لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

زمان تغییر سیاست اقتصادی اتحادیه اروپا

هنگامی که مردم یونان یک هفته پیش از انتخابات در آخرین سفر مرکل به این کشور خشم‌شان را از اوضاع به هم ریخته یونان به صدراعظم آلمان به‌عنوان نماینده قدرتمند تروییکا نشان دادند، رهبران آلمان نیز مانند سایر ناظران اروپایی اطمینان یافتند که این‌بار قاطبه رأی‌دهندگان یونانی به سیاست‌های ریاضتی اتحادیه اروپا، نه خواهند گفت. مخالفان یونانی تروییکا متشکل از نمایندگان کمیسیون اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین‌المللی پول اعتقاد داشتند که حزب حاکم دموکراسی نوین به دلیل اجرای اصلاحات مدنظر تروییکا باعث افزایش بیکاری به ٢٧درصد (در جوانان ٥٠ درصد)، کاهش مستمر رشد اقتصادی که درنهایت به منفی ٦‌درصد در ‌سال گذشته رسیده و کاهش حقوق کارکنان و بازنشستگان شده و بحرانی را که از ٥‌سال پیش اقتصاد این کشور را فراگرفته ژرف‌تر کرده است. شرایط زندگی برای مردم یونان در مقایسه با میانگین اروپا که حدود ٧٥‌درصد بود پس از سال‌ها رنج ریاضت اقتصادی به زیر ٦٠‌درصد افت کرده است. از نظر چپ‌گراهای حزب سیریزا، اجرای سیاست‌های ریاضتی در اثر کاهش تقاضای موثر در اقتصاد کوچک یونان نه‌تنها بدهی خارجی یونان را کاهش نداده بلکه به علت کاسته شدن از حجم بازار به تشدید فقر و رکود اقتصادی این کشور دامن زده است. یونانی‌ها همچنین معتقد هستند که بخشی از بدهی اخیر یونان نتیجه بهره وام‌هایی است که دولت آلمان در اختیار دولت‌های گذشته یونان قرار داده که عمدتاً صرف بازپس دادن قرض‌های این کشور به آلمان شده و جز افزایش بدهی خارجی نصیبی برای این کشور نداشته است. دست‌به‌دست شدن قدرت میان دو حزب کلاسیک راست دموکراسی نوین و چپ سوسیالیست در اثر ادامه اجرای سیاست‌های ریاضتی تروییکا نه‌تنها مشکلات این کشور ازجمله بدهی‌های کلان خارجی را کاهش نداد بلکه روزبه‌روز بر دامنه بحران افزود تا جایی که هر روز خیابان‌های آتن و سایر شهرهای یونان شاهد درگیری کارگران، کارمندان و دانشجویان با پلیس بود. بحران اقتصادی و مشکلات زندگی روزمره مردم و افزایش ناآرامی‌ها با ظهور دو نیروی تازه نفس در بلوک‌بندی‌های سیاسی و پارلمانی این کشور را به همراه داشت. حزب سیریزا که از حدود سال‌های ١٩٧٥ توسط گروهی از سیاست‌ورزان، کنشگران حقوق زنان، وکیل‌های دادگستری، حامیان حفظ محیط زیست، کنشگران کارگری و پزشکان چپ‌گرا تشکیل شده بود در جناح چپ و گروه راست افراطی سپیده زرین (فجر طلایی) که عمدتاً از میان بیکاران، شاغلان کارهای سیاه و نامعلوم عضوگیری کرده و در‌ سال ٢٠١٢ نمایندگان آن رسماً وارد پارلمان یونان شدند در جناح راست. اعمال تندروانه رهبران و اعضای حزب سپیده زرین و شعارها و ژست‌های هیتلری این حزب از همان آغاز دردسرهایی برای آنها آفرید؛ کشتن یک هنرمند ضدفاشیستی توسط اعضای این گروه که به دستگیری و محاکمه رهبر این حزب و برخی از اعضای آن به اتهام ایجاد سازمان جنایی و جذب نیرو برای آن انجامید،یکی از پرونده‌های پر سروصدای این گروه بود که آسیب‌های جدی به وجهه سیاسی آن وارد آورد.
یورو در گرو مرکل
رهبران حزب رادیکال سیریزا در انتخابات اخیر با وعده عدم اجرای سیاست‌های ریاضتی تحمیلی توسط تروییکا و ٣ عامل توانست رأی بیاورد.
اول. عدم پرداخت بخشی از بدهی‌های صندوق بین‌المللی پول؛ دوم. عقب انداختن باز پرداخت قسط‌های بدهی‌های این کشور به آلمان و بانک مرکزی اروپا و سوم. اجرای سیاست‌هایی برای افزایش تولید و بهبود بنیه اقتصادی و تولیدی این کشور
آنها توانستند قدرت را به دست آورند زیرا خروج از منطقه یورو را رد کرده و آن را اختراعی برای ترساندن مردم سایر کشورهای اروپایی که در اثر اجرای سیاست‌های مشابه دچار مشکل اقتصادی هستند دانسته‌اند. سیپراس رهبر حزب سیریزا تأکید کرده که سیاست‌های موردنظر تروییکا را اجرا نخواهد کرد ولی قصد خروج از حوزه یورو را هم ندارد. رهبر این حزب که در انتخابات اخیر با درو کردن آرا شکست سختی را به هواداران سیاست‌های ریاضتی ٥‌سال گذشته وارد کرده است، این سیاست‌ها را با حکم مردم ملغی اعلام کرده و تروییکا را در چارچوب مشترک اروپایی امری مربوط به گذشته دانسته است.
دولت جدید یونان به رشد اقتصادی در سایه اصلاحات ساختاری در اقتصاد این کشور با سرمایه‌گذاری بر دیجیتالی شدن صنعت، حمل‌ونقل، زیرساخت‌های شهری و بهبود اقتصاد خانوار امیدوار است و این در صورتی شدنی است که آلمان بخشی از صفرهای بدهی دولت یونان را پاک کند و حتی وام‌های بیشتری با شرایط بازپرداخت و نرخ بهره پایین‌تر در اختیار دولت جدید این کشور قرار دهد. پیش‌بینی آینده یورو برای ناظران کار بسیار سختی است، ولی به‌طورکلی می‌توان حدس زد اگر گفت‌وگوهای تروییکا با دولت جدید یونان به نتیجه برسد و مصالحه‌ای انجام شود، پایه‌های سیاست اقتصادی یورو که روی سیاست‌های ریاضتی بنا شده است خواهد لرزید ولی این موضوع شاید برای خانم مرکل یک پیروزی به شمار آید، این در صورتی است که انسجام و حفظ یورو برای دولت آلمان در اولویت باشد؛ در غیر این صورت باید منتظر لرزه‌های شدیدی در پیکر اقتصاد اتحادیه اروپا بود به‌ویژه با توجه به احساسات قوی ضدسیاست‌های ریاضتی در کشورهای فرانسه و ایتالیا به‌عنوان اقتصادهای بزرگ منطقه یورو و اسپانیا و پرتغال که در صف غلتیدن در دامن چپ هستند! با این همه هنوز هیچ‌کس نمی‌تواند با قطعیت بگوید زمان تغییر ریل سیاست اقتصادی اتحادیه اروپا فرارسیده است.

فریبرز مسعودی
روزنامه شهروند

مهرگان مهرماه منتشر شد

در این شماره که ویژه هنر و زیباشناختی است بحث هایی پیرامون هنر وزیبایی شناسی به قلم و ترجمه زهره روحی، مریم پیردهقان، انوشیروان مسعودی، محمد قراگوزلو، احمد زاهدی لنگرودی، مهرداد امامی، فریبرز مسعودی مطرح شده است. مریم پیردهقان به موضوع هنر اشغال وال استریت پرداخته است. زهره روحی بحثی را از هنر انقلاب می 1968 به قلم میشل لوی ترجمه کرده و مهرداد امام به موضوع هنر از دیدگاه مارکوزه در دو مقاله جدا ولی در یک ارتباط به نام های جامعه به مثابه اثر هنری و هنر به مثابه فرم واقعیت پرداخته است. انوشیروان مسعودی در یک مقاله نسبتا بلند طرز خطاب قرار دادن مخاطب در اثرهای هنری سوسیالیستی با نقد و بررسی دیدگاه های آیزنشتاین، برشت و هنرمندان نامی چپ را بررسی کرده است. همچنین دو پژوهش پیوسته احمد زاهدی لنگرودی در باره سینمای ایران از آغاز تا انقلاب 57 و عنصر سوسیالیسم در این سینما را پروهش کرده است. ترجمه زیبایی از شعر مارچ پی یر سی توسط اکرم پدرام نیا که جدای از اقتصاد سیاسی چندین رمان را نیز به چاپ رسانده به نام چه بگویم در باره اوضاع کارگران اروپا و ایالات متحده آمریکا یکی دیگر از مطالب این ویژه نامه است. سه مقاله به نام های فاشیسم اقتصادی آلمان و اروپای به هم ریخته، ترجمه مصاحبه با فاروق طارق درباره بنیادگرایی مذهبی به ترجمه نوژن اعتضادالسلطنه و همچنین ارتش بیکاران توسط رضا اسدابادی از دیگر مطلب های این شماره مهرگان است که در مهرماه روی اینترنت قرار گرفته است.

مهرگان مرداد منتشر شد

مجله مهرگان شماره مرداد ماه با مقالاتی در ارتباط با انقلاب مشروطه، قیام سی تیر و کودتای 28 مرداد منتشر شد. در این شماره می خوانیم: انباشت سرمایه و انقلاب مشروطه ایران، از فریبرز مسعودی، رابطه جنبش های ملی - دمکراتیک با سوسیالیسم، اردشیر زارعی قنواتی، کودتای 28 مرداد؛ اولین دخالت بشر دوستانه در ایران، یاسر عزیزی، مشورطه و 30 تیر و جایگاه آن دو در انقلاب ملی و دمکراتیک ایران، سیامک طاهری، نقش تاریخی چپ در جنبش مشورطه ایران، محمد غزنویان، مسیر توسعه انسان: سرمایه داری یا سوسیالیسم، میخاییل لبوویتس مترجم مسعود امیدی، دمکراسی سوسیالیستی، محمد قراگوزلو، مدخلی به بدیل های اقتصادی سوسیالیست ها در برابر سرمایه داری، رضا اسدی، ساختن کمون سوسیالیستی در مناطق روستایی ونزوئلا، بابک پاکزاد، چپ، امپریالیسم و انقلاب  سوریه، کری اوکلی ترجمه مهدی رحمانی و القاعده، میلیشیای نولیبرالیسم، فرشته دلاور. 

ملکه انگلیس و قداست کاندوم

برای انگلیسی ها که هنوز در دوره استعمار سیر می کنند از این که می بینند کشور کوچکی که تا چندی پیش حتی نامی از آن در روی نقشه هم نبود - اکوادر- رو در روی آن ها می ایستد و یک افشاگر را که به فراموش خانه های آن ها رخنه کرده را با سفارت خود راه داده - آن هم بدون اجازه اعلیحضرت قدر قدرتی که تقش در آمده- روزهای سختی است. برای همین پلیس احمق آن به دستور نخست وزیر احمق ترش دور سفارت اکوادر صف می کشد تا به دورن آن نفوذ کند. ولی از همه جالب تر واکنش مردمی است به این اقدام مشهشهانه امپراتوری انگلیس. برای آن که از این پس در ممالک فخیمه از این اتفاق ها نیفتد بهتر نیست مقادیر معتنابهی کاندوم فرد اعلا به مرکز عالم فرستاده شود!

مقاله را در ادامه بخوانید.

ادامه مطلب ...

ورود چه گوارا به لندن ممنوع

هنوز غوغاهایی را که غربی ها در باره برگزاری بازی های جام فوتبال اروپا راه اندخته بودند یادمان نرفته. خانم مرکل برای فشار وارد کردن به اکراین برای آزادی سارق مسلحی که قرار بود اکراین را یک جا به آلمانی ها ببخشد و حالا در زندان است آن چنان سر و صدا و کولی بازی راه انداخت که حتی حاضر نشد برای مراسم گشایش بازی ها به اکراین برود. چه اتهام های نژاد پرستانه و نبودن امنیت و چه و چه که راه نینداختند  و حتی حاضر بودند به قیمت شکست پروژه برگزاری بازی ها در دو کشور نیمه مستعمره لهستان و اکراین که آزادی و استقلال و عدالت شان را در پای بت های سرمایه داری فدا کرده بودند این دو کشور را منکوب کنند. بعد از آن ژست های آزادی خواهانه اکنون نوبت برگزاری المپیک لندن است که با چه سرو صدا و غوغایی قرار است لندنی ها فیل هوا کنند. ولی دوباره دم خروس ازادی خواهی لندنی ها و غیر سیاسی بودن بازی ها از زیر قبای مندرس سیاستمدران ضد بشری انگلیس بیرون زده است و ورود چه به ورزشگاه ها ممنوع کرده اند!


نشست گروه 20 زیر سایه بحران اروپا

اجلاس گروه 20 در کشور مکزیک  در حالی برگزار شد که اروپا و آمریکا در زیر خیمه سنگین بحران اقتصادی به نفس نفس افتاده اند. بحران اقتصادی اروپا چنان دامن گسترده است که رهبران ایالات متحده آمریکا، روسیه  و چین موضوع بحران سوریه و اختلافات شدید دو کشور آمریکا و روسیه بر سر سپر موشکی ناتو که در نزدیکی مرزهای روسیه نصب شده و این کشور را هدف گرفته اند و همچنین موضوع هسته ای ایران را در دستور کار قرار نداند، بلکه این نخست وزیر اسپانیا بود که عضو گروه 20 نیست پیشاپیش سایر رهبران کشورهای عضو در لس کابوس مکزیک حاضر شد تا نشان بدهد که اوضاع اقتصادی اروپا تا چه اندازه وخیم است که حتی موفقیت شکننده احزاب راست طرفدار سیاست های مشقت بار اقتصادی اتحادیه اروپا در یونان نیز نتوانسته التیام بخش آن باشد.

رشد اقتصادی در سایه ریاضت اقتصادی

در سال 2011 رشد اقتصادی 35 کشور صنعتی مهم جهان از جمله آمریکا، فرانسه، ایتالیا و ژاپن همگی نسبت به سال پیش از آن کاهش داشته است. رشد اقتصادی فرانسه در سه ماهه نخست سال 2012 به صفر رسیده است، رشد اقتصادی آلمان فقط اندکی بهبود یافته و اقتصادهای ایتالیا، اسپانیا، پرتقال، انگلیس، ایرلند در محاق به سر می برند به گونه ای که رشد اقتصادی در منطقه یورو در سه ماهه ی نخست امسال صفر شد. بیکاری در کشورهای عضو اتحادیه اروپا گسترش روزافزونی دارد. در اسپانیا 25 درصد جوانان بیکار هستند و این رقم  برای جوانان جویای کار یونان 52 در صد است. کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای کاهش بیکاری و رهایی از رکود اقتصادی نیاز به افزایش سرمایه گذاری و رونق اقتصادی دارند در حالی که همه آمارها به جز آلمان عکس این را نشان می دهد. میزان تولید در بریتانیا و ایتالیا منفی شده و تولید ناخالص داخلی در بریتانیا کاهش داشته و به طور کلی آهنگ تولید محصولات کارخانه ای در 17 کشور عضو حوزه یورو منفی بوده است و آهنگ تجارت در این کشورها کندتر شده است. بیکاری در همه ی این کشورها در حال گسترش و در یک کلام ابرهای تیره رکود اقتصادی بر سراسر قاره سبز سایه انداخته است. در اثر بدهی به بانک ها، دولت های عضو ناچار به در پیش گرفتن سیاست های مشقت بار اقتصادی شده اند که پیامدهایی چون بالا رفتن سن بازنشستگی، کاهش دسترسی به خدمات بیمه و بهداشتی و مراقبت های پزشکی و تحصیلی برای شهروندان اروپایی و کاهش نرخ رشد اقتصادی و در نتیجه افتادن کشورها اروپایی در چرخه بدهی بانکی، کاهش قدرت خرید مردم و کاهش سرمایه گذاری شده است. حال بررسی اوضاع وخیم اقتصادی کشورهای عضو اتحادیه اروپا که سایر کشورهای صنعتی مانند آمریکا، ژاپن و در حال رشد چون چین و برزیل را نشانه رفته به موضوع اصلی نشست کشورهای گروه 20  تبدیل شده است.

نسخه های معجزه گر

اینک برکسی پوشیده نیست که کشورهای عضو اتحادیه با مشکل‌های بی‌شمار اقتصادی دست به گریبان هستند که موجب از دست رفتن رفاه نسبی مردم، بیمه و بازنشستگی، دسترسی به بهداشت و خدمات پزشکی و آموزشی و بدتر از همه بیکاری گسترده شده است. بسیاری از جوانان کشورهای عضو اتحادیه در اثر بیکاری  همان گونه که در اسپانیا و پرتقال اتفاق افتاده است به خانه پدری کوچ کرده اند تا با آنان در پس اندازهای شان شریک شوند. اما افراد مسن تر نیز در حالی دارایی و پس اندازهای شان ته کشیده است که جوانان شان بیکار هستند و درآمدی ندارند تا با آن امرار معاش کنند. هر روز به شمار کارخانه ها و تولیدی های کوچک و بزرگی که ورشکسته می شوند افزوده می شود و تعداد دیگری کارگر و مزد بگیر بدون هیچ امیدی به یافتن شغل جدید به خیابان ها ریخته و در برابر اداره های کاریابی به صف می شوند. خزانه  بانک ها و بنگاه‌های مالی نیز روز به روز تهی تر از پیش می شود. همین سناریو در اسپانیا، پرتقال، ایتالیا و ایرلند نیز تکرار می شود. و اتحادیه اروپا در حالی در گرداب مالی دست و پا می زند که انگلیس خارج از حوزه یورو در برابر هر اقدام اصلاح گرانه مالی توسط اتحادیه اروپا ایستادگی می کند و آن را به مرز فروپاشی می راند. از سوی دیگر برادر بزرگ تر، آلمان؛ اخوی دیگرش  فرانسه را به تازگی از دست داده و مرکل در نبود جفتش سارکوزی اعلام می کند نباید کشورهای اروپایی بحران زده روی قدرت مالی آلمان خیلی حساب کنند. ایالات متحده که از زمان بوش بیشتر ترجیح داده تا به جای ایفای نقش برادر بزرگ برای همه کشورهای اروپا، با چند کشور قدرتمند اروپایی مانند فرانسه، آلمان و ایتالیا ساخت و پاخت کند و سایر کشورهای بحران زده اروپایی را به امان صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تصمیم های وزرای اقتصادی و دارایی اتحادیه اروپا واگذارد، خود نیز در گرداب مشکل های اقتصادی بیشمار دست و پا می زند و با جنبش وال استریت در حال زور آزمایی است. در این حال کشورهایی چون آلمان و بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول راه برون رفت از این بحران را در گرو رشد اقتصادی کشورهای عضو قرار داده اند.

رشد اقتصادی در زیر سایه فقر

تا کنون همه‌ی سیاست‌های اقتصادی اتحادیه اروپا و بسته های نجات بخش مبتنی بر کاهش هزینه های عمومی و رفاهی دولت ها برای کاهش کسری بودجه دولت های عضو بوده است. منتقدین این سیاست ها اعتقاد دارند که در پیش گرفتن این سیاست‌های انقباضی باعث کندی رشد اقتصادی و در نتیجه کاهش تولید و گسترش بیکاری، ورشکستگی بانک‌ها و صنایع  و مقروض شدن دولت و بدهکاری و کاهش قدرت خرید مردم شده است. حال گروه 20 به این نتیجه رسیده است که برای رهایی از کابوس ورشکستگی اتحادیه اروپا و حوزه یورو بایستی اقتصاد کشورهای عضو رشد اقتصادی را تجربه کنند، اما رشد اقتصادی در سایه فقر، بیکاری و ورشکستگی دولت ها و صنایع چگونه ممکن است! از سوی دیگر چرا اتحادیه اروپا برای نجات یورو تصمیم کمک 430 میلیارد یورویی به صندوق بین المللی پول گرفته است.

 پاسخ این پرسش بسیار سر راست است. اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول وام های تخصیص یافته  را نه به دولت‌های بدهکار، بلکه به بانک های این کشورها می‌پردازد. بانک‌ها نیز پس از کسر طلب شان بابت وام های قبلی، باقی مانده را با نرخی که موسسات اعتبار سنجی برای این دولت ها تعیین کرده دوباره به همان دولت وام می دهد. در نتیجه دولت بهره چندانی از وام دریافتی نمی برد و این وام نه برای حل مشکلات بنگاه های تولیدی و خدماتی این کشورها بلکه نصیب بنگاه‌ها و موسسات مالی فراملی و صرف بازپرداخت بدهی دولت یا موسسات دولتی و حتی خصوصی به بانک ها و صنایع کشور وام دهنده می‌شود. در واقع این بار نیز به نظر می رسد که این موسسات مالی و در راس آن ها صندوق بین المللی پول - که خود از مسببان اصلی بحران مالی و اقتصادی کنونی اتحادیه اروپا و به ویژه کشورهای حوزه یورو هستند – برنده اصلی نشست گروه 20 هستند.

 

 

انتخابات یونان

در حاشیه انتخابات یونان

پرومته در زنجیر

امروز چه کسی هرکول یونان خواهد شد و پرومته اقتصاد یونان را از زنجیر خواهد رهانید؟ حزب راست دمکراسی نوین یا حزب چپ سیریزا پرومته را از زنجیر می‌رهاند!

امروز مردم یونان پای صندوق های رای می روند تا یکی از دو راه را انتخاب کنند، یا دریافت بسته مالی جدید اتحادیه اروپا تا در همچنان بر همان پاشنه سابق بچرخد و سیاست‌های مشقت بار اقتصادی که از سوی نهادهای اتحادیه اروپا و کشورهای عضو حوزه یورو به آن ها دیکته می‌شود و در این سال ها یونان را تبدیل به کشوری ورشکسته و مقروض کرده است ادامه یابد؟ یا نه گفتن به بسته های مالی و جستجوی راه دیگری برای پایان دادن به مشقت‌ها حتی اگر به بهای خروج از حوزه یورو باشد! سیاستمداران راست گرای یونان که تا کنون سکاندار اقتصاد و سیاست این کشور بوده اند، یونان را به بهای عضو بودن در حوزه یورو و هم طراز بودن با سایر اروپاییان، اقتصاد این کشور را قربانی برنامه های اقتصادی دیکته شده از سوی اتحادیه اروپا کرده اند که نتیجه ای جز ورشکستگی بانک‌ها و صنایع  و مقروض شدن دولت و بدهکاری و بیکاری مردم این کشور اروپایی نداشته است. برادران بزرگ تر این اتحادیه هم اینک با کمک نهادهای فراملی، بسته دیگری برای نجات اقتصاد این کشور بحران زده تدارک دیده اند که به نظر چپ گرایان یونانی نتیجه ای جز  فرو رفتن بیشتر یونان در منجلاب قرض و ادامه چرخه ورشکستگی، قرض و بدهی نداشته است. هم اینک یونان و بسیاری از دیگر کشورهای عضو حوزه یورو مانند اسپانیا، ایتالیا، پرتقال، ایرلند و تا حدود کمتری هلند و چک و فرانسه دچار مشکل‌های بی‌شمار اقتصادی هستند که موجب از دست رفتن رفاه نسبی مردم، بیمه و بازنشستگی، دسترسی به بهداشت و خدمات پزشکی و آموزشی و بدتر از همه بیکاری گسترده شده است. در یونان 52 درصد از جوانان این کشور بیکار هستند. بسیاری از این جوانان بیکار  همان گونه که در اسپانیا و پرتقال اتفاق افتاده است به خانه پدری کوچ کرده اند تا با آنان در پس اندازهای شان شریک شوند. اما افراد مسن تر نیز در حالی دارایی و پس اندازهای شان ته کشیده است که جوانان شان بیکار هستند و درآمدی ندارند تا با آن امرار معاش کنند. هر روز به شمار کارخانه ها و تولیدی های کوچک و بزرگی که ورشکسته می شوند افزوده می شود و تعداد دیگری کارگر و مزد بگیر بدون هیچ امیدی به یافتن شغل جدید به خیابان ها ریخته و در برابر اداره های کاریابی به صف می شوند. خزانه  بانک ها و بنگاه‌های مالی نیز روز به روز تهی تر از پیش می شود. همین سناریو در اسپانیا، پرتقال، ایتالیا و ایرلند نیز تکرار می شود. اتحادیه اروپا در حالی در گرداب مالی دست و پا می زند که انگلیس خارج از حوزه یورو در برابر هر اقدام اصلاح گرانه مالی توسط اتحادیه اروپا ایستادگی می کند و اتحادیه اروپا را به مرز فروپاشی می راند. از سوی دیگر برادر بزرگ تر، آلمان؛ اخوی دیگرش  فرانسه را به تازگی از دست داده و مرکل در نبود جفتش سارکوزی اعلام می کند نباید کشورهای اروپایی بحران زده روی قدرت مالی آلمان خیلی حساب کنند. ایالات متحده که از زمان بوش بیشتر ترجیح داده تا به جای ایفای نقش برادر بزرگ برای همه کشورهای اروپا، با چند کشور قدرتمند اروپایی مانند فرانسه، آلمان و ایتالیا ساخت و پاخت کند و سایر کشورهای بحران زده اروپایی را به امان صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تصمیم های وزرای اقتصادی و دارایی اتحادیه اروپا واگذارد،  بیشتر در فکر حل مشکل های مالی و جنبش اشغال وال استریت است تا حل مشکل کشوری مانند یونان!

چرا مخالفت با بسته نجات!

این پرسشی است که کمتر سیاستمدار اروپایی حاضر به پاسخ گفتن به آن است. ولی پاسخ این پرسش بسیار سر راست است. اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول وام هایی تخصیص یافته  را نه به دولت‌های بدهکار، بلکه به بانک های این کشورها می‌پردازد. بانک‌ها نیز پس از کسر طلب شان بابت وام های قبلی، باقی مانده را با نرخی که موسسات اعتبار سنجی برای این دولت ها تعیین کرده به دولت وام می دهد. در نتیجه دولت بهره چندانی از وام دریافتی نمی برد و این وام نه برای حل مشکلات بنگاه های تولیدی و خدماتی این کشورها بلکه برای صاف کردن بدهی های قبلی استفاده می‌شود. در برخی موارد وام دریافتی صرف بازپرداخت بدهی دولت یا موسسات دولتی و حتی خصوصی به بانک ها و صنایع کشور وام دهنده می شود. مانند وامی که که در اواخر سال میلادی گذشته آلمان در اختیار یونان قرار داد که در واقع دولت و مردم یونان رنگ این وام را ندیدند بلکه کل وام بابت بدهی یونان  به بنگاه های تولیدی آلمان مصرف شد. و در واقع آلمان از کیسه یونان بدهی صنایع داخلی خود را صاف کرد.

چپ های یونان با نه گفتن به نسخه های نجات بخش اتحادیه اروپا خواهان یافتن راه دیگر رستگاری هستند، حتی اگر به دراخما، واحد پول قدیمی که در صندوق های کهنه فراموش شده برگردند. در این صورت این خطر وجود دارد که یونان پاشنه آشیل حوزه یورو و به معنی پایان سیاست های اقتصادی راست گرایانه این اتحادیه باشد. در برابر راست های یونان که در حزب دمکراسی نوین جمع شده‌اندبه دنبال ادامه سیاست‌های اقتصادی گذشته و تحمیل روزه اقتصادی به مردم و اقتصاد یونان هستند تا شاید با گرسنگی دادن به بیمار آن را از خطر مرگ برهانند. رای امروز مردم یونان در واقع رای به ادامه سیاست‌های اقتصادی اتحادیه اروپا و سرنوشت یورو نیز هست!

اصغر الهی هم که رفت!

اصغر الهی هم رفت! نه این غافله را سر باز ایستادن نیست. کوشش بسیار می کنم تا یاد نکنم از رفتگانی که در این زمانه عسرت از میان ما می‌کوچند که ما نه شاعران مرگیم که شاعر حماسه‌ایم. شاعرانی که با دستان قلم شده و به خون جگر بر صفحه روزگار از خود و از ما یادگاری می‌گذراند همچون ردی از برای آیندگان تا بدانند هنوز هم سیاوشی مانده است تا کین و ستم را برآشوبد و یادی بکند از روزگار بی مرگی. می‌خواستم برای همییشه در این صفحه مفلوک شعری بسرایم از زندگان و از زندگی بی یادی از رفتگان چون پیرزنانی درمانده، اما چه کنم که روزگار را سر سازش نیست. نخواستم که به دریغی یاد نکنم از غافله عاشقان بسیار ستم دیده. از ابراهیم یونسی، آن که نه فقط پایش را، که دریغ و درد همه عمرش را و پرویز شهریاری آن دردانه علم و عشق که جانش را در راه خلق‌شان و میهن‌شان چکه چکه فدا کردند هم چون بسیار کسان. حالا اصغر هم رفت. با دلی زخمی و خون چکان!
در رثای اصغر الهی چه کلامی شایسته‌تر و بایسته‌تر از شعر شاعر شوریده‌ی روزگار، آینده! آن را بی کم و کاست با هم بخوانیم:
آی ... دروازه بان شهر باز کن!
 کلون را باز کن! 
که من باز گشتن نمی توانم. 
دروازه ی عشق و زندگی را به رویم بسته اند.
 و قلبم را آکنده اند از درد و دریغ.
 تنها 
تنها
 تنها من مانده ام و چله نشینی یاس ها و شکست ها
تنها
تنها
تنها!
 خرابه ی این تنهایی را
اما
به جا خواهم گذارد
و چون ابر و هوا
آزاد خواهم شد.
و خواهم پیمود
تنگه ی وحشت زایی را
که فاصله ی اکنون و دنیای فرداست.
و فواره های بلند آرزو را باز می کنم
تا قطره های فتح بپاشند،
تا موج های رنگ بریزند،
تا حماسه ای بسرایند
 و بفشارند
حلقوم رنج
سالیانم را
و فرود آورند
خواب پریشان یاسم را
از بالا
حالا!
 آی ... دروازه بان شهر 
باز کن!
کلون را باز کن!
که من باز گشتن
نمی توانم.
و اینک 
باد با آشوب عصیانش 
در این جا 
بی چیزی که نامی دارد ( از هر چیز) می گردد 
و از اقصی نقاط این بیابان 
ز فریادی که بر می دارد 
....چینه ای دیگر روی چینه ی باروی وحشت می گذارد
باز کن!
باز کن دروازه بان
در را!
باز کن
تا در تلاش زنده ی من
مردی را ببینی!
زجری را بخوانی،
 عشقی را بدانی!
 
باز کن من انتظار خسته ات را  
در صدای پای خود آرام خواهم کرد. 
باز کن 
بیگانه ی من 
تا دیار آشنا راه درازی را سپرده، 
خون دل بسیار خورده 
باز کن!
باز کن
تا سوزش بی تاب سرمایی که می آید
حرف آخر را نگفته است با من
باز کن!
 دروازه بان دیگر! باز کن
در 
 را

مهرگان ویژه روز کارگر

شماره 8 مجله اینترنتی مهرگان که عمده مطالب آن به بزرگداشت روز کارگر اختصاص دارد در شبکه اینترنت منتشر شد. مطالب این شماره به ترتیب فهرست عبارتند از: خواسته کارگران خواسته ملی است از سیامک طاهری، حداقل دستمزد و باز شدن شکاف تبعیض، یک اثر پژوهشی از دکتر فریبرز رئیس دانا، زنان، کار و انباشت سرمایه در آسیا، اثر جایاتی گوش و ترجمه دکتر اکرم پدرام نیا، اول ماه مه و جنبش تسخیر وال استریت، نوشته خسرو صادقی بروجنی، ما و جنبش وال استریت، نوشته رضا اسدآبادی، نگاهی به جهانی شدن با تاملی بر سازمان های جهانی نوشته یاسر عزیزی، اصلاحات ارضی و پرولتریزه شدن نیروی کار در ایران، تحقیق فریبرز مسعودی، علل و پی امدهای تغییر ساختار جهانی ترجمه دکتر احمد سیف، روح نا آرام مارکس بر فراز اروپا نوشته اردشیر زارعی قنواتی و آموزش توده ها اثر انتقادی بوریس گرویس با ترجمه مهرداد امامی.

ظاهرا قرار بر این بوده تا این شماره مهرگان به صورت چاپی منتشر شود که هنوز از انتشار آن بی اطلاعم.

زمین می لرزد

همچنان که انتظار می رفت در دو انتخابات مهم یکی در فرانسه، قلب اروپا و متحد مرکل در تحمیل سیاست های ضد مردمی به مزدبگیران اروپا و دیگری در یونان جامعه قطبی شده جنوب اروپا اکثریت مردم به گونه آشکار و روشنی بیزاری خود را از سیاست های نولیبرالی حاکم بر اروپا فریاد زدند. در فرانسه فرانسوا اولاند در نخستین سخنرانی خود پس از انتخاب شدنش به عنوان رئیس جمهور فرانسه قول داد که به سه اصل اساسی برابری، برادری و آزادی مردم در کنار احترام به محیط زیست و اکولوژی پای بند باشد. مردم فرانسه با شادی از این که 5 سال کابوس دوران سارکوزی به پایان رسیده خواستار تجدید نظر اساسی حکومت در باره  اوضاع اقتصادی فرانسه و دوری گرفتن این کشور از سیاست های راست روانه مرکل شدند.

در یونان اما مردم پس از ماه ها تظاهرات خیابانی و اعتصاب های گسترده علیه سیاست های تحمیلی اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول که جامعه باستانی این کشور را بر لبه پرتگاه هرج و مرج و نیستی سوق داده است ضمن دوری جستن از دو حزب اصلی حاکم بیشتر آرا خود را به صندوق کمونیست ها و سوسیالیست ها ریختند. اینک به نظر می رسد خشم و نفرت توده های مردم اروپا از سیاست های خانمان برانداز نولیبرالی زمین را زیر پای احزاب دست راستی حامی و مجری این سیاست های ضد مردمی می لرزاند.

این پاسخی بود به سیاست مداران و نولیبرال های وطنی و غیر آن که خشم و نفرت مردم اروپا از سیاست های نولیبرالی را که در تظاهرات های خیابانی و اعتصاب های کارگری و کارمندان روی می داد ناچیز، بی اهمیت  و توطئه کمونیست ها جلوه می دادند.