لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

رقص در میانه هیولاها : نگاهی به مبارزات کردستان سوریه

فریبرز مسعودی

به‌تازگی یادداشتی به نام «مقاومت در میانه هیولاها» نوشته «محمد مهدی اردبیلی» و «سمیرا رشیدپور» در سایت محترم «پروبلماتیکا» منشتر شد که حاوی نکاتی در ضرورت پیوند مبارزه قومی و هویتی کردهای سوریه با مبازارت ملی و گسترش جغرافیای این مبارزه بود.

نگاهی به پیشینه مبارزاتی کردهای سوریه تا کنون

مردم کرد سوریه برخلاف کردهای ترکیه، عراق و ایران هرگز به صورت متمرکز در یک منطقه با مرزهای مشخص در سوریه سکنی نداشته بلکه از دیرباز به ویژه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و مرزکشی‌هایی که با توافق دولت فرانسه و ترکیه به دست آمد در مناطقی از سوریه شامل سه استان «رقه» «حسکه» و «حلب» ساکن شدند. به دلیل سیاست‌های بازمانده از دوران استعمار فرانسه و عثمانی بخشی از مردم کرد سوریه هرگز نتوانستند از دولت مرکزی تابعیت سوری دریافت کنند از این رو جمعیتی بالغ بر سیصد هزار نفر (حدود 10 درصد) از کردهای سوریه دارای شناسنامه نیستند و بالطبع قادر به تحصیل و دریافت خدمات بهداشتی و آموزشی نیز نشده‌اند. در واقع وجود بخشی از مردم کرد سوریه هرگز از سوی دولت مرکزی به رسمیت شناخته نشده و از هر گونه حقوق شهروندی و حتی انسانی نیز محروم هستند. حزب بعث سوریه همچون همپالکی خود در عراق در دهه 1960 ضمن سرکوب شدید کردهای این منطقه و پس گرفتن برخی از حقوقی که قبلا در سال‌های 1920 اعطا شده بود به تعریب مناطق کردنشین پرداخت و جمعیت زیادی از عرب‌ها را در بین مناطق حسکه و حلب مستقر کرد. تکه تکه بودن سرزمین‌های کردنشین سوریه و گویش به زبان کرمانجی که جمعیت پراکنده‌ای از کردها در ایران (خراسان) غرب ایران (ایلام، لرستان و کردستان) و برخی مناطق کردنشین ترکیه و غیر کردنشین عراق با آن تکلم ‌می‌کنند، همسایگی با دولت پان‌ترکیست ترکیه و حضور رژیم سرکوب‌گر سوریه، حضور احزاب متعدد کردی که عمدتا تحت تاثیر جریان‌های سیاسی در کردستان عراق و ترکیه هستند به علاوه ضعف شدید جامعه مدنی و سپهر سیاسی و اجتماعی سوریه مزید بر علت شده تا مردم کرد سوریه از کوچک‌ترین حقوقی برخوردار نباشند.

 داعش، جنگ و مبارزه ضد هژمونیک

وقوع بهار عربی در منطقه خاورمیانه زمینه‌ساز حضور قدرتمند و غافل‌گیر کننده بنیادگرایی بازار در جامه پنهان بنیادگرایی مذهبی داعش در سراسر منطقه بود. واقعیت این است که سیاست‌های سرکوب‌گرانه دولت‌های عربی خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله «بشار اسد» در سوریه همزمان با اجرای سیاست‌های بنیادگرایی بازار باعث ایجاد لشگرهایی از حاشیه نشینان و طردشدگان از متن جامعه بود که در حاشیه شهرهای بزرگ عربی از جمله «حلب» برای مرگ و زندگی ‌می‌جنگیدند. کشاورزان از زمین رانده شده و کارگران از کارخانه رانده شده در اثر اجرای سیاست‌های نولیبرالی «بشار اسد» و «جهانی سازی» پیاده نظام مورد نیاز داعش را فراهم کرد تا داعش بهمن‌وار در چشم به هم زدنی روستاها و شهرهای سوریه و عراق را فرو بلعند و حکومت خلافتی (شام و عراق) مورد نظر انحصارهای سرمایه‌داری جهانی را برپا کنند.

طبق اطلاعاتی که به فارسی نیز منتشر شده (صفحه رحمان هاتفی در فیس بوک) دست کم 47 گروه از بنیادگرایان مذهبی از داعش تا جبهه النصره و نیروهای به اصطلاح دمکراتیک سوریه در جریان این جنگ به کانتون‌های شمال سوریه حمله کرده‌اند. در سال‌های آغاز جنگ داعش در سوریه «بشار اسد» در یک توافق با کردهای سوریه حق خودگردانی در شمال این کشور را به کردهای این کشور داد و ارتش دولتی به طور کامل این منطقه را تخلیه کرد. حزب‌ها و سازمان‌های سیاسی کرد سوریه که در سال 2012 جبهه متحد کردستان سوریه را تشکیل داده بودند ساختار سیاسی ویژه‌ای به نام «خودمدیریتی دمکراتیک غرب کردستان» سوریه را ایجاد کرده و در حالی که برفراز ساختمان‌های اداری واقع در کردستان سوریه همچنان پرچم سوریه در کنار پرچم «روژآوا» در اهتزاز بود (و هست) خواستار دمکراتیزه شدن جامعه سوریه و گذار از هر شکلی از دولتملت و فراگیر شدن این جنیش با متحد کردن توده‌های عرب سوریه و سایر اقوام فارغ از نژاد و مذهب و قومیت شدند.

انقلاب روژآوا و جنبش‌های اجتماعی

یکی از تاثیرگذارترین ویژگی‌های سرمایه‌داری ایجاد ساختارهای هژمونیک اجتماعی است که برپایه ملیتی، قومیتی، جنسیتی ذیل مناسبات طبقاتی جای دارند. در متن این ساختارها ملت‌ها، قوم‌ها و جنسیت‌های ضعیف‌تر به حاشیه پرتاب می‌شوند. در این ساختارمندی کنشگران اجتماعی اندک اندک به زوال کشیده شده و طرد ‌می‌شوند تا دوباره در یک کنش و واکنش مبارزاتی علیه این نظم اجتماعی و اقتصادی طغیان ‌کنند. به گفته بوردیو ساختار اجتماعی به واسطه کنش تولید و بازتولید ‌می‌شود، یعنی ساختارها هم‌چنان‌که کنش را هدایت و مهار ‌می‌کنند ساختمندند. به عبارتی این ساختارها فضای اجتماعی را ‌می‌سازند که افراد در این فضا براساس روابط و جایگاه ها با تمایزها و تفاوت‌های‌شان تعریف شده‌اند. اگرچه افراد به عنوان کنشگران مورد بحث بوردیو هستند اما خود او نتیجه ‌می‌گیرد فضای اجتماعی هم حوزه قدرت و هم حوزه منازعه است و عاملان درون آن به رویارویی مشغولند. حال با یاری از عنوان نوشتار « مبارزه در (میانه) هیولاها» که شاید ناظر بر نظریه میدان بوردیو باشد (چه در نگاه نخست در «میانه هیولاها» غلط و درست آن در میان هیولاهاست، مگر این که بپذیریم نویسندگان با به کارگیری بازی کلامی از به کاربردن میانه نظر به میدان داشته باشند) باید بپذیریم در جوامع کنونی افراد و کنشگران با میدان یک پارچه‌ای رو به رو نیستند و در وهله اول این «میدان» صحنه کشاکشی است که کنشگران و نهادها از طریق آن در پی حفظ یا براندازی نظام موجود هستند. حال اگر ساختارهای نو برپایه هنجارها و مناسبات سرمایه‌داری شکل گرفته باشند حاشیه‌ای که در متن قرار گرفته حاشیه‌های جدیدی را با طرد دیگر لایه‌های اجتماعی و طبقاتی می‌سازد، اما چنان‌چه این کنش‌‌ها و ساختارها از محذورات ایدئولوژیک زمانه فراتر رفته با معنادهی به ساختارهای جدید عاملیت جدیدی بیافرینند ‌می‌توانند از چنبره هیولاها رهایی یابند!

اما چگونه جنبش‌های قومیتی و اصولا هر جنبش غیر طبقاتی در پیوند با جنبش‌های اجتماعی در عین فراگیر شدن از تهی شدن از معنا و انزوا و انحراف جلوگیری خواهد کرد؟

در واقع اگر سیاست راهبردی هر جنبش‌ اجتماعی را مختل ساختن متن‌های هژمونیک قدرت نه تصرف دولت بدانیم آن‌گاه حفظ هویت و استقلال گروه‌های تشکیل دهنده جامعه در برابر دولت یا حاکمیت امری لازم است. در این وضعیت لایه‌های میانی و فرودست جامعه لاجرم به دمکراتیزه شدن سپهر سیاسی و اقتصادی نهادهای سیاسی و اجتماعی گرویده و در نهایت جز دمکراتیزه کردن دولت راه دیگری ندارند. رهبران «روژآوا» با صورت بندی «خود مدیریتی دمکراتیک» تاکید دارند هدف آنان نه تشکیل دولتی از جنس دولت‌های تاریخا لیبرال کنونی بلکه مدل جدیدی از تشکیل نظام دمکراتیک و ملی برپایه «خودمدیریتی» یا به عبارت دیگر استمرار جنبشی ضد هژمونیک است. آن‌چه در این نوع جنبش‌ها که به علت کثرت شرکت کنندگان از تضاد کار و سرمایه فراتر ‌می‌رود تعیین کننده است هویت مشارکت کنندگان در جنبش است که با تمرکز بر موضوع‌هایی مانند فقر، بیکاری، مبارزه قومی و هویتی و جنسیتی سویه مبارزه را تعیین ‌می‌کند. مبارزه ضدهژمونی جنبش‌های اجتماعی و توده‌ای نه به معنی ترک و طرد مبارزه طبقاتی، بلکه ذیل مبارزه کار و سرمایه تقسیم می‌شوند. در کردستان سوریه اشکال متفاوت و متنوعی از انواع مبارزات در جریان است که انقلاب روژآوا بدون درجا زدن در خواسته‌های قومیتی، با گره زدن آن به جنبش‌های حقوقی و اجتماعی دیگر در جامعه سوریه از جمله حقوق دهقانان عرب سلب مالکیت شده توسط دولت بشار اسد، اقلیت‌های ایزدی و ترکمن، هویتی، زنان، آموزش و بهداشت رایگان، کار و هرگونه مبارزه با بی حقوقی و مبارزه مدنی برای خروج از سلطه ایدئولوژیک و استثماری دولت به معنای طبقاتی و سیاسی آن خواهد توانست از هیولا شدن در میانه دیگر هیولاها دوری جوید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد