شاید خوانندگان بر این یادداشت خرده بگیرند که در این هیرو و یری جنگ اتمی و تحریم های گسترده اقتصادی که آسمان ایران را ابری کرده و هوای جیب و سفره مردم سخت بارانی است چه جای بحث از جهانی شدن و جهانی سازی است.
شاید حق داشته باشند این دسته از خوانندگان چرا که کشورمان این روزها سخت در انزوا و فشار است اما شاید این هم بخشی از پروژه جهانی سازی باشد منتها با سبک و سیاق آمریکایی آن. اگر خواستید این مطلب را در ادامه بخوانید.
جهانی شدن ، جهانی سازی
مقدمه
جهانی شدن یا به تعبیری جهانی سازی، و تاثیرات آن بر شئون زندگی انسان ها در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی، اقلیت های قومی و نژادی و در یک کلام تمدن بشری به یکی از مهمترین و چالش بر انگیز ترین موضوعات برای اندیشمندان و سیاستمداران کشورها اعم از کشورهای صنعتی و در حال توسعه تبدیل شده و سئوالات متعددی را در این زمینه در اذهان ایجاد کرده. از جمله این که:
آیا جهانیشدن مفهومی ذهنی یا واقعیتی عینی است؟ به عبارت دیگر، آیا جهانیشدن،مفهومی تعین یافته خارج از ذهن افراد است یا این که بنا به خواست و اراده برخی افراد می تواند تحقق می یابد؟
مفهوم و تعریف جهانی شدن چیست؟
آیا جهانیشدن را می توان در یکی از ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اقتصادی آن متوقف ساخت یا این که جهانی شدن در همه ابعاد اتفاق می افتد؟
و دست آخر اینکه:آیا جهانیشدن جبری و اجتنابناپذیراست یا اختیاری و مهار شدنی است؟
پاسخ به این پرسش ها ما را در یافتن پاسخ به دو سئوال اصلی رهنمون می سازد:
· تاثیر جهانی شدن در توسعه صنعتی ایران و بررسی چالش ها و فرصت های جهانی شدن در مسیر توسعه صنعتی ایران!
· نقش دولت در بهرهمندی از فرصتها و تهدیدات جهانی شدن برای توسعه ملی ایران؟
اگر جهانی شدن را به واسطه توسعه فناوری ارتباطی در چند دهه گذشته سهل تر و دست یافتنی تر بیابیم می توانیم بگوییم نوعی جهانی شدن به واسطه وجود ارتباطات بازرگانی و علمی میان جوامع گوناگون به نوعی جهانی شدن از گذشته های دور وجود داشته ولی چون کشور ها و جوامع می توانسته اند همچون جزایری جدا از یکدیگر موجودیت خود را حفظ کنند، این پدیده تأثیرات عینی ملموسی بر زندگی بشر نداشته، البته چنین نگرشی به جهانی سازی یا جهانی شدن ساده سازی موضع است که به گم کردن راه می انجامد. در سده بیستم، ما شاهد رویدادها و رخدادهایی هستیم که ازاواخر دهه 1980 مفهوم جهانیشدن را عینیت بخشیده است. مفاهیم نوینی که در دانش بشری و تعریف برخی رخدادها و پدیده ها به مدد دانش نوین، فناوریهای جهان شمول رایانه و ماهواره، تبادل و انتقال سریع اطلاعات و IT ، گسترش حیرت انگیز و انقلابی رسانههای گوناگون دیداری، شنیداری، و نوشتاری ، عقاید و ایدئولوژیهای مهاجم مثل لیبرالیسم، سازمانهای بینالمللی همچون WTO، سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و آژانس بینالمللی انرژی اتمی. این موضوعات و تحولات، وجه مشترکی دارند و آن منحصر و بومی نبودن آنهاست. به عبارت دیگر، گستره تأثیرگذاری و حضور آنها جهانی است و در عرصه وابستگی متقابل، تکاپو، تقابل، تعامل و تحرک، عینیت مییابند. به یمن تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات که مرزهای جغرافیایی را بی معنی ساخته هر انسانی در هر نقطه کره زمین امکان برآوردن نیازها ی خود را در کوتاه ترین مدت دارد.
امروز، بشر در خوراک و پوشاک، سفر، آموزش، ارتباط، تفریح و گفتوگو و مکاتبه، محدود به مرزهای ملی و منطقهای نیست و ذهن جستجوگر بشر، او را به حوزههای جهانی برای انتخاب میکشاند. این مهم، جوهره مفهوم جهانیشدن است و بروز و ظهور این واقعیت، موجب شد که اندیشمندان بیندیشند که این چه رخدادی است که بشر را احاطه کرده و هر روز، جلوههای نوینی مییابد، به ویژه با انقلاب اطلاعات و ظهور اینترنت، ماهواره و فناوریهای نوین اطلاعات و ارتباطی، مفهوم جهانیشدن، مهمتر و حساستر شده و مسؤلیت بشر را برای درک و شناخت این واقعیت بیرونی و تنظیم دیگر شئون با این واقعیت بیشتر کرده است.
حال باید روشن سازیم که تعریف جهانی شدن چیست؟
باید اذعان داشت تعریف یگانه ای و قابل اعتمادی از جهانی شدن در دست نیست زیرا همان گونه که موافقان به جهانی شدن به عنوان یک فرصت نگاه می کنند مخالفان از ان به عنوان یک تهدید نام می برند از همین روست که مفاهیم و تعاریفی که از جهانی شدن در دست است کاملا متضاد یک دیگر هستند. در این جا به ناچار به مفاهیمی که گروه های گوناگون از جهانی شدن دارد نگاهی می اندازیم:
موافقان جهانیشدن از آن به عنوان یک فرایند خارج از اراده بشر یاد کرده و آن را مسیری ناگزیر برای سعادت و خوشبختی ابنای بشر به حساب می آورند. موافقان جهانی شدن را ایجاد فرصت برای فقرا برای شکستن انحصار دولتها برای حق سفر، کار و تحصیل، تقسیم کار بینالمللی، رقابت و پیروزی لایقان و شایستگان و نابودی ناشایستگان، امکان مقایسه شهروندان جهانی با یکدیگر و اعتراض به حکومتهای ناکارآمد و ضعیف بر می شمارند. به اعتقاد موافقان، جهانی شدن به معنای اقتصادی آن آزادسازی تجارت بین المللی است. توماس فریدمن معتقد است جهانی شدن با خود توسعه، پیشرفت، ثروت، دمکراسی و آزادی به ارمغان می آورد. موافقان می گویند کشورهای فقیر و کمتر توسعه یافته با استفاده از امکانات و فن آوری های پیشرفته هم چون اینترنت فرصت های فراوانی را در عرصه بازرگانی و هم چنین توسعه سیاسی و فرهنگی جوامع و گسترش آموزش و پرورش و رشد دمکراسی به چنگ می آورند. آن ها جهانی سازی را راه برگشت ناپذیر به سوی دمکراسی اعلام می کنند و آنرا فرایندی برگشت ناپذیر به حساب می آورند.
اما در سوی دیگر مخالفان که مارکسیست ها، ملی گرایان(ناسیونالیت ها) برخی نیروهای مذهبی و چپ گرایان به طور عام این طیف را تشکیل می دهند معتقدند جهانی سازی ، نه جهانی شدن به رهبری آمریکا نوعی دیگر از استعمار پسامدرن است که در آن نه تنها منابع طبیعی و ثروت ملل توسعه نیافته بلکه فرهنگ و تاریخ آنان توسط استعمارگران نوین به تاراج می رود. مارکسیست ها ی مخالف جهانی شدن اعتقاد دارند اگر امپریالیسم واپسین مرحله سرمایه داری باشد جهانی سازی آخرین مرحله امپریالیسم است. گرچه برخی مارکسیست ها با صراحت اعلام می کنند جهانی شدن در جهان فکری مارکس کاملا پیش بینی شده ولی مشکل آن ها با جهانی شدن این است که می گویند در این نحوه جهانی شدن زیر رهبری آمریکا منابع و نعمات و توانایی ها و مزیت های ملل برای استفاده و به سود سایر ملل بهره برداری نمی گردد بلکه آمریکا و کشورهای سرمایه داری با تکیه بر سازمان هایی مانند سازمان تجارت جهانی یا بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از منابع طبیعی و نیروی انسانی کشورهای کمتر توسعه یافته به نفع خود سو استفاده می کنند. منتقدان می گویند آمریکا با ظهور اینترنت باعث انحصار اطلاعات به نفع خود و به زیان ملل کمتر توسعه یافته شده است. آن ها همچنین اعتقاد دارند که آمریکا و اروپا تحت لوای جهانی سازی به یکسانسازی فرهنگی و ملی فرهنگهای بومی، طراحی نظام جدید بینالمللی بر پایه منافع قدرتها و کشورهای توسعه یافته، نقض حاکمیت دولتها، قدرت یافتن شرکتهای چند ملیتی و سرنگونی شرکتهای ملی و کوچک را پیش می برند و از آن به عنوان استعمار پسا مدرن و جهانی کردن فقر و فلاکت نام می برند.((((دو کتاب از احمد سیف))))) آنان با ارائه آمار منتشر شده مبنی بر این که در خلال سالهای 1948 تا 1998حجم داراییهای کشورهای ثروتمند جهان، دو برابر شده آن را حاکی از عمیقتر شدن شکاف طبقاتی برشمرده و از آن به عنوان تهدیدی جدی برای رفاه و دموکراسی نام می برند. به نظر اینان، جهانیشدن، طرف بازنده و برنده دارد. کشورهای ثروتمند که حدود 86 درصد تولید ناخالص ملی کل جهان را در اختیار دارند و دارایی چند نفر از ثروتمندانشان، برابر با مجموع داراییهای 40 کشور فقیر است، طرف برنده هستند و مردم عادی و حاشیهنشینان، طرف بازنده هستند. مخالفانی چون نوام چامسکی( اندیشمند چپ گرای آمریکایی) و جوزف استیگلیتز(رییس سابق صندوق بین المللی پول) برنده جایزه اقتصادی نوبل،اعتقاد دارند جهانی شدن باعث گسترش فقر ، ریشه کنی سنتها و فرهنگ ها، از بین رفتن اقتصاد کشورهای کمتر توسعه یافته و نابودی محیط زیست از طریق گسترش و تحکیم سلطه کشورهای استعماری بر کشورهای توسعه نیافته می گردد. آن ها معتقدند که در زیر لوای جهانی شدن تثبیت نظام سرمایه داری، نئو لیبرالیسم و فرهنگ مصرف گرایی در سراسر جهان قرار دارد. از این دیدگاه فناوری های نوین به نابرابری های موجود در جهان دامن زده و ابزار بیشتری به کشورهای سلطه گر برای افزایش نفوذ خود می بخشد.
مخالفان بر خلاف موافقان می گویند استفاده برابر کشورهای کمتر توسعه یافته و کشورهای پیشرفته از فناوری های پیشرفته ای همچون اینترنت و ماهواره یک شوخی بیشتر نیست. زیرا اینترنت نیز مانند سایر عرصه ها و سازمان های بین المللی در اختیار و زیر سلطه کشورهای سرمایه داری است.
البته در میان مخالفان به جز دو گروه مارکسیست ها و ملیگرایان، همچنان که اشاره شد نیروهای مذهبی نیز هستند که معتقدند با گسترش پدیده جهانی سازی یا جهانی شدن ممکن است در بعد فرهنگی نیز به ایمان و اعتقادات نیروهای مومن خلل وارد شود. هم چنین طرفدران محیط زیست و به اصطلاح سبزها نیز در زمره مخالفان این پدیده به شمار می آیند.
اما آیا این که جهانی شدن یا جهانی سازی خارج از اراده دولت ها در جریان است؟ گروهی بر این عقیده هستند که تحت تاثیر فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی و سیاستهای مالی و پولی که در قالب w t o تبلور یافته و به یمن سرعت گردش حیرت انگیز پولی و تکنولوژیکی خود کفایی اقتصادی و جزیره ای عمل کردن اقتصاد ناممکن شده و هرگونه فعالیت تولیدی، خدماتی، تبلیغی و سیاست های اعتباری، حمایتی، مالی و پولی دیگر در مرزهای ملی منحصر نمی شود. شرکت های فراملیتی امروز یک محصول را به طور همزمان در چند نقطه دنیا تولید و در مناطق مختلفی از جهان توزیع می کنند و با خرید منابع طبیعی مواد اولیه مورد نیاز را برای سال ها در چنگال خود می گیرند.
در چنین فرایندی دیگر دولتها نمی توانند بدون ملاحظات خارجی و بینالمللی در چارچوب اقتصاد ملی تصمیمگیری کنند. دولتها در تعیین نرخ سود بانکی، نرخ بهره وام بانکی، تعرفه تجاری، اخذ مالیات، قراردادهای مشترک همکاری و. . . عملاً توان خروج بیرویه از هنجارهای اقتصادی جهانی و بینالمللی را ندارند.
تاثیرات جهانی شدن نه فقط در بخش دولتی بلکه به شدت بیشتری بخش خصوصی را تحت تاثیر قرار می دهد. امروز شاید هیچ بخشی از عرصه اقتصاد کشوری مانند ایران در بخش خصوصی از تاثیرات شدید کالاهای خارجی در امان نیست. بحران هایی که هرروزه در صنایع گوناگون ایران روی می دهد گوشه ای از این ماجراست که کمابیش درنقاط گوناگون جهان صنایع مختلف با آن درگیر هستند.
درحوزه فرهنگی بحث ها شدید تر و البته مبهم تر است. برخی اعتقاد دارند ایدئولوژی موافقان جهانی شدن که همانا لیبرالیسم می باشد علیه دیگر مکاتب انسانی است. امروز نئو لیبرال های مسلط بر کاخ سفید به روشنی، آموزههای لیبرالیسم را در عرصههای حیات فردی و جمعی راهگشا، مؤثر، سعادتساز و پایدار معرفی میکند و به انواع ترفندها در صددند تا لیبرالیسم را به عنوان آخرین مرحله از مراحل تاریخی زندگی بشر نامیده و به افکار عمومی جهان حقنه کنند.((((پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما)))) این بعد از جهانی شدن را برخی سویه ایدئولوژیک و نرمافزاری جهانیشدن نیز نامیدهاند. حتی لاک تاپ با مقایسه جهانیشدن و پست مدرنیزم میگوید: همچنان که در پست مدرنیزم، قالبهای فلسفی مدرن، جای خود را به امکانات بیشمار و نامتناهی میدهد که بر حسب موضع تاریخی و فردی دگرگونپذیر است. در روند جهانیشدن نیز قالبهای شکلیافته منطقهای و حوزه کوچک، در گفتوگوی جهانی ساختار شکنی میشود و سختی خود را از دست میدهد.
یکی دیگر از ابعاد جهانی سازی، بعد سیاسی و ساختاری است. امروز گسترش کمی و کیفی و قدرت تاثیر گذاری نهادهای فراملی و سازمانهای بینالمللی و منطقهای بر تصمیمگیری و سیاستگذاریهای بر کسی پوشیده نیست. وجود دهها سازمان و نهاد بین المللی و منطقه ای بدون مرز نقش حاکمیت ملی و دولتها را بسیار کم رنگ ساخته. امانوئل کاستنر می گوید: دولتهای ملی در عصر جهانیشدن با تقویت جهانیسازی و افزایش لوکالیسم یا منطقهگرایی از دو سو تضعیف میشوند. در فرایند جهانی شدن، عرفها و هنجارهای بینالمللی، چندان قوام و دوام یافته که گاه مشروعیت نظامهای سیاسی را در هم میشکند. کنت بوت، از متفکران منتقد جهانیشدن میگوید: در فضای جهانیشدن، حاکمیت ملی متلاشی میشود و بازیگران جهانی به صورت چشمگیری، تأثیر فوقالعادهای بر تصمیمات حکومتها میگذارند. در این میان، قدرتمندان جهانی برای کشورهای جهان سوم، دست به پیچیدن نسخه های حکومتی میزنند.
علیرغم همه بحث ها و مجادله ها به نظر می رسد جهانیشدن هم در بعد تکنولوژیک و سختافزاری و هم در بعد ایدئولوژیک و نرم افزاری همچنان عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در مینوردد.
اما درباره اجتناب ناپذیر بودن جهانیشدن، سخن بسیار است. آیا می توان گفت جهانی شدن هم قهری است و هم قابل کنترل؟ به راستی این پرادوکس چه معنایی می تواند داشته باشد؟
در میان گروهی از موافقان سهل انگار این نظریه رایج است که جهانی شدن امری خود بخودی است و در هر کشوری با هر درجه از قدرت اقتصادی سیاسی روی خواهد داد ولی همان گونه که به اجمال اشاره شد جهانیشدن حامل وجوهی از پیام ها و پیامدهای بسیار جدی و گاه قهرآمیز است. که ممکن است باعث پیامدهای بسیار ناگوار و چالش برانگیز در کشورهای در حال توسعه گردد.
ولی جهانی شدن چگونه قابل کنترل است؟
نه امروز بلکه در سراسر تاریخ حرف اول را قدرت های بزرگ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می زده و زنند.دولت های قدرتمند و مشروع همواره در برابر تندبادهایی که هرگز فروکش نمی کند ایستادگی کرده و چه بسا ازتهدیدها استفاده نموده اند. یعنی در بعد سیاسی بر مشروعیت داخلی و سیاست خارجی فعال و مشروعیت آور، در بعد اقتصادی با تولید ناخالص بالا و در آمد سرانه بالاو تراز بازرگانی مثبت متکی بر صادرات کالاهای ساخته شده فنآوری بر و در بعد نظامی با قدرت بازدارندگی متناسب با واقعیات بیرونی منطقه ای و جهانی و در بعد فرهنگی با تکیه بر پیشینه تاریخی و تمدنی و انسان محور و جهانی نگر با حضور فعال در عرصه های بین ملت ها.