اندر معجزات اقتصادی دولت نهم
یکی از مشکل ها یا بهتر است بگوییم بلایای جمهوری اسلامی مشکل آمار بوده است. تا جایی که در خاطرم هست و احتمالا دوستان دیگر نیز به یاد دارند در دولت سازندگی معمولا آمارها جزء اسرار نظام بود و به سختی می شد به گوشه هایی از آماری که سازمان های مسئول مانند بانک مرکزی، مرکز آمار یا وزارت خانه ها نهیه می کردند دست یافت. این مشکل در دولت خاتمی با فعال شدن روابط عمومی های وزارت خانه ها و نوع نگرش غیر امنیتی دولت اصلاحات به مسائل اقتصادی و سیاسی تا حدود زیادی حل شد. به طوری که به راحتی می شد به آمار تولیدات صنعتی و غیر صنعتی یا آمار بیکاری و تورم و غیره با ضریب اطمینان قابل قبولی دست یافت. در دولت نهم راه حل ساده ای برای حل موضوعات در پیش گرفته شد و آن هم پاک کردن
اخیرا یادداشتی به نام بورژوازی ایرانی از من در سایت البرز منتشر شده است. با توجه به این که متاسفانه صفحات سایت البرز فیلتر شده است اگر علاقه مند به خواندن این یادداشت بودید آن راعینا در ادامه همین صفحه میگذارم تا بتوانید استفاده کنید.
بورژوازی ایرانی!
هنگامی که بورژوازی ملی ایران در دوره مشروطه سرِزا رفت نامادری قابله فرزند ناقص الخلقهای را در دامن ملت ایران انداخت که شتر گاو پلنگی بود از بورژوازی نارس، مستوفیان و منشیان دولت، بازمانده های فئودالیسم قجری، بازاری های تازه به نان و نوا رسیده، تولیدات نصفه نیمه عشیره ای و ایلیاتی و صنعتگران نوخاسته و بورژواهای کمپرادور، عجین شده با خرده بورژوازی تازه شهرنشین شده. اما قبای اقتصاد پیشاسرمایه داری قجری به تن این طفل ناقص الخلقه که از خاکستر انقلاب مشروطه برخاسته بود تنگ و بس مندرس بود و بایستی با نو شدن زمانه جامه نو بر تن آن کرد. رضاشاه برای سوار شدن بر خر حکومت ابتدا نیاز داشت تا دولتی کارساز و ارتشی به روز داشته باشد تا آن ها را به دو پایه استوار حکومت خود تبدیل کند. نظام بوروکراسی نوین دولتی رضاشاهی از دیوانسالاری عقب مانده فرتوت قجری، نظامی با 90 هزار کارمند تمام وقت ساخت که در سراسر ایران پراکنده بودند و برای نخستین بار دولت مرکزی را قادر می کرد که مستقیما به همهکوش آبادی شاعر جان های بلا دیده درگذشت!
من به هر راه که
خوشبختی را
به
زمین باز آرد
ایمان
دارم
نخست وزیر
برتولت برشت
آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر سیگاری نیست
آقای نخست وزیر در خانه ی محقری اقامت دارد
ولی زحمتکشان حتی خانه ی محقری هم ندارند.
کاش گفته می شد:
آقای نخست وزیر مست می کند
آقای نخست وزیر اهل دود است
اما حتی یک فقیر در میان مردم نیست.
کتاب آقای نخست وزیر – برتولت برشت – ترجمه ی دکتر شاهکار بینش پژوه – انتشارات معین
در حاشیه تعیین حداقل دستمزد کارگران، خط فقر و تورم منفی!
دولت های ایرانی از دیر باز تا کنون به طور مطلق همگی خود را نماینده کامل ملت و دادخواه و وکیل ملت بوده اند. این ادعا در دولت های مدرن از رضاشاه به این سو نیز همچنان به قوت خود باقی است. اگر موضوع فقط بر سر ادعای خشک و خالی بود و دولت ها مردم را به کار خودشان وا می گذاشتند مسئله ای نبود. مشکل از آن جا آغاز می شود که دولت ها در ادامه ادعای خود مبنی بر نمایندگی کل ملت به نتیجه گیری های خاص خودشان می رسند. یکی از این نتیجه گیری ها این است که ملت یک تن واحد است پس در این میان صحبت از اختلاف طبقاتی و دارا و ندار و ستمگر اقتصادی و ستمکش اقتصادی محلی از اعراب ندارد و آن هایی که دم از این اختلاف ها می زنند مغرض، آشوب گر، فتان، برهم زننده نظم و انضباط اجتماعی و از آن جا که یک پارچه کی ملی رابا این حرف ها به خطر می اندازند لابد وابسته به بیگانه و حقوق بگیر اجانب می باشند.
البته جای شکرش باقی است که در جمهوری اسلامی روسای جمهور از آغاز تا کنون بلا استثنا همگی بر عدم وجود عدالت در جامعه و وجود طبقات یا مرفهان بی درد مهر تایید زده اند و شکر خدا از این بابت نمی توان کسی را باز خواست کرد و به جرم تهدید همبستگی ملی به دادگاه کشاند ولی مشکل این جاست که همه دولت های محترم از بعد از انقلاب تا کنون هیچ یک خود را نماینده طبقه دارا و ثروتمند به شمار نیاورده و رحمت خود را از سر طبقه بدبخت و مستضعف کم نکرده است. من مانده ام که این طبقه فقیر و بی چیز چه دارد که همه روسای جمهور خودشان را به آن می چسبانند و سایه اشان را بر سر همان مرفهان بی درد پهن نمی کنند.؟
بماند. از هر چه بگذریم (پس از معنویات) سخن دوست خوش تر است!
این روزها تنور بحث دستمزد کارگران به سیاق سنوات گذشته داغ نشده بلکه فقط اندکی ولرم است.چرا؟
در سال های گذشته رسم بر این بود که هیئت یا نمی دانم کمیته سه جانبه ای متشکل از یک نماینده دولت، یک نماینده از سوی کارفرما و یکی هم از سوی کارگران( که این سومی را هنوز نفهمیدم کی و چگونه انتخاب می کند) بر سر یک میز بنشینند و با صلح و صفا این چندرغاز را تعیین بفرمایند و نخود نخود هر که رود خانه خود و به استقبال سال نو بروند. از ان جایی که معمولا این حداقل براساس نرخ تورم یا خط فقر تعیین می شد، دولت محترم مهرورز انقلابی پس از پاک کردن خط کج و کوله فقر و رساندن تورم به رشد منفی بی خیال از چرتکه انداختن بر سر حداقل دستمزد مشغول مهرورزی است و هیچ شتابی برای تعیین آن از خود نشان نداده و عجالتا مشغول برداشتن یارانه ها، ببخشید هدفمند کردن یارانه ها به سمت جیب فقرا است. از آن جا که نرخ تورم هم منفی شده نماینده کارگران نیز برای تعیین حداقل چندرغاز اصلا به روی مبارک نمی آورد که مبادا چیزی هم از این 266 هزار تومان کسر شود!می ماند نماینده بدبخت قشر فرهیخته و پاک باخته کارفرما( یا همان سرمایه دار زالو صفت یا همان مرفه بی درد سابق) که کمرش در زیر بار دستمزد های سنگین کارگران شکسته و از ترس قانون کار نمی تواند نازک تر از گل به روی کارگران بی صفت چشم سفید بیاورد.
یک پیشنهاد:
من از طرف کارگران یقه ابی و یقه سفید و یقه چرک و یقه تمیز به دولت محترم مهرورزی که لابد در این روزهای پایان سال حسابی سرش شلوغ است، آن قدر که هنوز علیرغم کارهای خیلی سنگین کارشناسی نتوانسته است بودجه سال آینده را به مجلس ببرد، پیشنهاد می کنم که دست از نمایندگی کارگران بکشد و با انگولکی در قانون کار اجازه بدهد ما کارگران یقه سفید و آبی و سرخابی خودمان از طرف خودمان با کارآفرین محترم در همان اتاق تنگ و تاریک کارگزینی مذاکره کنیم شاید به یک تفاهم برسیم که این بندگان خدا کارفرماهایی که پول نازنین شان را برای کارافرینی و نان آفرینی برای زن و بچه ما ریخته اند خیال شان راحت بشود و به کارهای شب عیدشان برسند و به دولت محترم مهرورز عدالت گستر هم بیش از این زحمت ندهیم و اسباب مزاحمت فراهم نکنیم. عجالتا همان طور که دولت محترم پای خودش را از کارهای پیش پا افتاده ای مانند تامین آب و برق و بهداشت و دوا و دارو و تحصیل بچه های ما کنار کشیده و به فروش نفت و دور زدن تحریم اجانب از خدا بی خبر و مدیریت جهان مشغول است، این یک قلم را – یعنی تعیین حداقل دستمزد و سایر امور کار – هم به خودمان محول کند.
از قدیم گفته اند: از طلا گشتن پشیمان گشته ایم--- مرحمت فرموده ما را مس کنید.
در مطلب پیشین خیلی فشرده و به اختصار عقب افتادگی صنعت نفت و گاز ایران را در مقایسه با سال های گذشته و همچنین در مقایسه با همسایگان بررسی کردیم. برپایه بررسیهای انجام گرفته توسط کارشناسان برای حفظ جایگاه و میزان کنونی ایران در استخراج و عرضه نفت بایستی سالانه تا 50 میلیارد دلار در صنعت نفت ایران سرمایه گذاری شود. در این حال دولت با ارائه طرحی اعلام کرده دست کم در سال 25 میلیارد دلار سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز نیاز داریم که البته با ارائه یک سناریوی عجیب و غریب این رقم را تا 12 میلیارد دلار کاهش داده است. تازه برای تامین همین میزان نیز دست به دامن ایرانیان خارج از کشور شده است.
و اما صید آهوی خرامان سرمایه...!
ادامه مطلب ...بحران در کشور و
بحران در صنعت نفت و گاز کشور 1- سرمایه گذاری 400 میلیارد دلاری عربستان در صنعت نفت و گاز این کشور 2- سرمایه گذاری
70 میلیارد دلاری قطر در پارس جنوبی 3- سرمایه گذاری 12 میلیاردی ایران در صنعت نفت و گاز 4- کاهش شمار کارگران شاغل در میدان گاز پارس جنوبی
(عسلویه) از ۶۰ هزار به ۸ هزار نفر 5- برنامه مبسوط وزیر نفت برای جذب سرمایههای سرگردان ایرانیان خارج از کشور
سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است
فرخنده آن امید که حرمان نمی شود
سیاستی که از نخستین روزهای پیروزی انقلاب بهمن 57 قصد رادیکالیزه کردن فضا برای از میان برداشتن مخالفان خود را داشت در روزهای اخیر با زنده کردن این سیاست به خوبی به مقصود خود رسیده است. برخورد تند دولت و پلیس با معترضان که به هر صورت بخشی از جامعه و افرادی شناخته شده برای انقلاب و حکومت هستند برای قطبی کردن جامعه سرانجام با نمایش روز گذشته 4شنبه 9 دی ماه تیر خلاصی بود که هر گونه حرکت مسالمت جویانه و یافتن راه حلی برای بحران 7ماهه موجود در کشور را دنبال میکرد. در واقع با اجرای سناریویی که از آغاز ماه محرم کلید خورد مخالفان سازش و کسانی که به دنبال قطبی کردن جامعه و سرانجام حذف جریان مخالف بودند توانستند تا حدود زیادی به هدف خود نزدیک شوند.
متاسفانه در فضای غبار آلود و متشنج کنونی آن چه که در نخستین گام قربانی می شود اقتصاد تولیدی کشور است که نیاز به فضای مناسب کسب و کار دارد. ولی در شرایطی که هیچ گونه امنیتی برای هیچ کس وجود ندارد و فضای ناامنی و عدم پاسخگویی مسئولین چگونه می توان دم از تولید و برنامه ریزی برای کارهای آینده زد.! در شرایطی که پلیس کشور در تلویزیون در پاسخ خبرنگاران در باره کشته شدن افراد در روز عاشورا در مرکز شهر تهران و در برابر چشمان هزاران نفر پاسخ می دهد که سند و مدرک بیاورید، یا این که کسانی که فردی را ترور کرده اند ماشین را دزدیده بودند در واقع نشان دهنده ناتوانی رئیس پلیس از انجام ساده ترین و پیش پا افتاده ترین وظایف ذاتی پلیس است. در چنین شرایطی آیا کاسب محل می تواند شب را سر راحت بربالین بگذارد بانکدار و کارخانه دار پیشکش!
ناتوانی دولت در انجام وظایف آن گذشته از بی توجهی عمدی دولت به برنامه های قانونی مانند برنامه چهارم توسعه یا سند چشم انداز و حتی بودجه سالانه بخشی از آن به فضای ناامن جامعه باز می گردد. متاسفانه رفتار مجموعه دولت باعث شده است که روز به روز فشار رکود بر صنایع و اقتصاد کشور سایه اش سنگین تر و تورم دمار از روزگار مردم درآورد. تورم و رکود خود به خود باعث گسترش فقر خواهد شد در حالتی که ناامنی و بی امیدی به اینده در جامعه موج میزند این مشکلات می تواند پیامدهایی مانند دزدی، راهزنی، قتل و تشکیل باندهای خلاف کاری سازمان یافته را دامن بزند. اکنون با توجه به روند طی شده در چند سال گذشته موضوع تنها سلامت یا دستکاری در انتخابات ریاست جمهوری یا فرستادن نمایندگان دست چین شده به مجلس نیست، موضوع اعتماد و امید مردم است که وقایع اخیر در درجه نخست آن ها را هدف گرفته است. مطمئنا روشی که دولت و بخشی از حاکمیت در عدم پاسخگویی و شانه خالی کردن از تعهدات خود برگزیده است ره به جایی جز نابودی و نیستی جامعه مدنی نخواهد برد.
کافی است نگاهی به آمارهای رسمی داخلی و خارجی در باره اقتصاد کشور بیندازیم. رتبه 123 از 146 در ریسک پذیری اقتصاد ایران، رشد آمار بیکاری از زیر 10 درصد به بالای 12 درصد(هرچند در آمار بیکاری جای شک و شبهه بسیار است) رشد فقر، وجود بیش از نیمی از ایرانیان در زیر خط فقر، بالا رفتن نرخ مرگ و میر، وجود 21 دردصد مشکلات روانی و روحی در ایرانیان( یعنی از هر 5 نفر یک نفر مشکل روانی دارد) بالا رفتن سن ازدواج، کاهش نرخ زاد و ولد و ده ها مورد دیگر که همگی نشان دهنده مشکلات اقتصادی و فضای ناامیدی به آینده است.
در فضای تیره و تار تخریب، دشنام، تهمت و ناسزا گویی چه کسی خواهد توانست اطمینان مردم به آینده و سرنوشت خود و فرزندان شان را برآورد؟
چه می شود گفت!
سیر حوادث چنان است که خواب و خوراک از آدم می رباید. انبوه افکار و اندیشه های درهم و برهم کله آدم را داغ می کند. در نهایت به همین بسنده می کنم. ترانه ای که حتما همه بارها شنیده اید. ولی به نظرم این بار مرور شعر این ترانه بدون آهنگ و صدای رسا و غمبار فرهاد معنی و طنینی دیگر دارد.
الملکُ یبقیٰ مع
الکفر، و لایبقیٰ مع الظلم!
*
والا پیامدار، محمد!
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور
نمیماند برپا و استوار!
...
آنگاه، تمثیلوار
کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار!
...
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،
- دیرینه! ای محمد!
جا هست بیش و کم،
آزاده را
که تیغ کشیدهست بر ستم؟!
مهندس حیدر عمواوغلی
دوست داشتم در سالگرد تولد انقلابی آزادی خواه و مبارز میهن دوست حیدر عمو اوغلی یادی از او بکنم که خوشبختانه دیدم مطلبی هر چند بسیار کوتاه درباره او در اخبار روز منتشر شده. برای پرهیز از دوباره کاری عین مطلب را به نقل از سایت مزبور می آورم فقط بخش کوتاهی از پایان مقاله را ویرایش اساسی! می کنم تا وبلاگ جان سالم به دربرد. آن چه که در شخصیت مهندس حیدر عمواوغلی به نظر من برجسته است، سوای از روحیه مبارزه جویانه و آزادی خواهانه ی وی ، پیگیری و پشتکار و گذشت و فداکاری او در راه مردم است. مهندسی که می توانست با استفاده از دانش و تخصصی که داشت بدون نیاز به شاه و دربار در زمان خودش غرق در تجمل و ثروت زندگی کرده و حتی عنوان یک اصلاح گر را نیز با خود یدک بکشد.اما او که عافیت طلب نبود جان بر سر آرمانش داد در حالی که حتی سنگی بر گورش نیست و کسی از او یادی نمی کند. یادش جاودان باد!
ادامه مطلب ...