لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

بررسی نقش فناوری و نوآوری در توسعه اقتصادی

امروزه ادبیات مدیریت و اقتصاد به وفور شاهد تأکید بر نقش دانش به‌عنوان یک منبع حیاتی برای حفظ رقابت‌پذیری و سودآوری است. از اوایل دهه‌ 90 با ظهور تئوری‌های رشد درون‌زا، اقتصاددانان کلاسیک به‌طور ویژه به اهمیت دانش به‌عنوان عامل اصلی در حفظ رشد پایدار اشاره کردند. در همین دهه بود که ادبیات مدیریت دانش در سطح بنگاه‌ها به‌سرعت رشد کرد و این همزمانی تغییرات در تئوری‌های بنگاهی و اقتصادی در دو دهه گذشته، نشان‌دهنده این است که چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، دانشمندان تلاش ویژه‌ای برای بررسی نقش دانش در توسعه بنگاهی و اقتصادی شروع کردند اما طرح این ایده که دانش، یک عامل حیاتی در حفظ مزیت بنگاه‌ها و اقتصادهاست، نکته جدیدی نیست. آدام اسمیت در فصل اول کتاب «ثروت ملل» به بررسی بهبود ماشین‌آلات در فرایند تولید می‌پردازد و به سه دسته از کسانی اشاره می‌کند که می‌توانند این کار را انجام دهند؛ دسته اول، کسانی هستند که در فرایند تقسیم‌ کار، شغلشان ساخت ماشین است. دسته دوم، کسانی که با ماشین کار می‌کنند و در طول این فرایند، ایده‌هایی برای بهبود به‌دست می‌آورند و دسته سوم، کسانی هستند که از آنها به‌عنوان فلاسفه یاد می‌شود؛ کسانی که شغلشان انجام هیچ کار خاصی نیست بلکه مشاهده فعالیت‌های دیگران و ارائه پیشنهاد به آنها برای بهبود است. مارکس در تحلیلی که از تغییرات تکنیکی در دنیای جدیدی ارائه می‌دهد، رقابت میان سرمایه‌داران را محرک اصلی تغییر عنوان می‌کند. در نگاه مارکس، سرمایه‌دار برای زنده‌ماندن در رقابت، ناگزیر از بهبود مداوم ماشین‌آلات تولیدی است تا بتواند بهره‌وری کارش را مدام افزایش دهد و به‌این‌منظور در برهه‌هایی از زمان، تعداد زیادی مکانیک استخدام می‌کند که فقط روی توسعه و بهبود ماشین‌آلات کار خواهند کرد. در نگاه مارکس، سرمایه‌داری، زمانی به ظرفیت نهایی‌اش می‌رسد که علم به صورت سازمان‌یافته در خدمت نظام اقتصاد سرمایه‌داری قرار بگیرد. آلفرد مارشال نیز بیش از یک قرن پیش در کتاب «مبانی اقتصاد» عنوان کرده بود: «دانش، قوی‌ترین موتور تولید است.» 
ادامه مطلب ...

سرمایه‌داری تجاری و مالی، سدی درمقابل توسعه

گفتگو با حسین راغفر در  «وقایع اتفاقیه»سرمایه‌داری تجاری و مالی، سدی درمقابل توسعهhttp://vaghayedaily.ir/fa/News/6980

فریبرز مسعودی: ایران یکی از کشورهایی بوده که بیش از صد سال است تلاش خود را برای قرارگرفتن در مدار توسعه با انقلاب مشروطه آغاز کرده اما با وجود همه فراز و فرودهایی که در این سال‌ها از سرگذرانده با هیچ‌یک از معیارهای توسعه نمی‌توان آن را کشوری توسعه‌یافته خواند. دکتر حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، اگرچه مستقیما اثری در زمینه توسعه منتشر نکرده اما درباره مفاهیم توسعه و مظاهر توسعه‌نیافتگی چون فقر، فساد، فاصله طبقاتی و اقتصاد سیاسی فقر مطالعه‌های فراوانی داشته است. گفت‌وگوی ما را با وی درباره مفاهیم، آثار توسعه‌نیافتگی و اقتصاد سیاسی ایران می‌خوانید. 
نظریه جریان غالب توسعه اقتصادی بر مبنای رشد شاخص‌های اقتصادی به لحاظ عددی استوار است. به این معنی که چنانچه جامعه‌ای در عدد شاخص‌های اقتصادی دارای رشد باشد؛ در نتیجه آنچه به آن نشت سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی می‌گویند با ایجاد شغل و پرداخت مالیات جامعه به‌تدریج به رفاه و ثروت می‌رسد. نظرتان را دراین‌باره بفرمایید. 

ابتدا عرض کنم وقتی از توسعه صحبت می‌کنیم، گویی که همه می‌فهمیم چه می‌گوییم درحالی که مفهوم توسعه، یک مفهوم بسیار لغزنده و متحول است و حتی برحسب تحولات زمانی، مفهوم و برداشتی که از آن می‌شود، متنوع است، گو اینکه حتی در بین خود محققان دیدگاه‌های بسیار متفاوتی وجود دارد؛ گروهی توسعه را مترادف با صنعتی‌شدن می‌دانستند و سیاست‌هایی را که توصیه می‌کردند برای صنعتی‌شدن بود. دهه‌های 60-50 بعد از جنگ، عمدتا تأکید اصلی نهادهای بین‌المللی به‌ویژه صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی برپایه صنعتی‌شدن بود؛ بنابراین توسعه‌یافتگی را مترادف با صنعتی‌شدن یا صنعتی‌شدن را مترادف با توسعه‌یافتگی ارزیابی می‌کردند. در این دهه با این تصور که اگر ذوب‌آهن و صنایع بزرگ در کشور ایجاد کنیم، کشورمان خودبه‌خود توسعه‌یافته می‌شود ذوب‌آهن را در کشور راه‌اندازی کردیم. دهه 70 یعنی پایان دهه 60 شکست این استراتژی توسعه عملا مشخص شد و در دهه 70 تأکید بر سرمایه‌های انسانی قرار گرفت و با تأکید براینکه عامل اصلی در توسعه نیروی انسانی و سرمایه انسانی است و به همین دلیل باید به آموزش‌و‌پرورش و سرمایه‌گذاری در خدمات سلامت توجه شود ولی نکته‌ای که باز در پایان این دهه حاصل شد، این بود که هدف اصلی توسعه که اصولا کاهش فاصله بین کشورهای فقیر و غنی و کاهش فاصله در خود کشورهای درحال‌توسعه بود، عملا اتفاق نیفتاد و این فاصله بین کشورها بیشتر هم شد و در کشورهای درحال‌توسعه عمیق‌تر شد، پس راه‌حل دیگری را پیشنهاد کردند و آن تغییر در مدیریت منابع و مدیریت اقتصاد کشور بود. با روی‌کارآمدن تاچریسم در انگلیس و ریگانومیکس یا اقتصاد ریگانی در آمریکا، عملا این الگو یعنی تغییر در مدیریت منابع اقتصادی ایجاد شد. سیاست‌هایی به تناسب کاهش مسئولیت دولت‌ها در دستور کار قرار گرفت و در این تغییر مدیریت گفته شد که هر آنچه را بازار و بخش خصوصی می‌تواند انجام دهد، باید منتقل کرد، بدون اینکه به ظرفیت‌های اقتصادی- اجتماعی کشورها توجه شود. در سال‌های پایانی قرن بیستم در سال 1993، بانک جهانی در گزارشی منتشر شده درباره سیاست‌های تعدیل ساختاری که برآمده از نگاه تغییر الگوی توسعه است به کاستی‌های آن اشاره می‌کند؛ از جمله، این سیاست‌ها بی‌توجهی به حمایت‌های اجتماعی و آسیب‌هایی است که در اثر اجرای سیاست تعدیل ساختاری، ممکن است ایجاد شود؛ بنابراین توصیه می‌شود که شبکه یا تورهای اجتماعی تعبیه شود تا افرادی را که در اثر این سیاست‌ها سقوط می‌کنند، مانع از نابودشدن آنها و خانواده‌هایشان بشوند؛ بنابراین از شبکه‌های ایمنی اجتماعی که همان نظام‌های حمایت است، صحبت کردند اما نکته قابل‌توجه‌تر این است که این نگاه خودش دچار مرگ است و امروز به‌تدریج نکته دیگری که عملا مورد تأکید قرار می‌گیرد، چیزی است که از آن به‌عنوان حکمرانی خوب نام برده می‌شود و شاید در اقتصاد بتوان از نظام تدبیر و تمشیت امور به جای آن نام برد. اینها نظام‌های تصمیم‌گیری بوده که اصلی‌ترین مشکل در این کشورها هستند. اساسا هدف از سیاست‌های توسعه‌ای کاهش نابرابری بین کشورها و درون کشورهاست اما متأسفانه ما شاهد گسترش هرچه بیشتر اینها در جوامع بوده‌ایم. تجربه‌ای ایران به نظرم، تجربه‌ای غنی است که باید از نو بازنگری بشود. ما چه پیش از انقلاب و چه پس از آن شاهد سدهایی هستیم که مانع از توسعه اقتصاد ایران است؛ آن هم سلطه سرمایه تجاری و در سال‌های اخیر سلطه سرمایه تجاری و مالی در ایران است؛ البته این موضوع در ایران از قدیم حاکم بوده، مثل این عبارت که بین مردم عامی هم مطرح بود؛ «بهترین شکل سرمایه‌گذاری روی زمین است.» زمین را که کسی خلق نمی‌کند ولی با افزایش قیمت آن دارایی‌های مردم حفظ می‌شود و این سلطه سرمایه تجاری خودش پدیده‌های اجتماعی دیگری را رقم زده است، از جمله رفتارهای سیاسیون و چون یک ارتباط تنگاتنگ بین ساختار قدرت و ساخت تولید در همه کشورها وجود دارد به این معنی که ساختار قدرت نیازمند منابع تولیدی و ثروتی است که ساخت تولیدی آن را خلق می‌کند و ساخت تولیدی نیازمند حمایت سیاسی و امنیتی است که آن را ساخت قدرت فراهم می‌کند و اینها لازم و ملزوم یکدیگر هستند. بی‌جهت نیست در ایران ساختار تولید نفتی حاکم می‌شود چون که منافع برخی گروه‌ها به این شکل از تولید ارتباط تنگاتنگ با هم داشته و از هم متأثر هستند. تأثیر این شکل‌گیری اقتصاد از منابع زیرزمینی بر شکل‌گیری نهادهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؛ یعنی نظام اداری ما کاملا متأثر از منابع نفتی است و این الگوی تولید نفتی است که حرف اول را می‌زند؛ یک نظام اداری فربه که از منابع نفتی تغذیه می‌کند. این منابع نفتی به نظام بانکی رفته و به شکل اعتبارات در میان کسانی که در قدرت هستند، توزیع می‌شود. این نظام از چه نوع سرمایه‌گذاری‌هایی حمایت می‌کند؟! سرمایه‌گذاری‌های زودبازده و پربازده. چه چیز پربازده است!؟ رباخواری، دلالی پول، واسطه‌گری، خریدو‌فروش زمین و مستغلات. به همین دلیل این دسته از فعالیت‌ها در کشور ما رونق بسیاری گرفته است. منشأ اصلی تغذیه همه اینها منابع نفتی است؛ بنابراین منبع اصلی اختلالات در کشور ما مدیریت اقتصادی کشور یا همان چیزی است که از آن به‌عنوان حاکمیت اقتصادی خوب نام برده می‌شود.  

ادامه مطلب ...

توسعه با نفی سرمایه‌داری، گفتگو با دکتر حسن سبحانی

 روزنامه وقایع اتفاقیه

اگر اجازه بدهید پرسش اول را با عنوان کتابی که به‌تازگی منتشر کرده‌اید آغاز کنیم. چرا جدال با توسعه‌نیافتگی؟

همان‌طور که می‌دانید تخصص اصلی من توسعه است و به دلایلی سالیان طولانی در مجامع سیاست‌گذاری و اجرایی کشور بودم و با این مقوله گرفتاری‌های کشور توسعه‌نیافته تا حدودی مأنوس هستم. یعنی هم به لحاظ نظری و هم اجرایی درگیر این مقوله بوده‌ام و با کلام و مجادله خیلی تلاش کردم که همین مفهوم را به سهم خودم بفهمم و دیگران را متوجه بکنم. موانعش را نشانه‌گیری بکنم و با واقع‌بینی برای خروج از این وضعیتی که هستیم مطالبی را ترویج بکنم. تلاش‌هایی که شد در آن مجموعه جمع شد و چون به معنی واقعی مجموعه نسبتاً حجیم مبارزه با مظاهر توسعه‌نیافتگی و تلاش برای رفع و یا کاهش موانع بود ازاین‌رو اسمش را جدال با توسعه‌نیافتگی گذاشتم.

شما اقتصاددان، استاد دانشگاه و چند دوره نماینده مجلس بودید. به این ترتیب تقریباً با همه قشری از مردم برخورد نزدیک داشتید، سؤالم این است که از دیدگاه شما دلایل اصلی توسعه‌نیافتگی کشور ما چه چیزهایی هستند.

پاسخ به این سؤال خیلی سخت است. بایستی آن را به شعبه‌هایی تجزیه کرد. ولی آن‌چه که در یک گفتگوی کوتاه می‌توان گفت این است که ما تلقی درستی از توسعه نداریم. یعنی در جامعه ما مسئولینی که برای کشور تصمیم می‌گیرند و منابع آن را تخصیص می‌دهند و اوضاع را تمشیت می‌کنند لزوماً به نحو یکسانی از توسعه مطلب نمی‌فهمند. عده زیادی در رده‌های بالا در سطح وزرا توسعه‌یافتگی را به معنای ساخت‌وساز و عمران و آبادانی می‌فهمند و اقدام برای شهرسازی یا زیربنا سازی، بندر، فرودگاه، جاده، لوله‌کشی آب این‌ها را توسعه می‌بینند. البته آن‌ها در جریان توسعه نقش دارند اما حتماً توسعه نیستند. بعضی‌ها تلقی دیگری دارند اما یک تلقی نسبتاً عام‌تر وجود دارد که توسعه یافتن یعنی مثل توسعه‌یافته‌ها شدن. به مجموعه کشورهایی که به آن‌ها می‌گویند توسعه یافته و اگر ما مثل آن‌ها بشویم این می‌شود توسعه‌یافتگی. به نظر من خود این مقوله که یک سابقه تاریخی دارد یکی از بزرگ‌ترین حجاب‌های ما در تصمیم‌گیری هست. یعنی ما با این تصمیم‌گیری، منابع خودمان را غلط تخصیص می‌دهیم. دلیلش هم خیلی واضح است. یک مجموعه کشورهایی هستند که طی دویست، سی‌صد سال گذشته در یک دوره طولانی و بدون این‌که لزوماً طرح و برنامه‌ای داشته باشند یک تحولاتی تجربه کرده‌اند و به‌اصطلاح به شرایط امروزی رسیدند که ویژگی‌هایی دارند که به این ویژگی‌ها می‌گویند توسعه‌یافتگی. مثلاً رشدشان مناسب یا بالاست، توزیع درآمد در این کشورها خوب است و رفاه دارند. من می‌توانم اشاره کنم یک باوری وجود دارد که اگر بخواهیم توسعه را بفهمیم یا غرب توسعه‌یافته را بشناسیم باید به 5 نکته در یک دوره 7-8 قرنی توجه کنیم یعنی پس از پایان جنگ‌های صلیبی. اول این‌که توسعه‌یافتگی غرب معطوف است به یک جغرافیا. یعنی اروپای غربی. معطوف است به یک نژاد، که نژاد سفید است. معطوف است به یک دین، که دین حضرت مسیح است. معطوف است به یک فلسفه، که فلسفه روشنگری است و معطوف است به اقتصادی که سرمایه‌داری است. این‌ها که هرکدام مبانی فکری و فلسفی هم دارد در هم تنیده شده؛ طی قرون متمادی این غرب توسعه‌یافته را به وجود آورده. حالا بعضی تلقی‌شان این است که اگر ما مثل این‌ها بشویم می‌شویم توسعه‌یافته. غافل از این‌که توسعه‌یافتگی فقط آن ظاهر این دنیای عجیب نیست بلکه مبانی عمیق فلسفی، ایدئولوژیک و تکنولوژیک دارد. می‌خواهم بگویم اصولاً این برداشت درستی نیست. اما این‌که فرمودید چرا توسعه پیدا نکردیم، یکی از مواردی که ما سردرگم هستیم این است که اصولاً نمی‌دانیم دنبال چه هستیم. آن را هم که تعریف کردیم چون غلط است به زعم من ما را به جایی نمی‌رساند. نکته مهم دیگری که کم‌تر به آن توجه می‌شود این است که هر جامعه‌ای من‌حیث‌المجموع یک ویژگی‌هایی برای زمان حال دارد که این را مثلاً ده سال قبل نداشته و به‌احتمال قوی ده سال آینده هم این ویژگی‌ها را نخواهد داشت. یعنی جامعه در حال تکامل هست. مشکل امثال جامعه ما این است که ما موفق نبوده‌ایم جایگاه واقعی خود را و ویژگی‌های این‌جایگاه را تشخیص بدهیم. کسی که می‌خواهد ایران را متحول کند باید ویژگی‌های امروز را همان‌طوری که هستند نه آن‌گونه که می‌خواهد بشناسد و بتواند برای تغییر این ویژگی‌ها به چند گام جلوتر تصمیم‌گیری کند. هر موقع تصمیم گرفتیم نگاه نکردیم کجا ایستاده‌ایم. یا به گذشته‌های خیلی دور نگاه کردیم و سر از تحجر و عقب‌افتادگی درآوردیم، یا به پیشرفته‌هایی نگاه کردیم که از نظر زمانی شاید 150 سال از ما جلوتر است. در پاسخ فرمایش شما که چرا توسعه‌نیافته‌ایم. می‌خواهم بگویم هم مقصد را گویا خوب تعریف نکردیم هم آن‌جا که هستیم را خوب نمی‌شناسیم.  ادامه مطلب ...

هشدار فروپاشی اقتصاد

فرشاد مؤمنی در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه»، تأثیر اتحاد دولت‌های کوته نگر، نیروهای غیر‌دولتی و نئو‌کلاسیک‌های وطنی را بر توسعه تشریح کرد؛

هشدار فروپاشی اقتصاد

فریبرز مسعودی: درست در فردای روزی که هاشمی‌رفسنجانی درگذشته بود، به دفتر استاد فرشاد مؤمنی، یکی از مهم‌ترین و پیگیرترین مخالفان سیاست اقتصادی تعدیل ساختاری که در دولت سازندگی کلید آن زده شد، برای انجام گفت‌وگو رفتم. پیش از رفتن به ملاقات دکتر مؤمنی، نگاهی به دکه روزنامه‌فروشی انداختم. روزنامه‌فروش، تمام روزنامه‌ها را با نظم روی جدول روبه‌روی دکه گذاشته بود و مردم در بهت‌فرورفته، روزنامه‌های یکدست سیاه‌پوش صبح دوشنبه را که تصویرهای متفاوتی از سردار سازندگی و مرد روزهای سخت بر صفحه نخست آنها نقش بسته بود، نگاه می‌کردند. دکتر مؤمنی گرفته و نگران، مرا در اتاق کوچکش در طبقه چهارم دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه پذیرفت که کمی بی‌حوصله می‌نمود قرار بود برای بحث درباره راهکارهای اقتصاددانان نهادگرا برای توسعه اقتصادی گفت‌وگو کنیم اما سر صحبت که باز شد به نقد سیاست‌های اقتصادی تعدیل ساختاری پرداخت؛ این‌بار کمتر به انتقاد و بیشتر به هشدار به دولت. مثل همیشه از رسانه‌ها درخواست داشت تا به کمک اندیشه‌ورزان اقتصادی در نقد و وارسی سیاست‌های اقتصادی بنیادگرایی بازار بپردازند و با هشدار به مسئولان، اقتصاد کشور را از فروپاشی برکنار دارند.  

ادامه مطلب ...

شایه روشن اقتصادسیاسی ایران

روزنامه وقایع اتفاقیه 5شنبه 30 دی

سایه‌روشن اقتصاد سیاسی ایران

پایان جنگ مصادف بود با ایجاد تحول و تغییرهای عمده ساختاری در دولتی که دولت سازندگی نام گرفت؛ دوره‌ای که سرآغازیدخبر آزاد‌سازی اقتصادی و اجرای سیاست تعدیل ساختاری شد. در این دوره، هاشمی‌رفسنجانی با تکیه بر وزن و جایگاهی که در مناسبات قدرت داشت، دست به اصلاحات گسترده اقتصادی در کشور زد. در این اصلاحات که در اثر شکست اردوگاه سوسیالیسم، تضعیف ایدئولوژی چپ‌گرایانه و توازن قوا در داخل به راست گرایش داشت، 
در برابر مشکلاتی همچون تورم، بیکاری و گرانی دستاورد چندانی برای اقتصاد کشور به بار نیاورد. در این دوره، دولت به‌سوی تغییر زیرساخت‌های اقتصادی حرکت کرده و با دوری‌جستن از شعارهای عدالت‌خواهانه سال‌های ابتدای انقلاب، در راه اقتصاد آزاد- بازار- حرکتی را‌ آغاز کرد. این دولت که به‌علت مشکلات و محذورات قانونی و فرهنگی از جمله موانع قانونی اصل «44» و «43» قانون اساسی و ذهنیت مخالف‌آمیز عموم مردم از شیوه اقتصاد آزاد یا همان اقتصاد سرمایه‌داری، قادر به پیاده‌سازی تمام منویات خود نبود، در برابر مشکلات فراروی اجرای این سیاست به‌سرعت عقب‌نشینی کرد اما اقتصاد کشور چنان‌که دیدیم هرگز نتوانست خود را از زیر سایه سنگین اصلاحات این دوره به در کند. در بعد بین‌المللی و منطقه‌ای، دولت سازندگی تلاش می‌کرد تا با برطرف‌کردن موانع سیاسی و دیپلماتیک در معادلات اقتصادی منطقه‌ای نقشی ایفا کند ولی بیشتر این‌گونه تحرکات با حرکات مشکوک برخی عناصر و جریان‌های زیرزمینی مقابله می‌شد تا فضا آلوده و غبارآلود باقی بماند.  

ادامه مطلب ...

سیل ما را خواهد برد!

توسعه از اول ابتدایی آغاز می‌شود

گفتگو با رضا بهبهانی کارشناس شبکه و فناوری اطلاعات

روزنامه وقایع اتفاقیه

آیا فناوری اطلاعات در مسیر حرکت ما به سمت توسعه‌یافتگی تسریع ایجاد می‌کند یا باعث دورشدن ما از این هدف می‌شود یا یک پارامتری است که نقش چندانی در توسعه‌یافتگی ما ندارد؟ 
پیش از آغاز بحث، لازم می‌دانم یک نکته را روشن کنم و آن، این است که موضوع توسعه، فناوری اطلاعات نیست بلکه سازوکارهایی بوده که در نتیجه به‌کارگیری فناوری نوین ایجاد شده و این نکته بسیار مهمی است. 
 توضیح بیشتری می‌فرمایید؟ 
بعضی اوقات، فناوری اطلاعات با فناوری کامپیوتر اشتباه گرفته می‌شود. فرض بر این است که فناوری اطلاعات با کامپیوتر و الکترونیک درست شده که این فرض، صددرصد نادرست است. از زمانی که بشر توانست تاریخ مستند را ایجاد کند، ما با وسیله یا ابزاری مواجه شدیم که به‌وسیله آن اطلاعات مستند شده و در دسترس قرار گرفته، قابل انتقال و ذخیره شده است. الان‌ هم که نگاه می‌کنیم، هویت ما با یک ابزار فناوری اطلاعات معلوم می‌شود. شناسنامه‌ای داریم که در آن، اطلاعات هویتی ما ثبت شده و در این شناسنامه شماره، مهر و امضا چاپ شده است. دارایی من اسکناسی بوده که با فناوری اطلاعات چاپ

پیش‌بینی اقتصاد ایران: بیم‌ها و تردیدها

یادداشت روزنامه وقایع اتفاقیه یکشنبه 26 دی

به تازگی، گزارش بانک جهانی درباره پیش‌بینی رشد اقتصاد جهان منتشر شد و در بخشی از این گزارش که به پیش‌بینی اوضاع اقتصادی ایران در سال 2017 پرداخته شده است، رشد اقتصادی 5,2 درصدی را برای ایران پیش‌بینی می‌کند. نرخ رشدی که برای سال جاری، حدود 4,9 درصد برآورد شده بود. چنین نرخ رشدی، نشان می‌دهد ایران در میان کشورهای خاورمیانه و همسایگانش، عملکرد بهتری داشته است اما چرا آثار این رشد در زندگی مردم لمس نمی‌شود؟ 

درباره چراییِ ملموس‌نبودن رشد اقتصادی ایران در زندگی مردم باید به این نکته اشاره کرد که اقتصاد ایران در مرحله ‌گذار از تحریم‌های سخت قرار دارد که در آن سرمایه‌گذاری در صنعت نفت، بانکداری، خودروسازی، زیرساخت‌های ارتباطی و مخابراتی، حمل‌و‌نقل (ریلی، جاده‌ای، هوایی و دریایی)، صادرات نفت و بیشتر از همه تولیدگران از این تحریم‌ها آسیب دیده‌اند اما آنچه مسلم است، رشد اقتصادی به‌دست‌آمده در سال جاری در سایه رفع یا کاهش نسبی این تحریم‌ها به‌دست آمده که عمدتا در زمینه تولید و صادرات نفت ایران بوده که توانسته بازماندن اقتصاد از رشد طبیعی را در سال‌های پایانی دولت احمدی‌نژاد جبران کند ولی به دلایلی که از مجال این بحث خارج است، دولت نتوانسته از برجام، لقمه دندان‌گیری برای اقتصاد بی‌رمق ایران به چنگ آورد.   ادامه مطلب ...

جامعه اطلاعاتی و اشتراک اطلاعات

لینک یادداشت در روزنامه وقایع اتفاقیه 19 دی 95

http://vaghayedaily.ir/fa/News/50558

اینترنت و انقلاب دیجیتال آینده بهتری برای من و نسل بعدی خواهد ساخت. کارخانه‌هایی که به‌جای کارِ کارگر از ربات‌هایی دیجیتالی بهره خواهند برد که نه نیاز به خوردن دارند نه آشامیدن و نه آرمیدن. خط تولیدهای تاریک! اتوبوس‌ها و ترن‌های بدون راننده و دور از خطای انسانی که به مرگ‌ و کشتارهای متعدد منجر می‌شود. من خواهم توانست در کسری از ثانیه با هر نقطه دنیا ارتباط داشته و به دور از قدرت جهنمی انحصارها با هر کس که بخواهم تجارت کنم. می‌توانم تولید اطلاعات کنم و آن‌ها را بفروشم! در عصر اطلاعات توانایی در گرو داشتن اطلاعات و آن نیز در گرو ارتباطات است. زیرا توانایی نه به ثروت بلکه به داشتن اطلاعات متکی است!  ادامه مطلب ...

نان و عشق

هر دقیقه چشم به راهت مینشینم.

تا کی میتونی به پای من بنشینی؟

تا قیامت.

پس دیدار به قیامت!

آنا خودش را عقب ‌میکشد و دستهای عرقآلودش از میان دستهایم سر میخورد.

داستان نان و عشق در سایت نبشت: http://nebesht.com/naan-wa-eshgh-f-massoudi/

شورش برای رهایی، انقلاب برای آزادی

یادداشتی در روزنامه وقایع اتفاقیه
شورش برای رهایی، انقلاب برای آزادی

زیست شهری

فریبرز مسعودی: شهر و زیست شهری، پس از یورش سرمایه‌داری به شهرها و تصاحب فضاهای عمومی و مصادره آنها از سوی حکومت‌ها، به موضوع مهمی برای جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و سیاست‌مداران تبدیل شد. شاید بیش و پیش از همه، این هنرمندان و نویسندگان بودند که به نقش و اهمیت فضاهای شهری و تأثیر آن در زیست اجتماعی مردم و حتی عملکرد آن در ارتباط عاطفی و معنوی شهرنشین‌ها پی بردند و از فضاهای عمومی شهرها در آثار شعر، نثر و ترانه‌های خود بهره بردند.   ادامه مطلب ...