لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

از فرمان مشروطیت تا ریاست جمهوری ...

۱۴ مرداد1286 تا 14 مرداد 1388


  مجلس شورای ملی - میدان بهارستان


فرمان مشروطیت توسط شاه بیمار، کاهل و بزدل قاجار که بر ممالک محروسه ایران فرمان می راند از روی ترس و بزدلی صادر شد. در بخشی که در زیر می خوانید وی فرمان مشروطیت را صادر کرده و از روحانیون و بست نشینان می خواهد که به تهران باز گردند. توجه به بیان و ادبیات مظفرالدین شاه نشان می دهد که وی تا چه حد به حقوق مردم و به اصطلاح رعایا آشنا و اعتقاد داشته است. متاسفانه سرانجام انقلاب مشروطیت آن شد که در اثر ضعف طبقاتی و عقب ماندگی نیروهای تولید و کار به ثمر ننشست و پس از ربع قرن پایمردی و رشادت روشنفکران و سیاست مداران ایرانی که بسیاری شان در خاک و خون غلطیدند رضا خان قلدر از آن بیرون آمد و به شاهی نشست و مخوف‌ترین ودردناک‌ترین دوران را برای این مرز و بوم بلا کشیده به ارمغان آورد. درس‌هایی بسیاری از انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن نفت که منجر به کودتای 28 مرداد شد باید آموخت. انقلاب بهمن 57 دنباله همان نهضت ملی شدن نفت و رویدادهای 10 ساله کنونی را می توان با اغماض بسیار دنباله انقلاب 103 ساله مشروطه دانست. شوربختانه این که هنوز که هنوز است مهم‌ترین خواسته ایرانیان عدالت و قانون است. همان اکسیری که هزاران شهید مشروطه برای آن جان دادند و هزاران آزاده میهن در دوره مشروطه برای آن در زندان ها و سیاه چال ها پوسیدند.



فرمان مشروطیت




 با مرور تلخ تاریخ میهن‌مان ایران جوانان بایستی با مطالعه تاریخ بدانند که چه بر سر این خاک نفرین شده آمده است. خاکی که در گوشه گوشه آن شهیدی بزرگوار  خوابیده است. لازم است جوانان حتما با تشکیل گرو‌هایی به مطالعه تاریخ ایران و جهان از دروان معاصر تا دوران گذشته بپردازند. مطالعه تاریخ- تاریخ واقعی نه خیال‌پردازی گروهی نادان و نه دروغ پردازی های گروهی ریاکار و سرسپرده! می تواند جلوی بسیاری از اشتباهات و تند روی و کندروی های مارا در این مقطع بسیار حساس و سرنوشت ساز میهن‌بلاکشیده‌مان بگیرد و مسیر ما را اصلاح کند. البته بایستی دانست که تاریخ – نه تذکره بزرگان و شاهان است و نه شرح جنگ‌ها و لشگرکشی‌های خونخوارانی از چنگیز و نادر و آتیلا و اسکندر گرفته تا هیتلر تا جرج بوش! تاریخ تاریخ دردها و رنج ها و آلام توده‌های رنجبر و زحمتکش کوچه و خیابان و شهر و روستاست. تاریخ تاریخ من و شماست نه آن چه در کتاب های رسمی توسط امثال مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ضرب امتحان و درس به خورد جوانان داده می شود. تاریخ یعنی سرگذشت من و شما! برای ساختن تاریخ بایستی آن را شناخت.

بخش‌هایی از فرمان مشروطیت در 13 مرداد 1285 خطاب به مشیرالدوله، صدراعظم وقت:

جناب اشرف صدر اعظم! از آ»جایی که حضرت باری تعالی جل شانه سررشته ترقی و سعادت مملکت محروسه ایران را به کف با کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را به حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، ...برای رفاه و آسودگی قاطبه اهالی ایران ...اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود....چنان‌چه مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین ساهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود.


گروه بست نشینان که ایستادگی آن‌ها منجر به صدور فرمان مشروطیت شد.


 

جشن نخستین سالگرد انقلاب مشروطه


"...تا حالا که... جناب اتابک اعظم از خدمات صادق ولایق شما....که چهل سال است که خدمت می کنید ، از همه خدمات شما راضی هستیم بخصوص این سه ، چهار ساله ای که در وزارت خودتان کار می کنید وانشالله عوض اینها را ، همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود و شما هم ابدا ذره ای در خدمات خودتون انشالله قصور نخواهید کرد و مرحمت ما را به اعلای درجه نعمت به خودتان بدانید.

انشالله الرحمن بعد از چهار صد سال که خدمت می کنید امیدوار هستم که همیشه خوب باشید واین خدماتی که به من میکنید ،واسه مملکت ایران می کنید البته از خداوند او را ........بی ...... بی عوض نخواهد گذاشت.
انشالله عوض او را هم خدا وهم سایه خدا که خودمان باشیم به شما خواهم دادواز خدمات همه وزرا هم راضی هستم و شما خدمات همه را حقیقتا خوب عرض می کنید وهمه را به موقع عرض می کنید."
(اصل صدای مظفرالین شاه را می‌توانید در این‌جا بشنوید).

نا گفته نماند حدود یک سال بعد در تاریخ 14 مرداد 1286 خورشیدی در برابر مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به مناسبت یکمین سالگرد پیروزی ملت بر شاه مستبد جشنی برپا کردند که بهتر است آن را از زبان ولد میرزا تفرشی نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت ایران بخوانیم:


فرمان مشروطیت توسط شاه بیمار، کاهل و بزدل قاجار که بر ممالک محروسه ایران فرمان می راند از روی ترس و بزدلی صادر شد. در بخشی که در زیر می خوانید وی فرمان مشروطیت را صادر کرده و از روحانیون و بست نشینان می خواهد که به تهران باز گردند. توجه به بیان و ادبیات مظفرالدین شاه نشان می دهد که وی تا چه حد به حقوق مردم و به اصطلاح رعایا آشنا و اعتقاد داشته است. متاسفانه سرانجام انقلاب مشروطیت آن شد که در اثر ضعف طبقاتی و عقب ماندگی نیروهای تولید و کار به ثمر ننشست و پس از ربع قرن پایمردی و رشادت روشنفکران و سیاست مداران ایرانی که بسیاری شان در خاک و خون غلطیدند رضا خان قلدر از آن بیرون آمد و به شاهی نشست و مخوف‌ترین ودردناک‌ترین دوران را برای این مرز و بوم بلا کشیده به ارمغان آورد. درس‌هایی بسیاری از انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن نفت که منجر به کودتای 28 مرداد شد باید آموخت. انقلاب بهمن 57 دنباله همان نهضت ملی شدن نفت و رویدادهای 10 ساله کنونی را می توان با اغماض بسیار دنباله انقلاب 103 ساله مشروطه دانست.

برجوانان است که با مطالعه هر چه بیشتر تاریخ بدانند که چه بر سر این خاک نفرین شده آمده است. خاکی که در گوشه گوشه آن شهیدی بزرگوار  خوابیده است. لازم است جوانان حتما با تشکیل گرو‌هایی به مطالعه تاریخ ایران و جهان از دروان معاصر تا دوران گذشته بپردازند. مطالعه تاریخ- تاریخ واقعی نه خیال‌پردازی گروهی نادان و نه دروغ پردازی های گروهی ریاکار و سرسپرده! می تواند جلوی بسیاری از اشتباهات و تند روی و کندروی های مارا در این مقطع بسیار حساس و سرنوشت ساز میهن‌بلاکشیده‌مان بگیرد و مسیر ما را اصلاح کند. البته بایستی دانست که تاریخ – نه تذکره بزرگان و شاهان است و نه شرح جنگ‌ها و لشگرکشی‌های خونخوارانی از چنگیز و نادر و آتیلا و اسکندر گرفته تا هیتلر تا جرج بوش! تاریخ تاریخ دردها و رنج ها و آلام توده‌های رنجبر و زحمتکش کوچه و خیابان و شهر و روستاست. تاریخ تاریخ من و شماست نه آن چه در کتاب های رسمی توسط امثال مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ضرب امتحان و درس به خورد جوانان داده می شود. تاریخ یعنی سرگذشت من و شما! برای ساختن تاریخ بایستی آن را شناخت.

بخش‌هایی از فرمان مشروطیت در 13 مرداد 1285 خطاب به مشیرالدوله، صدراعظم وقت:

جناب اشرف صدر اعظم! از آ»جایی که حضرت باری تعالی جل شانه سررشته ترقی و سعادت مملکت محروسه ایران را به کف با کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را به حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، ...برای رفاه و آسودگی قاطبه اهالی ایران ...اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود....چنان‌چه مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین ساهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود.

 

"...تا حالا که... جناب اتابک اعظم از خدمات صادق ولایق شما....که چهل سال است که خدمت می کنید ، از همه خدمات شما راضی هستیم بخصوص این سه ، چهار ساله ای که در وزارت خودتان کار می کنید وانشالله عوض اینها را ، همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود و شما هم ابدا ذره ای در خدمات خودتون انشالله قصور نخواهید کرد و مرحمت ما را به اعلای درجه نعمت به خودتان بدانید.
انشالله الرحمن بعد از چهار صد سال که خدمت می کنید امیدوار هستم که همیشه خوب باشید واین خدماتی که به من میکنید ،واسه مملکت ایران می کنید البته از خداوند او را ........بی ...... بی عوض نخواهد گذاشت.
انشالله عوض او را هم خدا وهم سایه خدا که خودمان باشیم به شما خواهم دادواز خدمات همه وزرا هم راضی هستم و شما خدمات همه را حقیقتا خوب عرض می کنید وهمه را به موقع عرض می کنید."
(اصل صدای مظفرالین شاه را می‌توانید در این‌جا بشنوید).

نا گفته نماند حدود یک سال بعد در تاریخ 14 مرداد 1286 خورشیدی در برابر مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به مناسبت یکمین سالگرد پیروزی ملت بر شاه مستبد جشنی برپا کردند که بهتر است آن را از زبان ولد میرزا تفرشی نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت ایران بخوانیم:


لت اصیل و نجیب ایرانی می‌خواهند سه شبانه روز در جلو سردرب عمارت بهارستان اسباب چراغانی و آتش‌بازی و بساط عیش و سور و سروری فراهم آوردند. در حقیقت، اگر کسی از من بپرسد در جوابش خواهم گفت هیچ موقعی برای این مجلس جشن بهتر از این موقع به دست نمی‌آید! بلکه در این مواقع که فراغت و امنیت و همه چیز دارند باید به عیش و نوش پردازند! ...

اما از امروز، که ابتدای ماه است و تقریبا چهارده روز دیگر تا موقع جشن باقی است، از حالا بنای کار را گذاشته‌اند؛ چوب و تیر و تخته برای بستن طاقنمای جلو بهارستان می‌برند از طرفی کسبه و تجار و اصناف و سایر طبقات از حالا مشغول فراهم آوردن فرش و میز و صندلی و غیره هستند. همه طبقات در اینجا صاحب طاقنما خواهند بود حتی یهود و گبر(و) غیرهما که هر یک می‌خواهند طاقنمایی مرتب دارند.

...فعلا یک سال تمام است که مجلس شورا و اساس مشروطیت برقرار است.

خلاصه، در شب 14 شهرمزبور اسباب جشن ملی از هر حیث فراهم و مهیا گردید. ...

اولا سر درب عمارت مزبور یک طاقنمای خیلی مشروح و مفصلی،‌خیلی بزرگ ترتیب داده‌اند که شاه طاقنمای این مکان بود. خیلی باشکوه این طاقنمای مصنوی راهروها، خلوتیها و ایوانها داشت که تمام سقف و دیوار طاقنمای مزبور را با طاقه‌های شال ترمه کشمیری و پارچه قیمتی آویخته بودند. از تمام سقفها چلچراغهای پنجاه شاخه و سی شاخه آویخته بودند و زمین و دیوار این طاقنما ایوانی تعبیه کرده‌اند که یک میز خیلی بزرگ بلکه دو سه میز با یکدیگر وصل کرده‌اند در وسط ایوان گذاشته و روی میز مزبور را شیرینی آلات و میوه‌جات چیده بوند و اطراف میز را برای نشستن بیست سی صندلی گذارده بودند که حضرت روسا برآن صندلیها قرار گیرند. از وصف شیرینی و شربت و میوه و چایی و قهوه و قلیان که به چه تزئینات مخصوصی می‌آورند، صرف نظر می‌کنم و از ذکر آنها و پیشخدمتان و مستخدمین می‌گذرم. ...

...   شربت و شیرینی و میوه در تمام طاقنماها حاضر و به تمام مردم می‌خوراندند و از هر کس پذیرایی می‌نمودند. اما در جلو ان طاقنماها، دورتادور سیم کشیده؛ فانوسهای رنگارنگ آویخته و پرده و بیرق سبز و سرخ هم در جزو همان فانوس آویخته بودند.

... در سبزه میدان چراغانی است. از جمله درب پستخانه را خیلی خوب بسته بودند؛ خیلی با شکوه بود. سردرب تلگرافخانه چراغانی بود. سردار منصور در چراغانی پستخانه و تلگرافخانه اهتماماتی کرده بود .

... هریکی ازاین مردم به فراخور مقام خدمتی در این جشن کردند از جمله شاعری دو بیت شعر به مناسبت این مقام و این مکان می‌گوید این است که:

بیا که رشگ گلستان شده است خارستان

شمیم باد بهار آید از بهارستان

دیار مااطوار نگار عدل نمود

به دست غیرت خود غیرت نگارستان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد