لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

همواره و همیشه- هر تیرماه همهمه ای از صدای تیر

در باره قیام ۳۰ تیر بسیار گفتنی‌ها هست که بایستی گفته شود. درهمه سال‌های انقلاب ۵۷ به این سو گویی که جوان‌ها با تاریخ خونبار کشور مان بیگانه شده بودند. اما اکنون زمانه دگر  آمده است. در پستی دیگر مقاله‌ای در باره ۳۰ تیر تقدیم‌تان خواهد شد. اما تا آن روز این غزل زیبا از شاعر کوچه زنده یاد فریدون مشیری تقدیم همه شهدای ملی- شهدای راه آزادی می‌شود.

هرگز سپیده‌دم را

 این گونه سرخِ سرخ ندیدم
رگبارِ بی‌امان قساوت را
هرگز
این سان درازنا نشنیدم،
موج عظیم مردم،
جوشان و دادخواه
فریاد می‌کشیدند:
«
ازجان خود گذشتیم،
با خون خود نوشتیم،
یا مرگ یا مصدق،
یا مرگ یا مصدق»
پژواک این خروش
تا اوج آسمان خدا پرکشیده‌بود
 
و آیا! به جای پاسخ
رگبار بی امان قساوت
بانگ گلوله های منظم
هم‌رنگ خون، رها
آوار مغزهای پریشان
بر سنگ‌فرش‌ها
رگبار بی امان قساوت تمام روز
پیوند لحظه‌ها را
از هم گسسته‌بود.
موج عظیم مردم،
با غرش مصدق پیروز است،
مصدق پیروز است.
کوبان چون منجنیقی
دیوار پایداری دشمن را
درهم شکسته بود
پیروزی بزرگ به دست آمد،
آن رهبر، آن پدر
آن روز اولین سخنش این بود:
«
ای همرهان مرا
پایین پای این شهدا خاک می کنید
اما بزرگ ارتشداران فرمانده،
در روز واقعه،
این واپسین وصیت او را
از بیم آن که شورش و غوغا شود پدید
در منتهای سنگدلی مصلحت ندید،
ناچار
با پیکر تکیده ی زندان‌کشیده‌اش
تندیس افتخار
همراه آرمان بزرگش:
ایران سربلند، ایران استوار،
در روستای دوری
در خاک آرمید.
بسیار سال‌ها که گذر کرد،
فرماندهان مغرور،
اینک
در خاک خفته‌اند
آن گونه بی‌نشان که توانی گفت،
هرگز نبوده‌اند و کلامی نگفته‌اند.
اما هنوز
همواره و همیشه
هر تیرماه همهمه ای از صدای تیر
رگبار بی امان قساوت
در گوش جان مردم آگاه
بیدار می شود.
تا جاودان
حماسه‌ی آن روز با‌شکوه
پیروزی اراده ی مردم
در نسلِ بعد نسل
در برگ‌برگ تاریخ
روشن
چو آفتاب
پدیدارمی شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد