کشته شدگان معدن زرند کرمان
تبعیدیان به معادن یا قربانیان آز و طمع کارفرمایان
درست در هنگامی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایرانیان گفت: اراذل و اوباش باید به معادن تبعید شوند تا آدم شوند در خبرها آمد که در انفجار معدن باب نیزو در زرند بیش از 12 کار گر جان خود را از دست داده و تعدادی! نیز(که تجربه نشان داده هر گز آمار دقیق آن مشخص نخواهد شد) زخمی شدهاند. جالب توجه این که در این معدن در سال 84 نیز انفجار رخ داده و در نتیجه 11 کارگر آن کشته شده بودند. به گزارش ایلنا این معدن در شش سال پیش نیز 9 کشته داشته است. معدن باب نیزو ظاهرا به همین دلیل از سال 84 به علت انباشته شدن فضای آن با گاز متان خطرناک تشخیص داده شده و تعطیل بوده.
متاسفانه تلفات کارگری یکی از علل مرگ و میر مردان نان آور خانواده در ایران میباشد که مورد بی توجهی کامل دولت و مسئولان است. برابر گزارش سازمان تامین اجتماعی در سالهای اخیر با رشد مداوم حوادث کارگری در محیطهای کار رو به رو بودهایم، به گونهای که در سال 85 تعداد 21 هزار حادثه در محیطهای کاری داشتهایم و این رقم در سال 86 با رشدی 9 درصدی به 23 هزار افزایش یافته است. در این میان بیش از 2 هزار و 100 تن در این حوادث کشته یا دچار از کار افتادگی شدهاند. البته این آمار در حالی اعلام می شود که سازمان تامین اجتماعی تنها حوادث کارگران زیر پوشش بیمه را گزارش میکند نه همه حوادث محیطهای کار را. برابر گزارش همین سازمان 90 درصد حوادث در اثر سهل انگاری اشخاص روی میدهد و 70 درصد آن ناشی از قصور کارفرماست. که این اتفاقات نشان دهنده قصور و بی توجهی سازمانهای مسئول و در درجه نخست دولت است که از انجام وظایف برای حفظ جان رعیت نیز ناتوان است.
با توجه به عدم پوشش بیمهای برای کارگاههای بالای ده تن کار کن طبق قانون و درصد بسیار بالای این کارگاهها- گذشته از کارگاههای بی نام و نشان در زیرپلهها و بیغولهها- کشتار و از کار افتادگی کارگران بایستی بسیار بیش از آمار موجود باشد. مثلا در سال 82 و 83 برابر گزارش پزشکی قانونی به ترتیب 517 و 697 کارگر جان خود را بر اثر حوادث کاری از دست دادهاند.
در این میان توجه به چند نکته ضروری است:
یک: همه افرادی که در حوادث کارگری جان خود را از دست میدهند نان آور خانه هستند. و مهم نیست که قربانیان زن یا مرد باشند. از دست رفتن نان آور خانواده با توجه به فقر موجود در خانوارهای کارگری به منزله نابودی بازماندگان این افراد است.
دو: بیماریهای ناشی از کارهای سخت یا محیطهای غیر بهداشتی و عدم دسترسی به مراقبتهای پزشکی . این مورد حتی از کشتارهای آنی برای کارگران و افراد خانوادههای شان بسیارا سخت و خانمان برانداز است. هزاران کارگر ایرانی در کارگاههای غیر اصولی در چاپخانههای سیلک، رنگ سازی، دباغی، کفش دوزی، سنگ بری، تعمیرگاههای خودرو، کوره پزخانهها، تینرسازی و صدها شغل دیگر مشغول کار با مواد خطرناک هستند که همگی به سرعت با مشکلات ریوی، تنفسی، پوستی، قلبی، دیسک کمر و گردن، عضلانی، نا بینایی و ناشنوایی و دهها درد بی درمان دیگر دچار میشوند که هیچ جا هم به حساب نمیآیند.
البته تا زمانی که رئیس یک کشور از کار کارگری به عنوان یک تنبیه برای آدم کردن اراذل و اوباش نام میبرد نمیتوان انتظار دیگری داشت.