این ترانه نمیدانم از کیست ولی خواننده آن فرهاد است که خود نیز مدتی به جرم عشق به خوبیها در زندان بود و سالها از سوی حکومت تحریم بود. شعر ترانهاش را در این جا می گذارم که این روزها می تواند پاسخ گوی بسیاری از پرسشهای بی پاسخ باشد.
کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد
و با یاد کوه های پر برف قفقاز خود را سرگرم کند!
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره های رنگارنگ کُند کند؟
یا برهنه در برف دی ماه فرو غلتد و به آفتاب تموز بیاندیشد...!؟
نه، هیچکس! هیچکس چنین خطری را به چنان خاطره ای
تاب نیاورد
از آنکه خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست
بلکه صد چندان بر زشتی آنها می افزاید
oh...who can hold the fire on his hand
by thinking on the frosty cocuses
or cloy the
hungry edge of
the time
by bare
imagination of a feast
or wallow naked
in december snow
by thinking on
fantastic summer's heat
این شعر از شکسپیر است