لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

یورش پولی به جهان

این یادداشت پیش از این در مجله تدبیرانه سبقت به چاپ رسیده است.

طبیعی است که در هر نظام اقتصادی اعم از سرمایهداری یا غیر آن سرمایهگذاری برای تولید کالا در برابر کسب سود اقدامی مناسب به چشم بیاید، اما در حال حاضر بازارهای جهانی با سرمایهگذاریهای عظیمی برای کسب سود در کوتاه مدت ربروست، به گونهای که میتوان گفت جهان در معرض هجوم پولی کشورهای پیشرفته به ویژه آمریکا میباشد. افزایش ناگهانی و سرسام آور بهای مواد غذایی، نفت ، فروپاشی بازار مسکن آمریکا و همچنین بازار سلف مالی در این کشور همگی از نشانههای این یورش هستند.

سرمایه گذاری برای دریافت سود فوری در ابعاد ملی و جهانی موجب ضربه زدن جدی به اقتصاد تولیدی خواهدگردید. این تخریب در ابعاد جهانی رو به گسترش بوده و پیامدهای ناگوار آن به اشکال گوناگون در زندگی روزمره مردم جهان دیده میشود. فقط کافی است به برخی آمارها نگاهی بیاندازیم تا پی به وخامت اوضاع اقتصادی جهان ببریم.

سرمایهی مالی امروز در جهان حدود 150 هزار میلیارد دلار تخمین زده میشود. در حالیکه تولید ناخالص جهان چیزی حدود 50 هزار میلیارد دلار است. یعنی میزان گردش سرمایه در اقتصاد مالی سه برابر آن در اقتصاد تولیدی است. دهها هزار میلیارد دلار از این تفاوت یکصد هزار میلیارد دلاری بهصورت سرمایههای صوری به سفتهبازی در بازار جهانی مشغول است. این حجم عظیم مالی گاهی بازار نفت را نشانه میرود و زمانی به غذای مردم هجوم میبرد. که نتیجه همه آن چیزی نیست جز فشارهای طاقت فرسا بر مردم فقیرترین و ضعیفترین کشورها. از سوی دیگر در حالی که سهم امریکا از تولیدات صنعتی جهان از50 درصد در سال 1950 به 25 درصد درحال حاضرکاهش یافته و ترازپرداختهای امریکا درطول یک دهه باکسری مواجه بوده است ولی همین کشور رهبری بازارهای پولی و مالی جهان را در دست دارد. سیستم بانکی آمریکا در سالهای 2005 و 2006 جا بهجایی بیش از 70 درصد سهام و منابع گردش مالی اروپا را انجام داده و بر بیش از 50 درصد مبادلات بازرگانی بر مبنای دلار احاطه داشته است.

ولی این سرمایهها چگوه کنترل و هدایت میگردد؟

همه ما کمابیش اطلاعات و اخباری از شرکتهای فراملی خوانده و شنیدهایم. تقریبا بیشترین حجم تجارت نفت توسط 7 شرکت فراملی موسوم به هفت خواهران کنترل میگردد. در مقالهای که پیشتر در همین زمینه در روزنامه اعتماد ملی منتشر گردید به این موارد اشاره شد. ولی بد نیست یادآور گردد سود شرکتهای هفت خواهران در سال 2006 از تجارت نفت به اندازه درآمد سه سال گذشته ایران از فروش نفت بوده است.

تقریبا 90 درصد تجارت مواد غذایی اصلی (مانند گندم، جو، برنج، ذرت، سویا و غیره) در روی زمین توسط سه شرکت کارگیل، آرچر دنیلز و بانجی انجام میشود. همچنین تقریبا نیمی از بزرگترین اقتصادهای جهان را همین شرکتهای فراملی تشکیل میدهند. ولی در کنار این غولهای فراملی که به آسانی میتوانند قیمت هر محصولی را در جهان بالا و پایین ببرند و از این راه سودهای افسانهای غیر قابل تصور به دست بیاورند بنگاههای مالی نقش مخربتری دارند. دستهای از این موسسات که Hedge Fund (هج فاند) نامیده میشوند در چند سال اخیر کنترل بازارهای مالی جهان را در دست گرفتهاند. این شرکتها عملا از خود دارایی نداشته بلکه با مدیریت سرمایههای افراد خاص و سرمایهگذاری در بازارهای زودبازده با سود بالا ضمن دریافت دستمزد، پاداشهای کلانی از صاحبان سرمایهها دریافت میکنند. ساز وکار این شرکتها به گونهای است که اطلاعاتی از نحوه کارکرد و نوع سرمایه گذاری آنها منتشر نمیگردد و دولت آمریکا که در واقع موطن اصلی این بورس بازان است هیچ نوع کنترلی بر نحوه فعالیت این بنگاهها ندارد.

هج فاندها  با سرمایه گذاریهای متعدد در بورسهای نفت و مواد غذایی توانستهاند عملا کنترل بازار این دو محصول استراتژیک را در دست بگیرند. بنا به آمار سایت (HFN)سرمایه تحت مدیریت این بنگاهها به سرعت در حال افزایش بوده و از رقم 743 میلیارد دلار در سال 2005 با جهشی باور نکردنی به 2680 میلیارد دلار رسیده است! هج فاندها همان گونه که گفته شد نه کالایی تولید میکنند و نه حتی صاحب سرمایه هستند. این بنگاهها با خرید و فروش در بورس و ایجاد بازارهای کاذب برای کالا و محصولهای خریداری شده عملا از هیچ سودهای کلان به چنگ میآورند. به گونهای که میانگین درآمد این بنگاهها در سال 2007 به حدود 900 میلیون دلاررسیده است. هج فاندها که شامل قوانین بورس نمیشوند توسط موسسات مالی و اعتباری با دست و دلبازی فراوان تغذیه شده و از تسهیلات بسیار خوب این موسسات برخوردار میشوند به طوری که در برابر هر یک دلار حدود 10 برابر از تسهیلات مالی بانکها بهرهمند میگردند. از این رو سرمایههای در اختیار این بنگاهها به طور سرسامآوری رو به افزایش میباشد. و همین موضوع به آن ها قدرت مانور بسیار بالایی میدهد.

بشکههای نفت کاغذی

همه ما نفت بشکهای 12 دلار را در همین چند سال پیش به خوبی به یاد میآوریم. گرچه بهای واقعی نفت آن قیمت نبود ولی افزایش تصاعدی قیمت نفت نمیتوانست در اندک زمانی از تعادل در بازار نفت خبر دهد، زیرا عامل عینی در بازار برای رسیدن به قیمت واقعی وجود ندارد. افزایش نیاز چین و هند به نفت یا حتی درگیریها و کشمکشهای سیاسی میان آمریکا با ایران و ونزوئلا یا جنگ در عراق و نیجر یا کاهش ارزش دلار نمیتواند روند افزایشی نفت را با این سرعت توجیه نماید.(پیش از این در مقالهای علل واقعی و زمینههای عینی برای افزایش بهای نفت در همین روزنامه ارائه گردیده است) برای درک و دریافت بهتر این موضوع من در همان مقاله به بورسبازی بر روی نفت اشاره کردم که در این جا قصد دارم اطلاعات بیشتری در این باره ارائه دهم. در واقع  پیش بینی افزایش بهای نفت بورسبازان و معاملهگران قماری را بیش از پیش متوجه این ماده حیاتی و سرمایهگذاری بر سر آن کرد.

حتما به طور مرتب تصاویر و اطلاعات در باره بهای نفت را از بازارهای بورس، و عمدتا بورس نفت نیویورک و لندن دیده و خواندهاید. زیرا تا سال 2000 میلادی کلیه معاملات نفت در این دو بورس انجام میپذیرفت. خریدارن واقعی نفت برای تحویل نفت در سررسیدهای مشخص( نهایتا 6 ماهه) بایستی به این بازارها مراجعه میکردند. کلیه معاملات در این دو بورس طبق قوانین بورسهای جهان ثبت و ضبط میگردید و امکان خریدهای بی حساب و کتاب و قماری عملا وجود نداشت. البته نه این که معاملهگران قماری در بازار وجود نداشتند. در همان زمان نیز بسیاری از معاملات برای دریافت سود و در واقع شرط بندی در مثلا 6 ماه بعد وجود داشت ولی دامنه و گستره آن مشخص و محدود بود. در سال 2000 میلادی کنگره آمریکا با تصویب قانونی به غولهای مالی یا همین هجفاندها اجازه داد تا توسط پایانههای رایانهای خود در هرکجای دنیا و تا هر میزان که بخواهند نفت کاغذی با استفاده از قراردادهای آتی معامله کنند. طبیعی است که با ورود حجم عظیمی از داراییهای هجفاندها به این بازار و خرید نفت کاغذی روند بازار از مسیر طبیعی خارج گردید. همانگونه که اشاره گردید هجفاندها با بررسی زمینههای سرمایهگذاری عمدتا به دنبال سرمایهگذاری در زمینههایی هستند که احتمال زیان در آن کم و نزدیک به صفر باشد. ضمن این که این شرکتها با هجوم به این گونه بازارها نبض آن را در اختیار خود گرفته و امکان مانور برای عوامل دیگر را میگیرند. در واقع این معاملهگران با ایجاد بازار کاذب برای هر محصولی که بخواهند و بر هم زدن معادله عرضه و تقاضا عملا کنترل آن را در دست خود میگیرند. بنا به اطلاعاتی که کمیته بررسی و پژوهش کنگره آمریکا در سال 2008 منتشر کرده است 70 درصد معاملات در بورس نفت نیویورک را معاملات قماری(سررسید آتی) تشکیل میدهد. ( یعنی تنها 30 درصد معاملات براساس نیاز واقعی بوده است) این حجم عظیم تقاضای تصنعی(زیرا که مصرف کننده واقعی در این میان غایب است) عمدتا توسط هج فاندها ایجاد شده و کنترل بازار را به دست این بنگاه ها داده است.

از قدیم گفتهاند آب میگردد و چاله را پیدا میکند. طبیعی است که سرمایه به جایی میرود که امید کسب سود بیشتر باشد. همین موضوع باعث تحریک بازار گردیده و سرمایهها را از دیگر بخشهای تولیدی به سوی خود میکشاند و همین موضوع باعث آشفتگی بیشتر بازار نفت میگردد و این دور تسلسل هم چنان ادامه مییابد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد