لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

واکاوی قیام 30 تیر



پیروزی ملت متحد


برای بررسی قیام سی تیر و درک و دریافت بهتر و تاریخی از این قیام بزرگ ناچاریم کمی به عقب‌تر بازگردیم. یعنی به انتخابات مجلس شانزدهم و زمینه چینی ‌های قبلی و بعدی این انتخابات.

انتخابات مجلس شانزدهم در بهمن 1328 در حالی برگزار شد که شاه خیز بلندی برای تحکیم پایه‌های سلطنت خود برداشته بود. شاه در دوره مجلس پانزدهم با برپایی مجلس موسسان با تقلب و نیرنگ های فراوان توانسته بود امتیازات بزرگی از مجلس بی اختیار پانزدهم بگیرد. در مجلس موسسان شاه این اجازه را یافته بود که مجلس سنا را با 50 درصد نمایندگان انتخابی توسط شاه تشکیل دهد. همچنین از آن پس می توانست مجلس را منحل کند. در این دوره جسد رضا شاه با لقب کبیر به ایران بازگردانده و دفن شد. شاه بخشی از زمین‌های سلطنتی را باز پس گرفت و دولت ساعد که مورد پشتیبانی اکثریت نماندگان مجلس بود پیرو فشار به احزاب و سازمان‌های مبارز هرگونه «تبلیغات مخل به نظم و قانون عمومی» را ممنوع کرده و ارتش را گسترش داده و حقوق ارتشیان را افزایش داده بود. شاه با بهره‌گیری از سناریو مضحک سوء قصد به وی در دانشگاه تهران زمینه چینی دقیقی برای برگزاری مجلس شانزدهمی یک دست و در اختیار سلطنت ترتیب داده بود.

همان گونه که انتظار می رفت نتیجه انتخابات دروغین و پر از تقلب مجلس شانزدهم در پرتو سرکوب شدید حزب توده و اتحادیه ها و اصناف و زیر ترتیبات امنیتی بعد از آن با حضور افرادی مانند شعبان بی مخ و احزاب انگلیسی و سلطنت طلب به سود شاه برگزار شد.

مجلس شانزدهم مجلسی عمیقا ارتجاعی و دست چین شده بود. اکثریت این مجلس را نمایندگانی از زمینداران بزرگ( فئودال‌ها) تجار ثروتمند، و کارمندان عالی رتبه نظام که به لحاظ سیاسی سر سپرده شاه و  یک اکثریت قوی از نمایندگان طرفدار انگلیس تشکیل داده بودند. از جبهه ملی و یاران مصدق فقط 8 نفر در این مجلس سرسپرده و ارتجاعی حضور داشتند. اقلیتی به لحاظ شماره اندک ولی به واسطه پشتوانه عظیم مردمی بسیار قوی و تاثیر گذار.

برای بررسی قیام سی تیر و درک و دریافت بهتر و تاریخی از این قیام بزرگ ناچاریم کمی به عقب‌تر بازگردیم. یعنی به انتخابات مجلس شانزدهم و زمینه چینی ‌های قبلی و بعدی این انتخابات.

انتخابات مجلس شانزدهم در بهمن 1328 در حالی برگزار شد که شاه خیز بلندی برای تحکیم پایه‌های سلطنت خود برداشته بود. شاه در دوره مجلس پانزدهم با برپایی مجلس موسسان با تقلب و نیرنگ های فراوان توانسته بود امتیازات بزرگی از مجلس بی اختیار پانزدهم بگیرد. در مجلس موسسان شاه این اجازه را یافته بود که مجلس سنا را با 50 درصد نمایندگان انتخابی توسط شاه تشکیل دهد. همچنین از آن پس می توانست مجلس را منحل کند. در این دوره جسد رضا شاه با لقب کبیر به ایران بازگردانده و دفن شد. شاه بخشی از زمین‌های سلطنتی را باز پس گرفت و دولت ساعد که مورد پشتیبانی اکثریت نماندگان مجلس بود پیرو فشار به احزاب و سازمان‌های مبارز هرگونه «تبلیغات مخل به نظم و قانون عمومی» را ممنوع کرده و ارتش را گسترش داده و حقوق ارتشیان را افزایش داده بود. شاه با بهره‌گیری از سناریو مضحک سوء قصد به وی در دانشگاه تهران زمینه چینی دقیقی برای برگزاری مجلس شانزدهمی یک دست و در اختیار سلطنت ترتیب داده بود.

همان گونه که انتظار می رفت نتیجه انتخابات دروغین و پر از تقلب مجلس شانزدهم در پرتو سرکوب شدید حزب توده و اتحادیه ها و اصناف و زیر ترتیبات امنیتی بعد از آن با حضور افرادی مانند شعبان بی مخ و احزاب انگلیسی و سلطنت طلب به سود شاه برگزار شد.

مجلس شانزدهم مجلسی عمیقا ارتجاعی و دست چین شده بود. اکثریت این مجلس را نمایندگانی از زمینداران بزرگ( فئودال‌ها) تجار ثروتمند، و کارمندان عالی رتبه نظام که به لحاظ سیاسی سر سپرده شاه و  یک اکثریت قوی از نمایندگان طرفدار انگلیس تشکیل داده بودند. از جبهه ملی و یاران مصدق فقط 8 نفر در این مجلس سرسپرده و ارتجاعی حضور داشتند. اقلیتی به لحاظ شماره اندک ولی به واسطه پشتوانه عظیم مردمی بسیار قوی و تاثیر گذار.

با آغاز به کار مجلس شانزدهم دربار سرمست از پیروزی های پیاپی در برابر مردم و احزاب و گروه‌های مردمی و مطمئن از اجرای سناریو شان به سرعت دولت ساعد را که 4 وزیر انگلیسی در کابینه خود داشت برکنار کرده و علی منصور را به جای وی نشاندند. علی منصور نیز کابینه خود را از افراد سلطنت طلب پر کرد. برای نخستین بار پس از سال 1320 شاه توانسته بود دولتی یک دست از دست نشاندگان خود بدون حضور افرادی از دیگر گروه‌ها  تشکیل دهد.

دربار که با تقلب و نیرنگ مجلس یک دست و تسلیمی را تشکیل داده و به پشتوانه آن دولت را به طور کامل در اختیار داشت از سوی دیگر پشتوانه قدرت‌ها خارجی از جمله انگلیس و آمریکا را داشت فارغ بال به امتیاز گیری و گسترش نفوذ خود مشغول شد. ولی همه این مشروعیت دروغین با فشارهای احزاب و شخصیت های سیاسی و مبازرات صنفی و ملی مردم به سرعت در هم شکست و همه سیاست‌های تعیین شده دربار در گرداب مبارزات خیابانی مردم غرق شد.

مصدق دولت را آماج حملات خود کرده و در مجلس ‌گفت: ".......من نمی گویم که قانون اساسی که زاده فکر بشر است لایتغیر است ولی می گویم قانون اساسی را باید نمایندگان حقیقی ملت تغییر دهند و هر گونه تغییری که غیر از این باشد مورد تصدیق ملت ایران نیست.......... هنگامی که مرا از زندان بیرجند آزاد کردند .........(من به شاه عرض کردم) اعلیحضرت نباید در امور دولتی دخالت کنند زیرا به هیچ وجه به صلاح شاه و مملکت نیست. .......مملکتی که رجال ندارد هیچ چیز ندارد. مخالفت من با دیکتاتوری آن بود که از خصائص دیکتاتوری یکی این است که مملکت فاقد رجال و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد."

(مذاکرات مجلس شانزدهم 15 خرداد 1329 به نقل از ایران بین دو انقلاب: یرواند آبراهامیان)

روسای اصناف و بازاریان، کارگران و معلمان و غیره همگی به انتقاد از دولت و مجلس پرداختند. حائری زاده در انتقاداتش به دولت همواره از دخالت دولت در همه امور و عرصه های اقتصادی انتقاد می‌کرد. در حالی که برخی از سیاستمداران و کوشندگان سیاسی به ایجاد اختناق و سرکوب آزادی اشاره داشتند مکی به دخالت دولت در امور سیاسی اصناف مانند انتخابات اصناف اعتراض داشت. و دولت را مسبب قتل محمد مسعود می‌ دانست. آیت الله کاشانی نیز در تبعیدگاه خود در بیروت نسبت به تبعید غیر قانونی خود اعتراض می کرد و به دولت هشدار می‌داد که: "ملتی که برای به دست آوردن مشروطه و قانون اساسی خون داده است هرگز قربانی دیکتاتورها و مستبدان نخواهد شد."

در خرداد 1329مذاکرات طولانی دولت با انگلیسی‌ها بر سر نفت به جایی نرسیده بود و با مطرح شدن تجدید نظر در قرار داد اسارت بار و مملکت بربادده 1312 احزاب و شخصیت‌ها مردم را به مخالفت گسترده با این قرارداد فراخواندند. اعتراضات آن چنان گسترده و انبوه بود که ناکهان همه هیبت و هیمنه دولت و دربار فرو ریخت و دولت پوشالی علی منصور که از افراد نالایق به قصد قربت با دربار پر شده بود استعفا داد.  شاه به  ناچار دست به دامن یکی از مخالفان دیرینه خود یعنی سپهبد رزم‌آرا شد. رزم آرا که با شاه دارای اختلافاتی بود قصد داشت به هر قیمتی که شده این لایحه را به تصویب مجلس دست نشانده برساند. اما به علت مخالفت مصدق و احزاب سیاسی و اعتراضات گسترده مردم  موفق به این کار نشد. احزاب مخالف و مصدق با ایجاد یک جبهه گسترده و کارزار وسیع در محالفت با لایحه تجدید نظر برای ملی شدن نفت در کشور به راه انداختند.

با کشته شدن رزم‌آرا توسط فدائیان اسلام حسن علا  به نخست وزیری رسید. در این هنگامه طرح ملی شدن نفت دکتر مصدق در مجلسی که  تنها یک اقلیت بسیار کوچک 8 نفره از جبهه ملی در آن حضور داشتند و اکثریت آن را مخالفان مصدق و متحدان شاه و نمایندگان انگلیس  تشکیل داده بودند با  پشتیبانی شدید مردم در 29 اسفند 1329 به تصویب رسید.

مقاومت دربار و طرفدران انگلیس در هم شکسته شده بود. مجلس دست نشانده عملا نتوانسته بود مقاومتی در برابر خواست و اراده مردم  نشان دهد. در پی عقب نشینی سلطنت طلبان مجلس درمانده پیشنهاد نخست وزیری را به دکتر مصدق داد با این خیال که وی نخواهد پذیرفت ولی مصدق در میان ناباوری نمایندگان مخالف مجلس پست نخست وزیری را پذیرفت.

مصدق که تا پیش از این که در مجلس با نطق های داغ و آتشین ملت را به خروش می‌اورد اینک پس از رسیدن به نخست وزیری در 7 اردیبهشت 1330 کانون توجه مردم را  به خیابان‌ها کشاند. جمال امامی رئیس مجلس در این باره می‌گفت: "دولت مداری به سیاست خیابانی نزول کرده است."  یا : "این نخست وزیر است یا هوچی یا انقلابی؟ کدام نخست وزیر این حرف را می زند که من می‌روم با مردم حرف می‌زنم...؟"

گرچه علیرغم پشتیبانی گسترده مردم و احزاب از مصدق کابینه وی کابینه ضعیفی بود که تعداد زیادی افراد سلطنت طلب در آن حضور داشتند. ولی مصدق به محض نخست وزیری به سراغ موضوع نفت رفت. این موضوع فصل مشترک همه مخالفان شاه بود. آیت الله کاشانی در اطلاعیه‌ای موضوع نفت را مقدم بر همه مسایل دانست. کشمکش ایران و انگلیس در این برهه وارد مرحله حساسی شد و کار به مراجع بین المللی کشیده شد. از سوی دیگر انتخابات مجلس هفدهم در پیش بود. علیرغم برگزاری انتخابات هفدهم در شرایطی نسبتا ازاد ولی مصدق و طرفداران او همچنان در این مجلس در اقلیت بودند. از سوی دیگر مخالفان با دستاویز کردن هر موضوعی دولت را هر لحظه در التهاب و جوش و خروش فرو می‌بردند. ارتش و نیروهای نظامی که فرماندهی آنان همچنان در دست شاه بود به دامنه دخالت‌های خود در امور افزوده بودند و به سازماندهی اراذل و اوباش در زیر چتر احزاب دست نشانده می‌پرداختند. از سوی دیگر اختلاف طبقاتی و مشکلات معیشتی و ظلم و ستم فئودال‌ها در روستاها و شهرهای کوچک زمینه مناسبی برای طغیان و درگیری ایجاد می‌گرد. مخالفان در مجلس و دربار و اشراف نیز بر آتش این اختلافات می‌دمیدند. مخالفان از همه سوبه دولت فشار می‌آوردند. مصدق با یک تغییر تاکتیک به موقع ناگهان موضوع استفاده از حق قانونی نخست وزیر را در تعیین وزیر جنگ و اختلاف خود را با شاه در سطح جامعه مطرح کرد و آن را به موضوعی درجه اول تبدیل کرد. نخست وزیر با انتشار نامه‌ای به مردم با برشمردن دلایل خود برای نخستین بار رسما و آشکار بر سر حق خود در برابر شاه ایستاده و دربار را به دلیل ایستادگی در برابر مردم محکوم کرده از نخست وزیری استعفای داد.

در همان روز 25 تیر مجلس سلطنت طلب و طرفدار انگلیس قوام را به نخست وزیری برگمارد.

قوام به رادیو آمده و در سخنرانی معروف خود :" کشتی بان را سیاستی دگر آمد".به تهدید مردم پرداخت:" وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را به هم بزنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه درگذشته نشان داده‌ام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین‌، کیفر اعمالشان را درکنارشان می‌گذارم‌. حتی ممکن است تا جائی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده‌، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره‌روزی سازم‌. به عموم اخطار می‌کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است‌. کشتیبان را سیاستی دگر آمد".

در این روز همه احزاب و گروه‌ها و شخصیت‌های مذهبی و سیاسی از مصدق اعلام حمایت کردند. جبهه ملی و حزب توده از هواداران خود خواستند دست به اعتصاب عمومی زده و به خیابان‌ها بریزند. آیت الله کاشانی به طرفداری از مصدق اعلامیه داد و در روز 29 تیر در جمع خبرنگاران اعلام کرد اگر قوام استعفا ندهد خودم کفن پوش به خیابان خواهم آمد.بازار و مغازه‌ها تعطیل شد. در همان روز نخست در تهران و برخی از شهرهای بزرگ 250 تن از معترضان کشته یا زخمی شدند. بحران همه جانبه آغاز شد. اصناف و بازاریان با بستن دکان‌ها مردم را به مقاومت و راهپیمایی در روز 26 تیر به سوی مجلس تشویق کردند. در روز 26 تیر جمعیت بی شماری از بازار به سوی مجلس راهپیمایی کردند. اعتصاب در ادارات و کارخانه‌ها و اتوبوس‌رانی تهران آغاز شد.از سوی احزاب و شحصیت‌ها برای روز 30 تیر اعلام اعتصاب عمومی و راهپیمایی سراسری شد.

صبح روز 30 تیر شهر غرق در سکوت بود. کارخانه‌ها ، بازار، مغازه ها، ادارات و رانندگان اتوبوس های شهری در اعتصاب بودند. راهپیمایانی که اندک اندک برای حرکت به سوی مجلس به خیابان‌ها آمدند ناگاه با انبوه تانک‌های ارتشی و نظامیان مسلح به سلاح‌های کشتار جمعی روبرو شدند و قیام آغاز شد.

 در بازار فرش فروشان، عطاران و آهنگران مردم با فریاد یا حسین به جنگ با ارتش رفتند. مناطق فقیر نشین و کارگر نشین شرق تهران و اطراف راه‌ آهن و کارخانه‌های داخل بافت شهر به شدت متشنج و درگیری ها شدید بود. میدان بهارستان و مسیر دانشگاه تهران به میدان واقعی جنگ تبدیل شد. وثوق فرمانده ژاندارمری در کاروانسرا سنگی  راه کفن پوشانی را که از کرمانشاه و همدان برای مبارزه به تهران می‌امدند بست و آن ها را به گلوله بست. ساعت‌ها پشت سر هم می‌گذشت. مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ یا مصدق به نبرد با نظامیان مسلح پای فشاری می‌کردند. کشته‌های بسیاری بر آسفالت داغ و تفته خیابان‌ها می‌غلتیدند. نگهبانان زندانی که زندانیان روزهای اخیر را نگهداری می‌کردند لباس های خود را کندند و مخفی شدند. 600 زندانی روزهای اخیر از زندان گریختند و به مردم خیابان‌ها پیوستند. نیروهای نظامی به تدریج به مردم می‌پیوستند. تعداد بسیاری از مردم کوچه و بازار به خاک افتادند. پس از پنج ساعت نبرد شدید تانک‌ها و زرهپوش‌ها با مردم دست خالی ولی  مصمم فرماندهان ارتش از ترس پیوستن افسران و درجه داران و سربازان به مردم، ناچار به ترک حیابان‌ها شده و به پادگان‌ها بازگشتند.

این گونه بود که شاه که در برق سرنیزه‌ها و غرش تانک‌ها قصد داشت اراده خود را بر ملت تحمیل کند در برابر 800 کشته مردم کوچه و بازار عقب نشینی کرد.پیش از شامگاه در حالی که مردم خسته و خون‌ آلود شهر خونین را از کودتاچی‌ها باز پس گرفته بودند دربار در برابر خواست مردم عقب نشینی کرده و قوام را از نخست وزیری برکنار کرد و فردای آن روز دربار و مجلس ارتجاعی به نخست وزیری مجدد مصدق گردن نهاد.

در پسینگاه همان روز مردم ظفرمند به دیدن دکتر مصدق رفتند. مصدق بر بالکن خانه‌اش در حالی که اشک از چشم‌هایش جاری بود بریده بریده گفت:

" ای کاش مرده بودم و ملت ایران را این طور عزادار نمی‌دیدم. ای مردم من به جرات می‌گویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را  پس گرفتید."

30 تیر روز تجلیل از شهدای ملی

این روز توسط دکتر مصدق به مناسبت تجلیل از شهدای روز 30 تیر روز شهدای ملی نام گذاری شد.

 

(این یادداشت با استفاده از منابع گوناگون و استفاده فراوان از کتاب (ایران بین دو انقلاب) اثر ارزشمند یرواند ابراهامیان دانشمند ایرانی مقیم آمریکا به ترجمه احمد گل محمدی و محمود ابراهیم فتاحی تهیه شده است.)

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد