لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

توسعه، قربانی شعار

فریبرز مسعودی: ظاهراً قرار است در هر انتخاباتی به کلی شاکله اقتصاد و برنامه توسعه ایران درنوردیده شود و طرحی نو درافکنده شود. طرحی بر پایه شعارهای انتخاباتی ناپخته توسط نامزدهای مخالف دولت که البته در جایی نیز ثبت نشده‌اند. شعارها و وعده‌هایی چون طرح‌های اشتغال‌زایی 6 میلیونی، پرداخت یارانه‌های عجیب و غریب و مالیات ستانی از مالیات گریزان به میزان چند برابر برنامه پیش‌بینی شده و در نهایت دستیابی به رشد 24 درصدی اقتصادی! که نامزدهای ریاست جمهوری دوازدهم در برابر دوربین‌های تلویزیون یا در میتینگ‌های انتخاباتی می‌دهند عمدتاً با برنامه ششم توسعه تصویب شده توسط مجلس فرسنگ‌ها فاصله داشته و معلوم نیست چگونه قرار است به اجرا دربیایند.  ادامه مطلب ...

جهانی شدن، جهانی سازی

جهانی شدن، جهانی سازی

فریبرز مسعودی

به گمان بسیاری از صاحب نظران اقتصادی و سیاسی بحث در باره جهانی شدن (  Globalization) یا به تعبیری جهانی سازی موضوعیت خود را از دست داده و آن را مترادف با دهکده جهانی و یا ارتباطات گسترده مالی، پولی، تکنولوژیکی و تجاری بین کشورهای 5 قاره جهان می دانند. اما آیا به راستی این هم آن چیزی است که ما از جهانی سازی عایدمان می شود یا جهانی سازی و تاثیرات آن بر شئون زندگی انسان ها در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی، اقلیت های قومی و نژادی و در یک کلام تمدن بشری همچنان  یک چالش پراهمیت برای اندیشمندان و سیاستمداران کشورها اعم از کشورهای صنعتی و در حال توسعه است؟آیا جهانی شدن همان اهمیت  و مخاطراتی را که برای کشورهای پیرامونی دارد برای کشورهای مرکزی هم دارد؟ آیا واقعا رشد و توسعه و آینده جامعه هایی چون جامعه کشور ما با جهانی شدن گره خورده! آیا باید با این پدیده به رویارویی پرداخت یا آگاهانه و از دیدگاه یک فرصت با این گفتمان روبه رو شد؟ جهانی سازی یک تقدیر و اجبار است یا یک انتخاب؟  ادامه مطلب ...

تله اقتصاد ایران

تله اقتصاد ایران

@iranidevelopment hd


بحران بیکاری که در سال‌های گذشته با ترفندهایی از جمله دست کار در آمارها و پایه های آماری یا توسعه فضاهای آموزشی برای به تعویق انداختن ورود نیروهای جوان به بازار کار بر آن سرپوش گذاشته می شد به تله‌ای برای دولت‌های بعد از دولت مهرورزی بدل شد. رئیس دولت نهم و دهم طبق تجربه من‌درآوردی دوربرگردان‌هایی که در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها برای به تأخیر انداختن ترافیک ایجاد کرده بود همین دوربرگردان را با افزایش یک‌شبه صندلی‌ دانشگاه‌ها و به راه انداختن انواع دانشگاه‌های مجازی، خصوصی، غیرانتفاعی و پردیس‌های دانشگاهی بر سر راه ورود جوانان به بازار کار ایجاد کرد. دوربرگردان‌هایی که ترافیک تأخیری آن الآن به گردنه‌های اقتصاد کشور رسیده و دامن اقتصاد و جامعه ایران را گرفته؛ به‌طوری که برخی به‌درستی از آن به‌عنوان سونامی بیکاری تعبیر می‌کنند. شوربختانه جناح اصول‌گرا و نمایندگان آن در انتخابات ریاست جمهوری نه تنها برنامه‌ای برای این سونامی ندارند بلکه آن را به دستاویزی برای سردادن شعارهای پوچ عوام‌فریبانه برای کسب رأی بدل کرده‌اند؛ اما با توجه به سخنان روحانی -در جایگاه نامزد ریاست جمهوری که هنوز سکان اداره قوه مجریه را در دست دارد - مبنی بر ایجاد اشتغال از طریق افزایش تولید و ایجاد استان‌های مرزنشین صادراتی نگاهی به سه عامل اصلی بروز بحران بیکاری در ایران می‌اندازیم. ناگفته پیداست که بررسی ریشه‌ای بحران بیکاری از حوصله چند یادداشت کوتاه خارج است.

مقررات‌زدایی و اشتغال عمومی

توصیه‌های صندوق بین‌المللی پول و یا آن‌چه «اجماع واشنگتن» نامیده می‌شود امتحان فاجعه‌بار خود را در کشورهای آسیای شرقی، ازجمله اقتصاد قدرتمند ژاپن، کره جنوبی، مالزی، اندونزی، تایلند، فیلیپین و برخی کشورهای آمریکای لاتین مانند آرژانتین، شیلی و برزیل و همچنین روسیه در دو دهه 1980 و 90 پس داده و از سوی دولت‌هایی که این سیاست‌ها را اجرا کرده بودند به کنار گذاشته شده‌اند. اما همان کشورها در هنگام اجرای این سیاست‌ها برای کاهش پیامدهای آن بر کارگران و روستاییان برنامه تورهای حمایتی از جمله برنامه اشتغال عمومی را در نظر داشته‌اند.

متأسفانه در کشور ما اجرای این سیاست‌ها در دولت مهرورزی با شعارهای ماوراء چپ عدالت‌خواهانه حتی بدون ایجاد این تور حمایتی برای افرادی که به این وسیله بیکار می‌شوند انجام شد که نتیجه آن بحران عمومی اقتصادی است که گریبان گیر کشور شده است. اجرای یکی از بدیهی‌ترین پیامدهای این‌گونه سیاست‌ها فقر است که خود از پیامدهای مستقیم و آشکار بیکاری است. در برنامه اشتغال عمومی باهدف کاستن از فقر به‌ویژه در مناطقی مانند مناطق مرزی کشور ما که خود زمینه‌ساز گسترش قاچاق و سایر بزه‌ها شده است پروژه‌های گوناگون راه‌سازی، زیربناهای بهداشتی، آموزشی و مهارت‌آموزی، فعالیت‌های زیست‌محیطی و غیره از سوی دولت اجرا می‌شود که ضمن ایجاد اشتغال موقت، با تأمین زیربناهای موردنیاز و عمران و آبادانی در مناطق محروم امکان و زمینه جذب سرمایه را به وجود می‌آورد. در برخی از نقاط ایران مانند استان سیستان و بلوچستان مشکلات که گسترده زیست‌محیطی حرف اول را در کوچ جمعیت و نابودی زیربناهای اقتصادی و شهرها و روستاها زده است سرمایه‌گذاری دولت در این زمینه نه تنها می‌تواند اشتغال پایدار ایجاد کند بلکه با اجرای سیاست‌های درست زیست‌محیطی می‌تواند در درازمدت بحران زیست‌محیطی این مناطق را به کنترل درآورد. در واقع بررسی چرایی بحران زیست‌محیطی در این استان پهناور کشور خود می‌تواند درس‌های ارزشمندی برای پژوهشگران و علاقه‌مندان به توسعه پایدار داشته باشد. سیاست‌ها اشتغال عمومی به عنوان تور حمایتی از نیروهای مولد برای ایجاد اشتغال و توسعه پایدار سیاستی رایج در همه کشورهاست که در هیچ‌یک از برنامه‌های نامزدهایی که یک‌شبه قصد ایجاد میلیون‌ها شغل را دارند حتی در حد حرف هم جایی نیافته است. 

ادامه مطلب ...

دور برگردان بیکاری

@iranidevelopment

این روزها دور، دور آمارهای اقتصادی و بحث بر سر دستاوردها و ناکامی‌های اقتصادی است که رسانه‌های مجازی و واقعی را پر کرده است. همین‌جور که داشتم کانال‌های تلگرام را از توی گوشی بالا و پایین می‌کردم، گوشم به حرف‌های دو تا جوان بود که بالای سر من ایستاده و درحال بحث کردن بودند. آن یکی که منتقد بود به آن یکی که از میله بالای سرش آویزان بود، گفت: «آخر چطور ممکن است آمار بانک مرکزی با مرکز آمار این همه اختلاف داشته باشد. بالاخره یکی آمارسازی می‌کند.» بعد از روی گوشی‌اش خواند: «رشد اقتصادی ٩ماهه ‌سال ١٣٩۵ براساس اعلام بانک مرکزی ١١/٦‌درصد و طبق اعلام مرکز آمار ٧/٢‌درصد است.» جوان دیگر پاسخ داد: «خب باید ببینیم مبنای آمار چی بوده، وگرنه بانک مرکزی که از خودش آمار درنمی‌آورد!» جوان مدعی گفت: «در مورد همین بیکاری. دولت آمار داده که الان در کشور ٩/٢‌میلیون بیکارداریم. واقعا یک نگاه به دور و بر خودت بینداز. بین همکلاسی‌ها ببین چند نفرشان بیکار هستند!» جوان دیگر گفت: «چرا آن موقع که فرمول برای اشتغال اختراع می‌کردید که هرکس هفته‌ای یک ساعت کار کند شاغل است به این آمارسازی‌ها اعتراض نداشتید؟ خب اگر من در یک آزمایشگاه هفته‌ای یک روز هم کار کنم شاغل محسوب می‌شوم. این تفاوت‌ها می‌تواند از تعریف اشتغال سرچشمه بگیرد. ولی بالاخره باید یک چیزی را مبنا قرار داد. نمی‌شود در این دولت مبنای اشتغال یک چیز باشد و در دولت دیگر تفاوت کند!»

توضیح: این یادداشت در صفحه آخر روزنامه شهروند 12 اردیبهشت 96 منتشر شده است.

جوان مدعی گفت: «ببین تغییر اقتصادی را مردم باید لمس کنند. با حلواحلوا گفتن که دهان مردم شیرین نمی‌شود! دو، سه ماه پیش یک آمارگیر دم دانشگاه از خود من پرسید: شاغلی! می‌گویم نه، بیکارم. می‌پرسد روزها چه‌کار می‌کنی. می‌گویم در دانشگاه در مقطع دکترا درس می‌خوانم. آمارگر جلوی اسمم در کادر شاغل علامت می‌زند. می‌گوید: بگو شاغلی دیگر. می‌گویم مگر دانشجو شغل است. من برای فرار از بیکاری دارم دکترا می‌خوانم وگرنه دکترا می‌خواهم چه‌کار! آمارگر می‌گوید: پدربیامرز خود من برای یک هفته به استخدام فلان موسسه درآمدم شاغل محسوب می‌شوم. تو که دانشجویی! آخر در کجای دنیا دانشجو شغل است!» جوان دیگر دستش را از میله ول می‌کند تا به دستفروشی که به‌زحمت از لای جمعیت رد می‌شود راه بدهد. در همین حال می‌گوید: «خب زمان دولت خودتان در یک جلسه آقای رئیس‌جمهوری و وزیر آموزش عالی در یک چشم به هم زدن ظرفیت دکترای دانشگاه‌ها را ١٠ برابر کردند، آن موقع یادت نبود اعتراض کنی؟ الان دولت هرچه اشتغال ایجاد کند باز هم در برابر سیل دانشجویان دکترا و ارشد که منتظر ورود به بازار هستند کم می‌آورد. ٥‌میلیون دانشجو خودش یک سونامی واقعی است! رئیس دولت محبوب شما آن موقع که شهردار بود به ‌جای پل و دسترسی‌های ناهم‌سطح در اتوبان‌ها دوربرگردان را اختراع کرد که درواقع کارکردش به تأخیر انداختن ترافیک و سرگرم کردن مردم در ترافیک بود، وقتی هم که رئیس‌ دولت شد همین کار را در ارتباط با اشتغال کرد. درواقع دانشگاه‌ها تبدیل شدند به دوربرگردان اشتغال. تازه پزش را هم می‌داد!»

یک دستفروش جوان از لابه‌لای جمعیت به‌زحمت رد شد، انواع و اقسام کابل او.تی.جی و یو.اس.بی به خودش آویزان کرده بود. با خودم فکر کردم این روزها هیچ خبری از بگیروببند دستفروش‌ها در مترو نیست. شهرداری چقدر با دستفروش‌ها مهربان شده!           

این یادداشت             درتاریخ 12 اردیبهشت در روزنامه شهروند منتشر شده است.                                                                                                     

طبقه کارگر صنعتی و انقلاب

نگاهی به کتاب «طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران»[1]

جامعه ایران در آستانه انقلابش درهم‌جوشی بود از طبقه‌های ازهم‌گسیخته با مرزبندی‌های به‌هم‌ریخته و مخدوش و اقتصادی که در آن شکل‌های متفاوت و متضاد خرده‌کالایی، تولید معیشتی و سنتی در کنار شیوه تولید کالایی سرمایه‌داری مدرن تحت اراده قدرقدرتی شاهانه و اشرافیت مالی که وجه مشخصه آن فساد و رانت‌خواری و سوداگری‌های حقیرانه بود در هم می‌لولیدند. اگرچه تولید صنعتی به دلیل سهم کم آن در اقتصاد ایران نقش پررنگی نداشت اما می‌توان ادعا کرد تضاد میان اشکال تولید خرده‌کالایی و پیشامدرن با تولید کالایی سرمایه‌داری، مهم‌ترین تضادهای موجود در اقتصاد کشور را تشکیل می‌داد که شاید همین تضاد، یکی از علت‌های عدم مشارکت طبقه کارگر ایران در ماه‌های نخستین در انقلاب بود. شکل‌گیری طبقه کارگر در ایران که عمدتا در ارتباط با رفع نیازهای اقتصاد جهانی و امپریالیسم شکل‌گرفته و عمدتا دست‌ساخته دولت بود، سرشار از تناقض‌ها و اغتشاش‌های قومی، زبانی، محلی و سنتی بود.

http://vaghayedaily.ir/fa/News/64024

دیالکتیک مبارزه ضد سرمایه‌داری و مبارزه ضد جهانی سازی

این یادداشت پیشتر در مجله اینترنتی مهرگان منتشر شده است.

کارگران جهان متحد شوید


دیالکتیک مبارزه ضد سرمایه‌داری و مبارزه ضد جهانی‌سازی


فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد به سود ابرقدرت آمریکا توسط تئوریسین‌های سرمایه‌داری به پایان تاریخ تشبیه شد و در کازینوها و باشگاه‌های سرمایه‌داری جشن‌های با شکوهی بر سر مزار انقلاب‌های سوسیالیستی و کارگری و انقلاب‌های رهایی‌بخش ملی برپا شد. رهبران احزاب سوسیال‌دمکراسی که تا آن زمان در عین وفاداری به ایده‌های سوسیالیستی بر طبل دمکراسی می‌کوفتند اینک بدون شرمساری سوسیالیسم را به دور افکنده و به آغوش سرمایه‌داری نولیبرالیستی خزیده و آزادی و رفاه هر دو را کم‌ترین نتیجه سیاست‌های جدید خود می‌دانستند. چپ‌ها از موضع خود پس نشسته و به نظر می‌رسید قافیه را کاملاً به رقیب باخته‌اند. اما در عمل چه چیزی برای بشریت به دست آمد؟

جهانی ناامن‌تر و پر تنش‌تر فرو خفته در زیر چتر دهشت افرای فقر و ترس از جنگ در سایه افزایش و تشدید تناقض‌های اجتماعی در مقیاس جهانی و ملی.

در برابر این یورش خشن و بی‌رحم نولیبرالیسم در جناح چپ مارکسی که خود را چپ‌های نو- دمکرات و نومارکسی و غیره می‌خوانند علیرغم مخالفت با تز پایان تاریخ و پای بندی به لزوم ادامه مبارزه با سرمایه‌داری، عملاً با خط بطلان کشیدن بر مفاهیمی هم چون امپریالیسم، مبارزه‌های آزادی‌بخش ملی و انقلاب‌های کارگری، دیکتاتوری پرولتاریا، حزب و جنگ طبقاتی و انترناسیونالیسم کارگری عملاً فرهنگ لغت جدیدی برای چپ آفریدند که در آن فرو کاستن مبارزه طبقاتی به هویت‌های جمعی و جنگ طبقاتی به جنبش‌های مدنی و بازتعریف مسیرهای کسب قدرت دولتی، رابطه حزب طبقه کارگر با اتحادیه‌های کارگری، تعریف نادرست از طبقه کارگر و جای گزینی آن با مفهوم گنگ و دوپهلوی طبقه متوسط، مسکوت گذاشتن ماتریالیسم تاریخی و فرو کاستن ماتریالیسم دیالکتیک به ان‌قلت‌های فلسفه بافانه و تقسیم آثار مارکس به دو دوره مارکس جوان و مارکس پیر عملاً ایده‌های کمونیستی را از مفهوم اصلی آن تهی کرده و به بدیل تراشی برای مبارزه طبقاتی، هژمونی طبقه کارگر و تصرف قدرت دولتی برای بنای ساختمان سوسیالیسم مشغول شدند. 

ادامه مطلب ...

زبان اقتصاد

  این روزها خبرهای طاق و جفت از تعطیلی کارخانه‌ها از برندهای قدیمی ارج و داروگر گرفته تا کارخانه‌های تازه تأسیسی چون زاگرس خودرو بیش‌ازپیش شنیده می‌شود که هر مخاطبی را نگران می‌کند. هیاهویی که هرچه به موعد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیک‌تر می‌شویم بر شدت و فشار آن نیز افزوده خواهدشد.اما جالب وقتی است که دیده می‌شود این خبرها از سوی دلسوزانی طرح و به آن دامن زده می‌شود که اولاً: خودشان دستی بر آتش داشته و دارند ثانیاً: با طرح این موضوع‌ها تقصیر را از خودشان ساقط می‌کنند در حالی که ادبیات اینان هنوز در دولت مخاطبانی دارد؛ دراین جو سیاست زده واکنش دولت و نزدیکان به دولت نیز تکذیب یا در نهایت دادن قول مساعد برای بررسی و کمک به این دست کارخانه‌های بحران‌زده است. سیاست‌زدگی در کشوری که از کاندیدای ریاست جمهوری تا نماینده شورا به دلیل ادای تکلیف و برداشته شدن این بار سنگین از روی دوششان به میدان می‌آیند، همان مثل با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است. اما همین تعارف‌های سیاسی و ادای دین کردن‌های این دلسوزان در دنیای واقع شکل دیگری می‌یابد. یعنی این‌که اگر تعطیلی کارخانه‌ها در اثر کوتاهی مقام‌های دولتی باشد، بیشتر متوجه دولت گذشته و سیاست‌های بحران‌زایی است که نتیجه آن رشد اقتصادی منفی 9/6  درصد بوده و پس از آن بر گردن کسانی است که بر طبل خصوصی‌سازی و آزادسازی اقتصادی می‌کوبیدند و حالا هم با شنیدن این خبرها هیچ به روی مبارک نمی‌آورند. برخلاف تعارف‌های سیاسی، ادبیات اقتصادی زبان علمی و زبان دو دو تا چهارتاست. یعنی این‌که وقتی در اقتصاد گفته می‌شود رکود، بدهی سنگین به بخش خصوصی، رشد نقدینگی، رشد تورم، تحریم، فساد، خالی کردن صندوق های بازنشستگی، نتیجه این‌ها می‌شود رشد منفی 9/6 درصدی اقتصادی و رشد منفی اقتصادی یعنی تعطیلی کارخانه‌ها، ورشکستگی بانک‌ها، افزایش بیکاری، فرار سرمایه، رواج واسطه‌گری و زمین خوردن تولید! این‌ها پیامدهای شعارهای خیالی در دنیای واقعی هستند. ادبیاتی که از یک‌سو تحریم‌ها را کاغذ پاره می‌خواند و از سوی دیگر در پی مدیریت جهان می‌دوید؛ این می‌شود همان با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن و تعبیر آن در ریاضی می‌شود بحران اقتصادی!

اما این سکه روی دیگری هم دارد. در همین ادبیات؛ خصوصی‌سازی، سپردن کارها به دست مردم، رقابت‌پذیری و اقتصاد بازار آزاد تعبیر دیگری هم دارد که می‌شود رواج واگذاری‌های بی‌حساب‌وکتاب وظایف حاکمیتی دولت بر عهده بازار و رقابت! رقابت برای کسب سود از هرچه که بشود آن را به پول نزدیک کرد. این همان ادبیاتی بود که در دولت گذشته بازار پررونقی داشت. در این ادبیات واگذاری کارخانه‌ها به بخش خصوصی یعنی واگذاری تولید و اشتغالی که با سرمایه و پول این ملت به دست آمده به بازار آزاد! کوچک کردن دستگاه بوروکراسی آموزش، بهداشت و بیمه یعنی خصوصی‌سازی آن‌ها و به عبارتی واگذاری نسل‌های آینده به رقابت در بازار برای کسب سود بیشتر!

 این یادداشت در 6 اردیبهشت در روزنامه شهروند منتشر شده است.

پیکتی و تناقض های دنیای سرمایه داری- گفتگو با ناصر زرافشان

سیری در کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم

پیکتی و تناقض‌های دنیای سرمایه‌داری

گفتگو با دکتر ناصر زرافشان

فریبرز مسعودی- جهان امروز بیش از همیشه شاهد افزایش نابرابری و شکاف طبقاتی شده است به حدی که صندوق بین الملی پول که اجرای سیاست‌های آن یکی از عوامل مهم این افزایش نابرابری است از نتایج این روند بیمناک شده و در گزارشی از این دریچه که ادامه افزایش نابرابری باعث رکود در اقتصاد جهانی خواهد شد به چاره جویی پرداخته است. کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم به دقت موضوع افزایش نابرابری در جهان را مورد بررسی قرار داده است. انتشار این کتاب در غرب سرو صدای بسیاری برپا کرد و هنوز هم نقل محافل اقتصادی و عمومی است چرا که نویسنده و پژوهشگر، توماس پیکتی در این کتاب توانسته سندهای بسیاری در باره چگونگی انباشت عظیم سرمایه در و رشد شدید نابرابری در جامعه های غربی به دست دهد که بعضا موجب حیرت و شگفتی خوانندگان عادی و حتی اقتصاددانان و پژوهندگان شده است. این کتاب تاکنون دو بار با دو ترجمه متفاوت به بازار عرضه شده و ترجمه سومی از آن توسط ناصر زرافشان در راه است. ناصر زرافشان را اگر بتوانیم مترجم بشمار آوریم مترجمی گزیده کار است با ترجمه هایی دقیق از کارهایی موثر و ماندگار مانند کتاب "کودتا اثر یرواند آبراهامیان". گذشته از ضعف هایی که در ترجمه های پیشین وجود داشت، آن چه خواندن ترجمه دکتر ناصر زرافشان از این کتاب را با اهیمت تر می کند این است که وی بر این ترجمه نکات بسیاری را به صورت پاورقی و زیرنویس افزوده و در باره پیشنهادهای توماس پیکتی نقدهای خود را افزوده که این اثر را از حالت صرف یک ترجمه خارج کرده و خواندن آن را برای پژوهشگران و به ویژه دانشجویان و سایر علاقه مندان جالب تر کرده است. با توجه به جایگاه ویژه این کتاب در علم اقتصاد امروز با مترجم آن دکتر ناصر زرافشان گفتگوی مفصلی انجام شد که با اندکی تلخیص آن را می‌خوانیم.

 

-          چرا باید کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم را خواند؟

به دو دلیل عمده باید این کتاب را خواند. برای بیان این دو دلیل باید توضیح کوتاهی درباره خود کتاب بدهیم. این کتاب در یک نگاه کلی دربرگیرنده دو قسمت است. قسمت اول شامل بخش‌های یک، دو و سه به بررسی سرمایه و درآمد و سیر تحول و سمت‌گیری تحول آن‌ها طی دو سده گذشته و ساختار نابرابری و تحول آن طی این مدت می‌پردازد، و در قسمت دوم (بخش چهارم) که بر بحث‌ها و یافته‌های قسمت اول مبتنی است مؤلف پیشنهاد دو راه‌حل خود را که حول محور تنظیم سرمایه در سده بیست و یکم متمرکز است ارائه می‌کند. قسمت اول کتاب به نظر من به این دلیل باید خوانده شود که یکی از تفصیلی‌ترین و مستندترین تابلوها را از اقتصاد امروز جوامع سرمایه‌داری به دست می‌دهد و به نظر من هر پژوهشگر اقتصادی یا هر فرد علاقه‌مند به مسائل اقتصادی باید آن را به خاطر اطلاعات، آمارها و ارقام و مستندات ارزشمندی که به دست می‌دهد بخواند، و قسمت دوم به این دلیل باید خوانده شود که نسخه پیشنهادی مؤلف است و باید نقد شود و اعتبار، کارآیی و امکان یا عدم امکان عملی آن بررسی شود و محک بخورد. http://vaghayedaily.ir/fa/News/63745