما میگفتند کارخانههای قند در اثر واردات بی رویه که در طول تاریخ ایران سابقه نداشته رو به تعطیلی هستند اما میبینیم که نه تنها شکر ارزان نمی شود بلکه ناگهان قیمت آن سر به فلک میزند و شکر در بازار نایاب میشود. هیچ محتکری هم دستگیر نمی شود زیرا همه دوست دارند از این بازار شیرین مزهای بچشند و چه کسی سود خالص چند صد درصدی را به امید واهی فردا رها می کند و جنسها را احتکار میکند. گیلاس کیلویی 6هزار تومان و تخم مرغ دانه 200 تومان و گوجه کیلویی 2 هزار تومان همچنان در بازار خریدار دارد. کشتی کشتی جنس برای تعادل بازار وارد میشود و چون برف در برابر آفتاب آب میشود. تا جایی که صدای معاون وزیر بازرگانی درمیآید که خانه های مردم تبدیل به انبار مواد غذایی و سوپر مارکت شده است. اما این مقام عالی از خودش نمیپرسد که چرا این همه اجناس در خانه مردم تلنبار شده است!

هنگامی که دولت برای مبارزه با تورم دست به کنترل قیمت ها میزند در واقع صورت مسئله را پاک میکند. هر چه قدر نیز پول وارد بازار میشود تا مردم پولدار شوند چون اساس و پایههای تولید صنعتی در کشور استوار و گسترده نیست و میل بازار به سوی دلالی است، اسکناسها به سرعت به سوی سفته بازی سرازیر میشود. نه بر تولید افزوده میشود نه بیکاری گریبان مردم را رها میکند. این جاست که میگوییم: ای کاش دولت با تورم مبارزه نکند و آن را به حال خود رها کند ولی حقوق ها را هفته به هفته بدهند تا زودتر بتوانیم آن را نقد کنیم! بله پول مان را نقد کنیم زیرا این اسکناس تنها متاعی است که خریدار ندارد.

 

خط لوله نابوکو ایران را از انزوا خارج می‌کند؟

تقریبا ناز و ادا درآوردن‌های اوکراین در انتقال گاز از روسیه به اروپا و تسویه حساب‌های روسیه با این سابقا برادر کوچک‌تر جشن هر ساله آغاز زمستان برای اروپایی‌ها شده است. جشنی که با چند روزی سرما سرانجام گاز روسیه با کمی گران‌تر شدن دوباره در لوله‌های اروپایی‌ها به جریان می‌افتد. یکی از راه‌های جایگزین برای گاز روسیه که نسبتا هم ممکن است امن‌تر باشد خط لوله‌ای است به نام نابوکو. با طرح دوباره نام نابوکو بد ندیدم که این مطلب را که پیش از این در روزنامه اعتماد ملی چاپ شده بود برای استفاده در وبلاگ بگذارم.

ادامه مطلب ...

یورش پولی به جهان

این یادداشت پیش از این در مجله تدبیرانه سبقت به چاپ رسیده است.

ادامه مطلب ...

جهانی سازی گرسنگی

این یادداشت قبلا در روزنامه اعتماد ملی چاپ شده است. آن موقع هنوز بحران اقتصادی سرمایه داری خودش را نشان نداده بود. ولی در این یادداشت می‌توان رد پای بحران را دید. فریبرز مسعودی ادامه مطلب ...