لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

خیال خوبی‌ها

این ترانه نمی‌دانم از کیست ولی خواننده آن فرهاد است که خود نیز مدتی به جرم عشق به خوبی‌ها در زندان بود و سال‌ها از سوی حکومت تحریم بود. شعر ترانه‌اش را در این جا می گذارم که این روزها می تواند پاسخ گوی بسیاری از پرسش‌های بی پاسخ باشد.


کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد

و با یاد کوه های پر برف قفقاز خود را سرگرم کند!

یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره های رنگارنگ کُند کند؟

یا برهنه در برف دی ماه فرو غلتد و به آفتاب تموز بیاندیشد...!؟

نه، هیچکس! هیچکس چنین خطری را به چنان خاطره ای

                                                        تاب نیاورد

از آن‌که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست

بلکه صد چندان بر زشتی آن‌ها می افزاید


 

oh...who can hold the fire on his hand

by thinking on the frosty cocuses
or cloy the hungry edge of the time
by bare imagination of a feast
or wallow naked in december snow
by thinking on fantastic summer's heat

نظرات 1 + ارسال نظر
کیا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ق.ظ

این شعر از شکسپیر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد