لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

مهرگان 6 منتشر شد

شماره جدید مجله اینترنتی مهرگان از حدود یک هفته پیش روی اینترنت قرار گرفت. این شماره ویژه  بحران اقتصادی سرمایه داری و جنبش وال استریت است و با مطالبی از احمد سیف، فروغ اسدپور، محمد مالجو، فریبرز رئیس دانا، فریبرز مسعودی، فرشته دلاور و ترجمه هایی از مقالات ژیژک، امانویل والرشتاین، دیوید هاروی، انتونیو نگری و مایکل هارت توسط پرویز صداقت، کیا مسعودی و مرتضی سامان پور به بررسی این بحران پرداخته شده است.

شماره جدید مهرگان روی دو آدرس زیر قابل دانلود است:

www.mehrgannet.com

www.mehreganmag.com

آزادی کیلویی چند!

در مصر پس از انقلاب آمریکا به پشتوانه نفوذی که در حکومت مصر داشت و به کمک ارتجاع و شرکای مبارک به سرعت وارد عمل شد و به اصطلاح به  مهندسی انقلاب پرداخت. هیات حاکمه مصر برای کنترل اوضاع  به سرعت در برابر انقلابی ها پس نشست و مبارک پس از یک سری مذاکره و قول و قرارها با دمکرات های آمریکا از حکومت کناره گرفت. انقلابی ها سرمست از پیروزی اسان به دست آمده میدان تحریر را ترک گفتند و نظامی های هم پالکی مبارک قرار شد ادامه انقلاب را به دست گیرند. در مدتی که مردم مصر در انتظار اقدام های شورای نظامی با داستان هایی مانند محاکمه مبارک و از این دست اقدامات سر دستی مشغول بودند شورای نظامی در خفا سرگرم برنامه ریزی برای دزدیدن انقلاب مصری ها بود. طبق برنامه ای که برای انتخابات مصر گذاشته شد فقط احزاب بزرگ  که اتفاقا احزاب محافظه کاری همچون اخوان المسلمین را دربر می گرفت شانس آن را داشتند که نمایندگان خود را به مجلسی بفرستند که قرار است قانون اساسی مصر را بنویسد. جوانان مصری همراه با احزاب مترقی مخالف آمریکا دوباره به میدان التحریر آمدند و قرار گذاشتند تا پاک کردن دنباله ریشه حکومت مبارک میدان را ترک نگویند. شورای نظامیان که در چند ماه گذشته پس از سقوط مبارک در نقش موافق مردم بازی کرده بود نقاب از چهره برداشت و به کشتار بی رحمانه مردم در میدان تحریر پرداخت. همین موضوع مخالفان را جری تر کرده و برخی از افراد خوشبین را به سمت مخالفان کشاند. پس از حدود 6 روز پایداری مخالفان میلیونی در میدان تحریر حکومت در یک مانور جدید عقب نشینی کرد. ضد انقلاب پس از بر کناری دولت دست نشانده در اقدام نمایشی دیگری قول داد پول خون کشته ها را بپردازد و زخمی ها را البته با پول همان مردم مداوا کند. و صد البته نه ژنرال طنطاوی که در سیبل اعتراض های مخالفان قرار داشت استعفا نداده و انتخاباتی که مناقشه بر سر آن است در همان زمان مورد نظر نظامیان برگزار خواهد شد. یعنی دو موضوعی که مخالفان را به خیابان ها کشانده بود حل نشده باقی ماند.

 

 

حمله اسرائیل به ایران یا فریاد در تاریکی

این روز ها وحشت سقوط دولت های سرمایه سالار را احاطه کرده است و از یونان تا مجارستان و از ایتالیا تا اسپانیا و ایرلند و آمریکا بانک ها به اخاذی و تاراج آخرین بازمانده های رمق مردم مشغولند. در این میان کوبیدن بر طبل جنگ برای همه طرفین دعوا بهانه خوبی است که مردم را برای دمی هم که شده از مشکلات روزمره باداشته و با زدن از بودجه آموزش، بهداشت و بازنشستگی افکار عمومی را از بودجه های کلان نظامی که جز نیستی و نابودی منابع و انسان ها و دستاوردهای بشری نتیجه دیگری نداشته و نخواهد داشت باز دارند. در ایم میان ما را با کسانی که بی شرمانه در آن سوی مرزها یا حتی در درون مرزها از حمله نظامی به وجد آمده و دلشان برای دمکراسی خونین به سبک لیبی پر پر می زند کاری نیست. امروز مطلبی را در دوستان لوموند خواندم از نویسنده ای اسرائیلی که حیفم امد شما را در لذت خواندن این مطلب هوشمندانه با خود شریک نکنم. پس این شما و این هم لینک مطلب که در این جا می گذارم. http://dostan.mondediplo.com/spip.php?article307

تایید نماد فساد سرمایه‌داری در پارلمان ایتالیا و فریاد برآشفتگان

روز گذشته شنبه‌ی برآشفتگان سرمایه‌داری در سراسر کشورهای سرمایه سالار اروپا، آمریکا و ژاپن برگزار شد. رسانه‌های سرمایه‌داری پس از روزها سکوت خبری در باره اعتراض های 99 درصدی توده های مردم زیر ستم سرمایه با برخاستن و همه گیر شدن موج های اعتراض علیرغم میل شان به پوشش این خبرها در دو سه روز گذشته پرداختند. در این میان اما اعتراض مردم ایتالیا خشونت بار تر بود. با حضور انبوه مردم ایتالیا در خیابان‌ها پارلمان این کشور در یک دهن کجی آشکار به مردم این کشور به نماد رسوایی اخلاقی و فساد اقتصاد سرمایه‌داری رای تایید دادند تا نشان بدهند که قدرتمندان این کشورها همچنان گوش‌شان را بر فریادهای اعتراضی مردم و چشم شان را بر زندگی حقارت‌بار ملت‌ها بسته‌اند. از دیگر سو  هم اینک که کشتی سیاست‌های نولیبرالی غرب به گل نشسته و طاس رسوایی دمکراسی لیبرالی از پشت بام فروافتاده است جریان های به ظاهر متنافر با یکدیگر تلاقی کرده و تلاش دارند تا با عاصی خواندن اعتراض کنندگان و یا ضد آمریکایی خواندن آن‌ها برای خود آبرویی دست و پا کنند. جریان های ارتجاعی مانند افراط گرایان دینی همچون القاعده و غیره، حاکمان ارتجاعی کشورهای دیکتاتور زده و نولیبرال‌های چنبره زده بر میلیاردها دلار انبار شده در بانک‌ها و هج فاندها اینک به یکدیگر رسیده‌اند تا میلیون ها و بلکه میلیاردها انسان جهان پیرامونی را که داغ سیاست های نولیبرالی بر پیشانی شان نشسته و آخرین رمق خود را در زیر تازیانه نسخه های نهادهای سرمایه جهانی از دست می دهند این گونه بنمایانند که این اعتراض ها از سر سیری عده ای دختر و پسر آمریکایی و اروپایی است و دخلی به آن ها ندارد. 

دمکراسی با طعم خون

دستپخت ناتو

دمکراسی با طعم خون

موضع گیری امریکا در قبال انقلاب‌های عربی را باید در ارتباط با موضوع جهانی سازی و اهمیت آن برای آمریکا که منجر به گسترش هژمونی و شیوه زندگی آمریکایی در سایر کشورهایی که تا کنون دور از دسترس جریان سرمایه داری جهانی بوده‌اند یا در خطر کناره گرفتن از این شیوه و احیانا رودر رویی با آن بوده‌اند تحلیل کرد. پرسش این جا است که چرا غرب و به طور عمده آمریکا با اسلام‌گرایی که از طریق قیام‌های دمکراسی‌خواهی و حق طلبانه نشانه‌های آن در شمال آفریقا و خاورمیانه دیده می‌شود نه تنها مقابله نمی‌کند بلکه خود را در کنار و همراه آنان نشان می‌دهد؟

آمریکا در ارتباط با قیام مردم مصر با یک عمل انجام شده رو به رو شد. با مردمی که بر خواسته بودند و از تحقیر، بی حقی و فساد و ناکارآمدی بوروکراسی به تنگ آمده بودند. ایالات متحده به جای این که در برابر این جریان که می توانست توازن قوا را به زیان آن کشور و شریک راهبردی اش اسرائیل تغییر دهد بایستد خود را تا حدودی در کنار آن قرار داد. و حتی به نظر می رسد همکاری با اسلام گرایانی مانند اخوان مسلمین را بر همکاری با نیروهای سکولار و لائیک که موضع شفاف تری نسبت به حقوق مدنی ملت دارند ترجیح می‌دهد. نمونه‌هایی از دو سو یکی در جریان یورش اعتراضی مردم مصر به سفارت اسرائیل و دیگری یورش بی رحمانه نیروهای امنیتی و کشتار مسیحیان در خیابان های قاهره  شاهد آن‌ها بودیم و از سوی اخوان مسلمین محکوم شد. این می تواند نشانه‌ای باشد بر علاقه این گروه بر همکاری با آمریکا برای شرکت در حکومت و جلوگیری از رشد جریان‌های اسلام گرای افراطی و ضد امریکایی حاضر در منطقه.

آتش نشان‌ها و جنگل‌بان‌ها در مواردی برای جلوگیری از بروز آتش سوزی گسترده در طبیعت آتش سوزی عمدی ولی تحت کنترل ایجاد می‌کنند تا آتش سوزی را مهار و در مواردی با پیش بینی به موقع آن از بروز آن جلوگیری کنند. به نظر می‌رسد انگیزه آمریکا در همکاری با نیروهای اسلامی در مصر، لیبی و حتی سوریه، و در گذشته دورتر در عراق و افغانستان در عمل ضمن جلوگیری از گسترش و ژرفش قیام مردم این کشورها، هم توده مردم مسلمان را از افتادن در دام؟ اسلام گرایی بر کنار دارد و هم در نهایت جبهه جدیدی را بدون خطر خونریزی و لشگر کشی علیه موج اسلام گرایی که خاورمیانه و شمال آفریقا را در برگرفته است ایجاد کند. البته این موضوع در هریک از کشورهای بالا با تفاوت‌ها ولی با شباهت‌های بسیاری دنبال می‌شود.

یکی دیگر از دلیل‌های استقبال نسبی آمریکا و غرب از سقوط دولت‌های عربی شمال آفریقا را بایستی در ایجاد تحرک اقتصادی این جامعه‌ها با ایحاد دمکراسی‌های نیم بند و کنترل شده  دانست. در این صورت دولت‌های غربی  می‌توانند با ایجاد تحرک اقتصادی در این حامعه‌ها ضمن بسترسازی برای انتقال امن سرمایه‌های سرگردان سرمایه‌داران و شرکت‌های بزرگ این هدف مهم جهانی سازی را  که همانا سرعت بخشی به جریان آزاد سرمایه در سراسر جهان است شکل داده و با این کار و انتقال سرمایه و کارخانه‌ها به مکان‌های امن این کشورها و استفاده از کارگرانی با دستمزد اندک و نبود فشارهای سندیکایی و قانونی و همچنین دور از دسترس گروه‌های طرفدار محیط زیست آسوده خاطر به انباشت سرمایه و تولید ارزش افزوده دست بزنند و در نهایت از فشار مهاجران برای ورود به کشورهای اروپایی بکاهند. برای این فهرستی که برشمردم می‌توان ده‌ها نمونه به دست داد که با این فرض که خوانندگان این یادداشت خود مسایل این کشورها را دنبال می‌کنند از آن‌ها در می‌گذرم.

اما موضوع بسیار مهم دیگر تسلط دولت‌های غربی بر جریان انرژی است. موضوع تسلط آمریکا بر جریان انرژی در جهان از موضوعاتی است که به شدت و از زمان زمامداری جرج دبلیو بوش به عنوان یکی از راهبردهای آمریکا در دکترین سیاسی این کشور درج گردیده و از سال 2000 تا کنون نیز به شدت دنبال می‌شود.

به رسمیت شناختن شتابزده و بسیار عجولانه شورای انتقالی لیبی در شورای امنیت سازمان ملل و باز کردن حساب‌های مسدود شده لیبی به سود شورای انتقالی در حالی که هنوز در لیبی دولتی وجود ندارد (طبق گزارش خبرگزاری ها به نقل از مقام های دولتی اروپایی این مبالغ 5 برابر بودجه سالانه کشور لیبی می‌باشد) و حتی طرفداران سرهنگ فراری در نقاط مهمی از کشور بدون هیچ گونه امکانات ابتدایی انسانی در برابر نیروهای زیر حمایت غرب مقاومت می کنند در برابر چشم فروبستن بر جنایت‌های دهشتبار علی عبدالله صالح در یمن و سرکوب مردم بحرین با کمک عربستان جز تلاش و شتاب غرب برای تسلط بر کشوری بدون دولت و بدون ملت با تکیه بر گروه‌هایی از شورشیان چه معنی دیگری می‌تواند داشته باشد. دیدن فیلم‌ها و تصویرهای شورشیان لیبیایی سوار بر خودروهای گران قیمت که از آن‌ها برای حمل تیربار و توپ‌های کالیبر کوچک استفاده می‌شود یا حرکت ستون های منظم تانک‌ها و نفربرها و توپخانه سنگین به سوی شهرهای تسخیر نشده هیچ شباهتی با پیشینه ذهنی ما از قیام‌های مردمی ندارد. این موضوع در کنار پرواز مداوم و منظم هواپیماهای ناتو بر فراز خاک این کشور و بمباران بی رحمانه شهرهای سرت و سایر نقاط تخت کنترل طرفداران قذافی، زیر کردن معترضان در خیابان های قاهره با تانک (در حالی که مبارک با شتر مردم را زیر می گرفت) دمکراسی با طعم تلخ بمب‌های ناتو را می‌دهد.

مهرگان مهرماه منتشر شد

شماره 5 مجله اینترنتی مهرگان منتشر شد. عنوان های این شماره بحران ساختاری اثر والرشتاین، بحران اروپا، پایان افسانه طبقه متوسط، فریبرز مسعودی، شرکت های خارجی و بورژوازی تجارتی ایران در قرن نوزدهم، احمد سیف استبداد، طبقه و مالکیت در شرق، نقد و معرفی کتاب مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران، اثر یرواند آبراهامیان، هویت شهری در ایران، کیومرث مسعودی، بازار کار و نقش اقتصادی زنان در آن، زهره ایرانی، ادیپ ایتالیایی، نقد فیلم، انوشیروان مسعودی.

دزد کیست؟ آن که بانک می‌زند یا آن که بانک را می‌زند؟

مخالفان و دشمنان سیستم سرمایه داری سال‌ها است که در باره ماهیت بانک داری در نظام های سرمایه‌داری بحث‌های پیچیده نظری داشته و برای اثبات ادعاهای خود (مبنی بر راهزنی بانک ها در روز روشن) هزار و یک دلیل ارائه می‌دهند. اما من در ادامه نظر شما را به دو خبر همزمان در رسانه های روز 6 مهر ماه جلب می کنم. آیا بهتر از این می‌شد این گفته برتولد برشت را ثابت کرد! راهزن کیست؟ آن که از بانک دزدی می‌کند یا آن که بانک باز می‌کند؟

خبر یک: براساس حکم صادره از سوی دادگاه، متهمان ردیف اول تا سوم پرونده، یعنی اعضای اصلی باند که دارای سوابق متعدد کیفری نیز هستند به اتهام مشارکت در سرقت 3 میلیارد و 200 میلیون تومانی از یکی از بانک‌های شهرستان گتوند، هریک به تحمل 3سال حبس و 74 ضربه شلاق در ملأ عام و رد اموال مسروقه و همچنین به اتهام مشارکت در تخریب درهای ورودی، قفل و سیستم دزدگیر بانک به تحمل 3 سال حبس محکوم شدند.

خبر دو: جمشید پژویان اقتصاددان و مدیر شورای رقابت در ارتباط با اختلاس سه هزار میلیارد تومانی

  • روزانه ده‌ها اختلاس در این مملکت، بویژه نظام بانکی رخ می‌دهد.
  • بانک‌ها پول آفرینی می‌کنند. یعنی میزان اعتباراتی که می‌دهند چند برابر سرمایه اولیه و اعتبارات‌شان است. این یک قانون بانکی است و در همه جای دنیا هم انجام می‌گیرد.
  • اگر بانکی حتی 10 برابر سپرده‌اش وام و اعتبار می‌دهد کار بانکداری است و این موضوع هم به بانک مرکزی ارتباط دارد و ربطی هم به فضای رقابتی ندارد. تمام شد و رفت! یعنی به ما مربوط نیست!! غیر از اینکه تعیین آن نرخ اعتباردهی بر اساس نظریه‌های اقتصادی است که تعیین می‌کند اعتبارات چند برابر سرمایه اولیه و سپرده‌های یک بانک باشد.
  • دیسکانت کردن یعنی بانک اوراق بهاداری را که قرار است به فرض سه ماه دیگر نقد شود، دریافت می‌کند و در مقابل کسر درصدی؛ پول نقد می‌دهد. ولی این عملیات عمدتا بین بانک‌ها با بانک مرکزی صورت می‌گیرد نه بین مردم با بانک! خوب دقت کنید، بانک‌ها در زمانی که نیاز پیدا کنند نزد بانک مرکزی رفته و درخواست می‌کنند که به جای اوراق بهادار پول نقد دریافت کنند یعنی همان دیسکانت! بنابراین این تخلف نیست و مشکلی هم به وجود نمی‌آورد. اختلاس هم این نیست و همه اشتباه کردند.

اختلاس سی کیلومتری و امثال و حکم شیرین زبان فارسی

به نظر می رسد که دیگر کار اوضاع اختلاسی(همان اقتصادی قدیم) ار این حرف ها که آقای تابش یا پورمحمدی و توکلی و دیگران می گویند گذشته باشد. ما که یادمان نرفته داستان کهریزک را! برای همین به ضرب المثل های و متل های شیرین فارسی پناه می بریم و به جای این که با خواندن این خبرها سر خودمان را درد بیاوریم و احیانا به مننژیت فوری مبتلا بشویم سر خودمان را با این داستان ها گرم می کنیم.

ما ضرب المثل های بسیاری داریم که به نظر عجیب و خیلی اغراق آمیز می آیند. مثلا می گویند گنه کرد در بلخ آهنگری- به شوشتر زدند گردن مسگری!  یا مثلا می گوییم: گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آن که هست گیرند! بعضی داستان‌ها و حکم از دیرباز مانده که از فرط اغراق به نظر می‌رسد برای خنده و شوخی و سرگرمی توسط رعیت بی کار در طول سالیان ساخته شده است. اما چند سال‌ی هست که از برکت دولت عدالت مدار فاسد ستیز که در این سال ها لیست بلند بالایی از مفسدان اقتصادی را در جیب قایم کرده است داستان هایی می‌شنویم که فقط آرزو می کنیم ای کاش کر بودیم و کور و گنگ و به قول معروف خر خدا و رعیت پادشاه تا دست کم نفهمیم چه به سرمان می‌آید.

مولای روم می گوید:

 این بدان ماند که شخصی دزد دید

در وثاق اندر پی او می‌دوید

تا دو سه میدان دوید اندر پیش

تا در افکند آن تعب اندر خویش

اندر آن حمله که نزدیک آمدش

تا بدو اندر جهد در یابدش

دزد دیگر بانگ کردش که بیا

تا ببینی این علامات بلا

زود باش و باز گرد ای مرد کار

تا ببینی حال اینجا زار زار

گفت باشد کان طرف دزدی بود

گر نگردم زود این بر من رود

در زن و فرزند من دستی زند

بستن این دزد سودم کی کند

این مسلمان از کرم می‌خواندم

گر نگردم زود پیش آید ندم

بر امید شفقت آن نیکخواه

دزد را بگذاشت باز آمد براه

گفت ای یار نکو احوال چیست

این فغان و بانگ تو از دست یست

گفت اینک بین نشان پای دزد

این طرف رفتست دزد زن‌بمزد

نک نشان پای دزد قلتبان

در پی او رو بدین نقش و نشان

گفت ای ابله چه می‌گویی مرا

من گرفته بودم آخر مر ورا

دزد را از بانگ تو بگذاشتم ........



 در توضیح این روزگار غدار کج مدار یاد یک داستان قدیمی افتادم که البته کامل تر و با لهجه شیرین خراسانی در کتاب افسانه‌های مردم ایران توسط علی اشرف درویشیان گردآوری شده و عین آن را حسب حال این جا می‌گذارم تا کمی هم بخندیم. که از قدیم گفته اند: خنده بر هر درد بی درمان دواست!

یکى بود، یکى نبود. غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یکى روز یک بنده‌ی خدائى خرش را از طویله به در کرد. طنابى به گردن بزش بست. سر طناب را هم به رانکى خر. سوار خر شد، پوستین را به سرش کشید و راست چهارشنبه‌ بازار. خر از جلو، بز از پشت سر. اى دراى (زنگوله) گردن بز هم زرنگ زرنگ مى‌کند.

سه تا دزد از جلواى به در رفتند. اولى گفت: بز، از مو.

دومى گفت: خر از مو.

سومى گفت: لباساى برش از مو.

صاحب مال، پوستین را به سرش کشیده و دراى همین جور زرنگ زرنگ مى‌کند. دزد اولى آمد. دراى را از گردن بز وا کرد و به دم خر بست. بز را ورداشت و رفت. دزد دوم جلو آمد و سلام کرد: 'مردم، دراى را به گردن خر بندند تو به دمب خر بسته‌ای؟'

نگاه کرد که بله دراى به دم خرش بسته شده. گفت: به گردن بز بود.

- بز؟ هم الان یک‌نفر داشت بز مى‌برد!

- از کدام طرف؟

- از اى طرف.

خر را به دزد سپرد و به‌دنبال بز به کوچه‌اى که نشان داده بود دوید. دزد هم خر را ورداشت و رفت. بندهٔ خدا آمد که خر را هم برده‌اند. پیش آفتابى بود همان‌جا غمناک نشست. دزد سوم جلو آمد: ناراحتى تو، مگى مثل مو یک چیز بى‌رد ( گم - بى‌رد رفت = گم شد) کرده‌ای؟

گفت: دست از دلم وردار که هم بزم را بردند و هم خرم را.

گفت: یکى انگروشتى ( انگشتر) داشتم. نگینش دانه‌ی الماس. همى پشته‌ی کاریز برفتم او خورم. بفتى به میان او. بیا برو ودى (پیدا) کن نصفه.

آقا اى لباس‌ها را به در کرده و با یک زیرشلوارى و یک پیراهن، رفت به میان آب. پال‌پال (جستجو در تاریکی، پیدا کردن چیزى با کمک دست در جائی)  مى‌کرد که انگشتر را پیدا کند. دزد لباس‌ها را ورداشت و رفت.

- نیست. چه‌کار کنم.

بالا آمد (دید) که لباس‌هایش را برده‌اند. یک زیرشلوارى به پا، یک پیراهن به بر، وِر کند (فرار کرد، گریخت) راست خانه. یک چوب هم به دور سرش مى‌چرخاند. رسید به در خانه همى جور فروفر چوب را تاب مى‌دهد. در را باز کردند.

- بابا سگا در را ببندن!

رفت به خانه‌ی پیشو( ته، آخر) و همى جور چوب را تاب مى‌دهد. زن‌هایش آمدند که چته؟ چه خبر؟

گفت: بز را بدزدیدن، چروا )چهارپا، الاغ) را بدزدیدن، لباساى برم را بدزدیدن، چوب را تو مى‌دهم که خودم را ندزدن.

میدان‌ها و خیابان‌ها، خزان دیکتاتوری‌های عربی


با سقوط قذافی یکی از مهم‌ترین و سخت جان‌ترین نسل از دیکتاتورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به تاریخ پیوست. سقوط قذافی مساوی است با سقوط آن دسته از رهبرانی که نشسته بر موج میهن پرستی و احساسات ضد استعماری مردم بر کرسی قدرت تکیه زدند و سال ها با فاصله گرفتن عمدی از غرب بر جامعه رمه وار فرمان راندند بدون این که تلاشی در راه ملت سازی و ایجاد نهادهای مدنی کرده باشند و پس از فروپاشی اردوگاه شرق همچنان سال‌ها در  پشت پرده شعارهای پان عربیستی و ضد امپریالیستی بر جامعه متناقض  وزندگی میلیون ها انسان که مانند آبی آرام در زیر کاه جریان داشت فرمان راندند.

سقوط دیکتاتوری‌های مصر، تونس، یمن و لیبی و سایر حکومت هایی که درصف سقوط قرار دارند از آن رو مهم است که این دیکتاتورها چه با پشتوانه آمریکا و غرب و چه بدون پشتوانه آن ها- و با فاصله گرفتن آگاهانه از غرب-  سال های سال بدون هیچ ترس و واهمه‌ای بر جامعه های ترس خورده، گسیخته و بدون حقوق، بدون امکان هیچ تشکل یا سازمانی حکم راندند و خود را مالک مطلق سرنوشت دنیا و آخرت جامعه و مردم می دانستند، ناگهان سرنگون شدند. در همه این کشورها مستبد اعظم یک روز صبح که از خواب برخاست با جماعتی رو به رو شدند که دیگر آن‌ها را نمی‌خواستند. جماعتی که بدون این که از یکدیگر بپرسند از چه حزب و جناحی هستند و به چه می اندیشند، دیگری از چه دین و مذهبی است، مرد یا زن، شهری یا روستایی، کوه نشین یا بادیه نشین است،یک چیز را می دانستند و آن این که هیچ یک مستبد اعظم  را نمی‌خواستند. آن را فریاد می‌زدند و به قصد تسخیر خیابان ها و محله هایی که مستبد اعظم آن را از ایشان گرفته بود به خیابان آمده بودند.

معماری هر جامعه و هر شهری نشان از زندگی واقعی آن دیار دارد. همان گونه که در شرق شهرها در پیرامون هسته مرکزی بازار تشکیل می‌شد و بازار در پیرامون مسجد و در پیرامون آن برجی و بارویی بود و باوری نهفته بود که میدان و میدانچه از آن حاکم و اعوان و انصار او هستند و مسجد و قهوه خانه و گذر شهر در اختیار مردم کوچه و بازار است. مستبد اعظم با علم بر این که قهوه خانه و مسجد و گذر از آن مردم است به قصد فروپاشی جامعه شکل یافته پیرامون این باور، سال های سال آن ها را به اشغال درآورده یا از حیز انتفاع انداخته بود و به جای آن میدان های عظیم برای قدرت نمایی ساخته بود تا هر سال ارتش تا بن دندان مسلح برای ترساندن مردم کوچه و بازار در آن عرض اندام کند و قدرت خود را به رخ بکشد. اما این بار  مردم به قصد تسخیر همان میدان‌های عظیم که جز برای برگزاری مراسم سان و رژه فرمانروایان متفرعن و کف زدن و هورا کشیدن توده خاموش کاربردی نداشت، به خیابان ها آمده و سقوط مستبد اعظم را خواستار می شدند.

 

بی بی سی و خس و خاشاک انگلیسی

خس و خاشاک انگلیسی و بی بی سی

موج اعتراض‌های خیابانی اگر چه با اعتراض های خیابانی کشورهای عربی و حتی اعتراض های چند ماه گذشته در یونان، اسپانیا، ایرلند و دانشجویان انگلیسی تفاوت ماهوی دارد، اما آن چه جالب توجه است موضع گیری بی بی سی و تکیه آن بر دزدی، ایجاد آتش سوزی، غارت فروشگاه ها و حتی کیف زنی با نشان دادن پیاپی فیلم و خبر و زیرنویس است. از سوی دیگر مجری محترم مرتب روی این نکته پافشاری و تاکید می کند که چنین موجی از آشوب در انگلیس سابقه نداشته است. و چرا پلیس در برابر آشوب طلبان واکنش تند نشان نمی دهد.

در این نوشتار قصدم بررسی و ریشه یابی جریان اعتراضی اخیر در انگلیس نیست و آن را به وقت دیگری موکول می کنم. اما در این جا اشاره به چند نکته را لازم می دانم.

1-     چنین درگیری‌هایی در انگلیس اتفاقا مسبوق به سابقه است. در سال 1981که دامنه آن گسترده تر از اکنون بود و به منطقه های بریکستون، بیرمنگام، لیدز، چاپلتون ولیورپول و چند منطقه دیگر نیز رسید. در سال  1989 درگیری های شدیدی در منطقه های انگلیس در اعتراض به سیاست های ریاضت کشانه تحمیلی خانم تاچر نخست وزیر وقت بریتانیا اتفاق افتاد. در این درگیری ها صدها فروشگاه و ساختمان غارت شد و به آتش کشیده شد همچنین خودروهای پلیس و دولتی نیز طعمه آتش شد.

2-     تکیه روی سهل انگاری پلیس. ماجرا از زمانی آغاز شد که یک جوان سیاهپوست توسط پلیس کشته شد. الف) برنامه سازان بی بی سی حتی یک بار از خودشان نمی پرسند اگر پلیس در برابر تظاهر کنندگان آسان گیری می کند پس قتل یک جوان بی گناه را چگونه توجیه می کند. اگر قتل خشونت نیست پس چیست. ب) از سوی دیگر پس از کشته شدن جوان سیاه پوست به دست پلیس، پلیس شروع به پرونده سازی برای جوان بی گناه کرده و او را متهم به تیراندازی به پلیس کرد. در حالی‌که مشخص شد گلوله‌ای که به بیسیم یک پلیس اصابت کرده متعلق به نیروی پلیس بوده، این هم از صداقت پلیس بیگناه انگلیس. پ) پس از اجتماع اعتراض آمیز مردم محله فقیر نشین تاتنهام در برابر یکی از مقرهای پلیس در این محله، بنا بر خبر گاردین چاپ لندن برخورد شدید و خشونت آمیز پلیس باعث گسترش خشم مردم شده و در پی آن چندین خودرو پلیس به آتش کشیده شد. پس از ادامه درگیری‌ها، دامنه آن به فروشگاه ها و سایر منطقه های شهر کشیده شد.

3-     ریشه یابی بروز درگیری های اشوب طلبانه کنونی لندن و زمینه یابی گسترش سریع آن به سایر محله ها در این مجال نمی گنجد. اما یادآوری اتفاقی که همین اخیرا و در نروژ رخ داد می تواند نشان دهنده عمق و دامنه افکار نژاد پرستانه در کشورهای اروپایی باشد. رویداد حمله یک مرد نروژی از نژاد پاک آریایی به صدها تن از نروژی‌ها با این دست آویز که بایستی اروپا را از نجاست مهاجران و مارکسیست ها پاک کرد نشان دهنده گستره و شدت تبلغات بیگانه ستیزانه احزاب راست افراطی در اروپا می باشد. همچنین اذعان انگلا مرکل، سارکوزی و دیوید کامرون سردامداران حکومت های آلمان، فرانسه و بریتانیا در روز ها و ماه های اخیر مبنی بر شکست جامعه چند صدایی در این کشورها محمل مناسب برای رشد بیگانه ستیزی و نژاد پرستی در جامعه اروپایی را فراهم آورد. البته یک بخش ماجرا نیز  مربوط به اجرای سیاست های اقتصادی و سیاسی نولیبرال ها است که دستاوردی جز گسترش فقر، بی کاری، کاهش خدمات عمومی و نفرت اجتماعی و سیاسی نداشته است. اما نولیبرال‌ها نتیجه اقدامات خود را معمولا به گردن مهاجران و اقتصادهای نوظهور چین و هند و برزیل می اندازند و زمینه را برای بروز خشونت‌های اجتماعی و سیاسی فراهم می کنند. یادآوری یک رویداد مشابه دیگر که سال گذشته در فرانسه و عمدتا در میان حاشیه نشین ها روی داد تا  می‌تواند تا حدودی ما را نسبت به چرایی شدت اعمال خشونت ها از سوی معترضان رهنمون باشد. به نظر می رسد در جامعه ای که حتی فرزندان نسل دوم مهاجران هنوز در جامعه هضم نشده و هنوز به آن ها به چشم میهمانان ناخوانده نگاه می شود تنها راه برای رساندن صدای خود به دنیا اعمال خشونت بی مورد باشد. همان گونه که معترضان حاشیه نشین پاریس شب ها به خیابان ها ریخته و صدها خودرو شهروندان را به آتش می کشیدند. این عمل با خود سوزی یک فرد به جان رسیده در برابر چشمان دیگران یا بالا رفتن از یک برج به قصد خود کشی تفاوت چندانی ندارد.