یک به یک میجنگیم و همه با هم شکست میخوریم!
پس از سالهای طولانی سرانجام بخت این را یافتیم که فیلمی بر پرده سینما ببینیم. فیلمی که توانست کمی پرده از روی واقعیات تلخ و دردناک جامعه ایرانی را بالا بزند و با جسارت و هوشمندی به نقد روابط اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی بپردازد. فیلمی با روایتهای گوناگون از زندگی و کار هنری و فرهنگی در سرزمینی که زمانی گویا هنر نزد آنها بوده است و بس!
فیلمی شهری از شهر تهران که میتواند در همه شهرهای بزرگ جهان سرمایهداری اتفاق بیفتد. فیلمی از روابط تلخ هنری و اجتماعی انسانهایی که در میانه میدان، امیدوارنه خوش دست و پایی میزنند.
فیلمی که از قضای روزگار همزمان با فیلمی اکران میشود که روایتی است لمپنی از جنگ و شهادت و جبهه تا مردم بر کسانی که در جبههها بودهاند بخندند تا شاید برای برخی کسان نامی و صد البته نانی داشته باشد.
فیلمی از بهرام بیضایی با نام«وقتی همه خوابیم»!
روزهای آخر نمایش این فیلم است بر پرده سینماهای تهران. از دستش ندهیم تا شاید وقتی دیگر فیلمی دیگر از این کارگردان، نویسنده و نمایشنامه نویس بزرگ ایرانی را بر پرده سینماها ببینیم!