لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

همه چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم!


تغییرات پیاپی در مدیران ارشد دولت نهم در روزهای پایانی عمر این دولت چنان شتابی گرفته است که برخی کارشناسان و تحلیل‌گرانی را که خود یا در حکومت صاحب منصب بوده‌اند یا دستی برآتش داشته‌اند هم گیج و مات و مبهوت کرده است. تا جایی که چند روز پیش عباس عبدی گفته بود که یا مسائلی درمیان است که ما نباید بدانیم و یا این که عقل‌مان نمی‌رسد. شاید هم هیچ منطقی در پشت این جا به جایی‌ها نباشد. دولت نهم تا آن‌جایی که توانسته است مدیران را جا به جا کرده و در جاهایی که معذوریت‌های داشته سازمان‌‌ها و تشکیلات تحت نظارت مدیران دولتی را جا به جا کرده است. به این تغییرات که در ۲۰ روز اخیر روی داده نگاه کنید:

17 فروردین 88 - تغییر مدیرعامل ایران خودرو و جایگزینی نجم الدین به جای منطقی همراه با تغییرات در هیات مدیره سایپا

19 فروردین 88- بازنشستگی بهرام سبحانی مدیرعامل ذوب آهن (بزرگ‌ترین مجتمع تولید فولاد خاورمیانه)

     21 فروردین 88- برکناری علی صدقی مدیر عامل بانک ملی و جایگزینی خاوری مدیرعامل سابق بانک سپه به جای وی این سومین مدیرعامل بانک ملی بود که در دولت نهم جا به جا می شد. جالب این‌جاست خاوری در سمت مدیرعامل بانک سپه در دولت نهم بود که از  آن‌جا اخراج شده بود.

-         برکناری و تغییر 4 مدیر در شرکت شستا و زمزمه ریاست مهرداد بذرپاش مدیر عامل جوان شرکت سایپا بر این کورپوریشن عظیم مالی و سرمایه‌گذاری

-       ۵ اردیبهشت 88  کودتای واقعی در شرکت صدرا و برکناری قانعی رئیس هیات مدیره این مجموعه سه روز پیش از واگذاری بدون مزایده آن به قرارگاه خاتم‌الانبیا

-         و آخرین شاهکار رئیس دولت نهم - جا به جایی سازمان حج و زیارت از زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد و حواله آن به سازمان گردشگری به ریاست یار غار رئیس جمهور آقای مشایی.

 اگر این تغییرات را کنار هم بگذاریم بیش‌تر متوجه منویات رئیس دولت نهم از این جا به جایی‌ها خواهیم شد. و آن هدفی نیست جز هر چه بیش‌تر محدود کردن دایره مدیران خودی و فرو بردن فعالیت‌‌های عظیم اقتصادی دولت در کنج و زوایای تاریک و پنهان از دید ناظران!

چه کسی بر صندلی شستا تکیه می‌زند؟

قطار تغییرات در دولت نهم در روزهای پایانی عمر این دولت به سرعتش افزوده شده است. اما این بار این ها نه مدیران سیاسی و وزرا بلکه مدیران بزرگ‌ترین و عظیم ترین بنگاه‌های اقتصادی دولت و شبه دولتی هستند که توسط نزدیک‌ترین یاران احمدی نژاد رئیس دولت نهم فتح می‌شوند

کشته شدگان معدن زرند کرمان

کشته شدگان معدن زرند کرمان

تبعیدیان به معادن یا قربانیان آز و طمع کارفرمایان

درست در هنگامی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایرانیان گفت: اراذل و اوباش باید به معادن تبعید شوند تا آدم شوند در خبرها آمد که در انفجار معدن باب نیزو در زرند بیش از 12 کار گر جان خود را از دست داده و تعدادی! نیز(که تجربه نشان داده  هر گز آمار دقیق آن مشخص نخواهد شد) زخمی شده‌اند. جالب توجه این که در این معدن در سال 84 نیز انفجار رخ داده و در نتیجه 11 کارگر آن کشته شده بودند. به گزارش ایلنا این معدن در شش سال پیش نیز 9 کشته داشته است. معدن باب نیزو ظاهرا به همین دلیل از سال 84 به علت انباشته شدن فضای آن با گاز متان خطرناک تشخیص داده شده و تعطیل بوده.

متاسفانه تلفات کارگری یکی از علل مرگ و میر مردان نان آور خانواده در ایران می‌باشد که مورد بی توجهی کامل دولت و مسئولان است. برابر  گزارش سازمان تامین اجتماعی در سال‌‌های اخیر با رشد مداوم حوادث کارگری در محیط‌های کار رو به رو بوده‌ایم، به گونه‌ای که در سال 85 تعداد  21 هزار حادثه در محیط‌های کاری داشته‌ایم و این رقم در سال 86 با رشدی 9 درصدی به 23 هزار افزایش یافته است. در این میان بیش از 2 هزار و 100 تن در این حوادث کشته یا دچار از کار افتادگی شده‌اند. البته این آمار در حالی اعلام می شود که سازمان تامین اجتماعی تنها حوادث کارگران زیر پوشش بیمه را گزارش می‌کند نه همه حوادث محیط‌های کار را. برابر گزارش همین سازمان 90 درصد حوادث در اثر سهل انگاری اشخاص روی می‌دهد و 70 درصد آن ناشی از قصور کارفرماست. که این اتفاقات نشان دهنده قصور و بی توجهی سازمان‌های مسئول و در درجه نخست دولت است که از انجام وظایف برای حفظ جان رعیت نیز ناتوان است.

با توجه به عدم پوشش بیمه‌ای برای کارگاه‌های بالای ده تن کار کن طبق قانون و درصد بسیار بالای این کارگاه‌ها- گذشته از کارگاه‌های بی نام و نشان در زیرپله‌ها و بیغوله‌ها- کشتار و از کار افتادگی کارگران بایستی بسیار بیش از آمار موجود باشد. مثلا در سال 82 و 83 برابر گزارش پزشکی قانونی به ترتیب 517 و 697 کارگر جان خود را بر اثر حوادث کاری از دست داده‌اند.

در این میان توجه به چند نکته ضروری است:

یک: همه افرادی که در حوادث کارگری جان خود را از دست می‌دهند نان آور خانه هستند. و مهم نیست که قربانیان زن یا مرد باشند. از دست رفتن نان ‌آور خانواده با توجه به فقر موجود در خانوارهای کارگری به منزله نابودی بازماندگان این افراد است.

دو: بیماری‌های ناشی از کارهای سخت یا محیط‌های غیر بهداشتی و عدم دسترسی به مراقبت‌های پزشکی . این مورد حتی از کشتارهای آنی برای کارگران و افراد خانواده‌های شان بسیارا سخت و خانمان برانداز است. هزاران کارگر ایرانی در کارگاه‌های غیر اصولی در چاپ‌خانه‌های سیلک، رنگ سازی، دباغی، کفش دوزی، سنگ بری، تعمیرگاه‌های خودرو، کوره پزخانه‌ها، تینرسازی و صدها شغل دیگر مشغول کار با مواد خطرناک  هستند که همگی به سرعت با مشکلات ریوی، تنفسی، پوستی، قلبی، دیسک کمر و گردن، عضلانی، نا بینایی و ناشنوایی و ده‌ها درد بی درمان دیگر دچار می‌شوند که هیچ جا هم به حساب نمی‌آیند.

البته تا زمانی که رئیس یک کشور از کار کارگری به عنوان یک تنبیه برای آدم کردن اراذل و اوباش نام می‌برد نمی‌توان انتظار دیگری داشت.