لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

در حاشیه کشمکش بر سر صندلی شستا

مقاومت‌هایی که شکل می‌گیرد!

دولت نهم دولت رکودشکنی‌‌هاست. و به نظر می‌رسد این رکورد شکنی‌ها هر چه به روزهای پایانی عمر دولت مهرورزی نزدیک‌تر می‌شویم شدت بیشتری می‌یابد. یکی از جالب‌ترین این رکورد شکنی‌ها در تغییر مدیران و وزرا تا دیروز مربوط به انتخاب سرمربی مکتبی و هوادار سینه چاک رئیس دولت آقای مایلی کهن بود که ظرف مدت 15 روز تغییر کرد. ولی روز گذشته در حالی که هنوز جوهر روان‌نویس آقای ذبیحی مدیرعامل تامین اجتماعی در حکم مدیرعاملی بذرپاش از یاران رایحه خوش خدمتی بر کرسی مدیرعاملی یکی از بزرگ‌ترین نهادهای مردمی که تحت تسلط دولت یعنی شرکت شستا خشک نشده بود که خبر ابقای مدیر و هیئت مدیره شستا جای آن را گرفت. واقعا در این دولت چه خبر است. چند روز پیش مشایی هنوز جای ری شهری را در حج و زیارت نگرفته رئیس تعویض می‌کند و روز بعد مقام رهبری شخصا در این مورد مداخله کرده و حکم مشایی را باطل می‌کند. و در همین مدت کوتاه کشمکش بر سر سازمان حج و زیارت چندین زوار ایرانی در جاده و در بمب گذاری کشته می‌شوند و دولت مهروزی از این خوضوع حتی ککش نمی‌گزد. و حالا بر سر شستا دعواست.

اما چرا احمدی‌نژاد از تصمیمش مبنی بر ریاست بذرپاش بر شستا عقب نشینی کرد. یک سازمان مالی قدرتمند که البته با پول بیمه‌ شده‌هایی مثل من و شما اداره می‌شود؟ واقعیت این است که علیرغم کردن وزرا در لوله و پیچاندن گوش استاندارن و مسئولان محترم و ایثارگر دولت نهم توسط رئیس دولت و نسق کشیدن از وزرا و مسئولان به نظر می‌رسد کم کم مقاومت‌ها در برابر تک‌روی‌های!!! رئیس محترم دولت نهم شکل می‌گیرد. وگرنه چه دلیلی داشت پس گرفتن حکم بذرپاش ظرف کم‌تر از 24 ساعت و در حالی که قرار برنامه معارفه بذرپاش نیز برای روز دوشنبه گذاشته شده بود!

در حاشیه آمارهای من‌دراوردی دولت و صدا و سیما

اصلاح الگوی مصرف و کوتاه شدن قد ما ایرانیان

سال‌های سال است که مراجع دولتی در گوش مردم ما می‌خوانند ما در مصرف چه و چه و چه اسراف می‌کنیم. من قصد ندارم میلیون‌ها ساعتی از وقت مردم که در ترافیک تلف می‌شود صحبت کنم، یا بیماری مردم در اثر آلودگی هوا در شهرهای بزرگ که 80 درصد آن در اثر آمد و شد خودروهای عهد بوقی است که انحصارات دولتی به خیابان‌های می‌ریزند. یا از وقتی که در بانک‌ها، در  ادرات و غیره تلف می شوند حرفی بزنم. اما مواردی هست که براساس آمار و ارقام مشخص می‌کند که ما نه تنها اسراف نمی‌کنیم بلکه در کشور فقیر ایران با مردمی که بیش از 9 میلیون نفر آن‌ها زیر خط فقر زندگی می‌کنند و  فاصله طبقاتی در ایران در هیچ جای دنیا نظیر ندارد ما در بسیاری از موارد مصرف خیلی کمی داریم که در سال الگوی مصرف انشا‌ء الله حاکمیت به آن توجه بیشتری مبذول دارند. اما برخی آمارها:

سرانه مصرف انرژی (منبع آژانس بین‌المللی انرژیIAA)

ایالات متحده آمریکا   23% کل انرژی مصرفی جهان

چین                      17%

روسیه                    7%

ژاپن                       6%

ایران                    5/2%

برزیل                      3%

مکزیک                    2%

آلمان                      4%

ترکیه                    5/1%

انگلیس                   3%

در مجموع مردم ایران یک دهم کشور کوچک قطر و یک چهارم سرانه مصرف آمریکا انرژی مصرف می‌کنند. البته ذکر این نکته لازم است که مسئول مصرف انرژی از جمله بنزین سیاست‌های غلط و نتیجه دشمنی دولت با شهرداری بر سر تکمیل مترو است یعنی مردم به علت ندانم کاری دولت‌های گذشته، قدرت انحصارات خودروسازی ایران و اخیرا با افزوده شدن دشمنی و لجبازی دولت با شهرداری تهران روزانه علیرغم میل خود میلیون‌ها لیتر بنزین را دود می‌کنند و به ریه و حلق زن و فرزند خود فرو می‌کنند.

سرانه هزینه بهداشت به دلار آمریکا

انگلیس               2560

آلمان                  3171

نروژ                    4080

سوئد                 2828

هلند                  3092

آمریکا                 6096

ایران                    604

مصرف سرانه تخم مرغ در سال(به کیلو گرم)

امارات                   64

آمریکا                   50         

کویت                    46

برونئی                  42

عربستان               35

مالزی                   33

انگلیس                 29

لبنان                    28

فرانسه                24

ایران                    21

میانگین مصرف سرانه تخم مرغ به عنوان یک خوراکی سرشار از پروتئین در جهان 24 کیلو گرم و برای ایران 8 تا 9 کیلو است که حدود یک سوم میانگین جهانی است.

مصرف سرانه پروتئین (کیلوگرم)

ایسلند                 87

فرانسه                 76

سوئد                   73

اسپانیا                 73

قزاقستان             43

ایران                    21

در حالیکه مصرف میانگین سرانه پروتئین در کشورهای پیشرفته 57 کیلوگرم می‌باشد این رقم برای ایران 21 کیلو است که قرار بوده به 29 کیلو در پایان برنامه چهارم برسد که البته بنا به گفته مسئولان کشاورزی کشور هنوز رقم دقیقی در دست نیست. و ایران در قعر جدول منطقه قرار دارد.

مصرف سرانه ماهی (کیلوگرم)

میانگین جهانی           14 کیلو

میانگین مصرف ایران       7 کیلو

این‌ها برخی از آمارهایی بود که انتخاب کرده بودم. وگرنه مصرف روغن، نمک، شکر و نان در ایران از بسیاری از کشورها بالاتر است که نشان دهنده فقر و سوء تغذیه ایرانیان است. همین موضوع باعث شده که ایرانیان نسبت به یک نسل پیش کوتاه قدتر شده باشند. امید به زندگی در میان ایرانیان به علت بیماری‌های قلبی و تصادفات وحشتناک جاده‌ای و مرگ و میر در اثر آلودگی هوا کم‌تر شده است.

خواب خوش عسلویه

پایتخت انرژی جهان در خواب قیلوله

در حالی که علیرغم گرم شدن هوا با توجه به نیاز شدید اروپا به گاز، بحث انرژی در گوشه و کنار ایران- کنفرانس انرژی در ترکمنستان و نشست بحث خط لوله نابوکو-  داغ است، اما دولت نهم بدون توجه به منافع ملی و بین نسلی که از راه استخراج و صدور گاز نصیب ملت می‌شود سرگرم سفرهای تبلیغاتی به شهرهای دور و نزدیک و تنش‌افزایی با جهان است.

ذخایر گاز ایران بنا به برآوردهای موجود 176 میلیارد بشکه( 28 تریلیون متر مکعب) می‌باشد  که حدود 16 درصد ذخایر شناخته شده گاز جهان می‌باشد. روسیه با 26 و قطر با 14 درصد مقام نخست و سوم را در جهان دارند. بر همین مبنا نرخ ذخیره تولید گاز ایران 245 سال پیش بینی می‌شود که هر گونه سرمایه گذاری در این راه را به لحاظ اقتصادی توجیه‌ پذیر می‌کند.

ادامه مطلب ...

شاید وقتی دیگر با فیلمی دیگر از بهرام بیضایی

هزار و یک شب نولیبرالیسم، نگاهی است به آخرین ساخته بهرام بیضایی. اگر خواستید می‌توانید در  البرز نت آن را بخوانید.

یک فیلم و چند روایت

 یک به یک می‌جنگیم و همه با هم شکست می‌خوریم!

پس از سال‌های طولانی سرانجام بخت این را یافتیم که فیلمی بر پرده سینما ببینیم. فیلمی که توانست کمی پرده از روی واقعیات تلخ و دردناک جامعه ایرانی را بالا بزند و با جسارت و هوشمندی به نقد روابط اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی بپردازد. فیلمی با روایت‌های گوناگون از زندگی و کار هنری و فرهنگی در سرزمینی که زمانی گویا هنر نزد آن‌ها بوده است و بس!

فیلمی شهری از شهر تهران که می‌تواند در همه شهرهای بزرگ جهان سرمایه‌داری اتفاق بیفتد. فیلمی از روابط تلخ هنری و اجتماعی  انسان‌هایی که در میانه میدان، امیدوارنه خوش دست و پایی می‌زنند.

فیلمی که از قضای روزگار همزمان با فیلمی اکران می‌شود که روایتی است لمپنی از جنگ و شهادت و جبهه تا مردم بر کسانی که در جبهه‌ها بوده‌اند بخندند تا شاید برای برخی کسان نامی و صد البته نانی داشته باشد.

فیلمی از بهرام بیضایی با نام«وقتی همه خوابیم»!

روزهای آخر نمایش این فیلم است بر پرده سینماهای تهران. از دستش ندهیم تا شاید وقتی دیگر فیلمی دیگر از این کارگردان، نویسنده و نمایشنامه نویس بزرگ ایرانی را بر پرده سینماها ببینیم!

 

باز هم از بحران در صنعت خودروسازی

بحران فراگیر در صنعت خودروسازی پایانی ندارد!


زمانی نه چندان دور-  شاید خیلی هم نزدیک، مثلا در زمان اکنون- یکی از دوستان که از ترس کارفرما نمی‌خواهد نامش برده شود تعریف می‌کرد که کارفرمایش روزی یقه او و چند تایی از کارکنان رده بالای شرکت- بخوانید مدیران- را می گیرد که شما وقتی که به این شرکت نه دولتی نه خصوصی- تیول مدیرعامل- آمدید چه داشتید و الآن چه دارید از مال و منال دنیا که هر چه دارید نه از برکت این شرکت بلکه کسب مال از راه حرام بوده و بیاورید و پس بدهید. این رفیق شفیق تعریف کرد که هرچه ما استدلال کردیم و صغرا و کبرا چیدیم که مثلا  این نتیجه یک عمر کار و تلاش ما در این شرکت بوده و عمرمان را در این راه گذاشته ایم که هم زندگی مان را سر کنیم و هم پس اندازی برای روزهای پیری و کوری داشته باشیم به خرج مدیر محترم نرفت که نرفت. دلیلش را هم البته با کمال صداقت آمیخته با رذالت این طور گفت: که من در این سال‌های دراز هرگز بیش‌تر یک پول بخور و نمیر به شما نداده‌ام و همیشه مواظب بوده‌ام که شما چیزی از خودتان نداشته باشید که مبادا جلوی من بایستید و گردن کشی کنید. در این سال‌ها هم هرگز هیچ کدام‌تان جلوی روش‌های من دراوردی و آزارهای بی حد و اندازه من نایستاده‌اید وگرنه شما را مدیر قسمت‌ها نمی کردم پس از کجا فلان خانه و فلان اثاث و ماشین را خریده‌اید؟این ها که گفتم همه واقعیت نیست چون واقعیت آن قدر صریح و چندش آور است که اگر بگویم باروتان نمی شود و ممکن است پیش خودتان مرا به دروغ گویی یا دست کم غلو متهم کنید.

این را گفتم تا بروم سر اصل مطلب که ابعاد فراگیر بحران اقتصادی جهان است که مثل یک کوه یخ می‌ماند و هر روز کشتی یکی از شرکت‌ها در اثر برخورد با آن منهدم می‌شود. ظاهرا در این ماه‌هایی که از وقوع بحران مالی جهان سرمایه سالار می‌گذرد هنوز ابعاد آن بر اقتصاددانان سرمایه‌داری مشخص نیست. البته به نظر عمدی در کار است تا به تدریج مال همه را بالا بکشند و چند صباحی بعد با نسخه جدیدی برای نجات سرمایه داری از راه برسند نسخه به دستان و رمالان نولیبرال و نومحافظه کار تا چند صباحی دیگر و این بار به شکلی دیگر تتمه پس انداز بخور و نمیری را که خلق الله از گلوی خود و زن بچه‌هاشان بریده‌اند به ترفندی دیگر از چنگ‌شان درآورند. وگرنه چرا در حالی که شرکت جنرال موتورز از فرط بی پولی به ورشکستگی افتاده و با کمک‌های- البته میلیاردی- دولت نا محرم که حالا محرم شده بر سر پاست بایستی مدیران آن با جت‌های شخصی به این طرف و آن طرف بروند؟ یا فلان بانک_ بخوانید لمن برادرز- در حالی که کاسه گدایی جلو کنگره دراز کرده در پایان سال بایستی پاداش‌های میلیونی به مدیرانش بدهد. البته سرکیسه کردن ملت در ارقام میلیاردی ناز شست این چنینی هم می‌خواهد. نمونه این چنین حاتم بخشی‌ها را در سایر شرکت‌ها و کمپانی‌های عظیم مالی و صنعتی نیز می توان نه تنها در ینگه دنیا -مهد آزادی- بلکه در گوشه کنار عریض و طویل دنیای سرمایه داری دید.

در همین رابطه مطلبی را در روزنامه اعتماد ملی امروز- یک شنبه 13 اردیبهشت در صفحه 9 یا در این‌جا می توانید بخوانید در باره  مشکلات ساختاری صنعت خودروسازی آمریکا مخصوصا.

به بهانه روز جهانی کارگر

با شما هستم آهای، کارگران



با شما هستم آهای، کارگران[1]

بچه ها، زنها، مردان، پسران

کارخانه چی و صاحب کارم

همنشین با خود استاندارم

هست داماد من آقای وزیر

خانمم دختر آقای امیر

خواهرم هست زن سرلشگر

دخترش هست عروس جعفر

پدر اندر پدر هستیم ارباب

جربزه دار و مبادی اداب

همه پاکیزه همه جنتلمن

من چه جورم؟ همه شان عینا من



 

ادامه مطلب ...

همه چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم!


تغییرات پیاپی در مدیران ارشد دولت نهم در روزهای پایانی عمر این دولت چنان شتابی گرفته است که برخی کارشناسان و تحلیل‌گرانی را که خود یا در حکومت صاحب منصب بوده‌اند یا دستی برآتش داشته‌اند هم گیج و مات و مبهوت کرده است. تا جایی که چند روز پیش عباس عبدی گفته بود که یا مسائلی درمیان است که ما نباید بدانیم و یا این که عقل‌مان نمی‌رسد. شاید هم هیچ منطقی در پشت این جا به جایی‌ها نباشد. دولت نهم تا آن‌جایی که توانسته است مدیران را جا به جا کرده و در جاهایی که معذوریت‌های داشته سازمان‌‌ها و تشکیلات تحت نظارت مدیران دولتی را جا به جا کرده است. به این تغییرات که در ۲۰ روز اخیر روی داده نگاه کنید:

17 فروردین 88 - تغییر مدیرعامل ایران خودرو و جایگزینی نجم الدین به جای منطقی همراه با تغییرات در هیات مدیره سایپا

19 فروردین 88- بازنشستگی بهرام سبحانی مدیرعامل ذوب آهن (بزرگ‌ترین مجتمع تولید فولاد خاورمیانه)

     21 فروردین 88- برکناری علی صدقی مدیر عامل بانک ملی و جایگزینی خاوری مدیرعامل سابق بانک سپه به جای وی این سومین مدیرعامل بانک ملی بود که در دولت نهم جا به جا می شد. جالب این‌جاست خاوری در سمت مدیرعامل بانک سپه در دولت نهم بود که از  آن‌جا اخراج شده بود.

-         برکناری و تغییر 4 مدیر در شرکت شستا و زمزمه ریاست مهرداد بذرپاش مدیر عامل جوان شرکت سایپا بر این کورپوریشن عظیم مالی و سرمایه‌گذاری

-       ۵ اردیبهشت 88  کودتای واقعی در شرکت صدرا و برکناری قانعی رئیس هیات مدیره این مجموعه سه روز پیش از واگذاری بدون مزایده آن به قرارگاه خاتم‌الانبیا

-         و آخرین شاهکار رئیس دولت نهم - جا به جایی سازمان حج و زیارت از زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد و حواله آن به سازمان گردشگری به ریاست یار غار رئیس جمهور آقای مشایی.

 اگر این تغییرات را کنار هم بگذاریم بیش‌تر متوجه منویات رئیس دولت نهم از این جا به جایی‌ها خواهیم شد. و آن هدفی نیست جز هر چه بیش‌تر محدود کردن دایره مدیران خودی و فرو بردن فعالیت‌‌های عظیم اقتصادی دولت در کنج و زوایای تاریک و پنهان از دید ناظران!

چه کسی بر صندلی شستا تکیه می‌زند؟

قطار تغییرات در دولت نهم در روزهای پایانی عمر این دولت به سرعتش افزوده شده است. اما این بار این ها نه مدیران سیاسی و وزرا بلکه مدیران بزرگ‌ترین و عظیم ترین بنگاه‌های اقتصادی دولت و شبه دولتی هستند که توسط نزدیک‌ترین یاران احمدی نژاد رئیس دولت نهم فتح می‌شوند

کشته شدگان معدن زرند کرمان

کشته شدگان معدن زرند کرمان

تبعیدیان به معادن یا قربانیان آز و طمع کارفرمایان

درست در هنگامی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایرانیان گفت: اراذل و اوباش باید به معادن تبعید شوند تا آدم شوند در خبرها آمد که در انفجار معدن باب نیزو در زرند بیش از 12 کار گر جان خود را از دست داده و تعدادی! نیز(که تجربه نشان داده  هر گز آمار دقیق آن مشخص نخواهد شد) زخمی شده‌اند. جالب توجه این که در این معدن در سال 84 نیز انفجار رخ داده و در نتیجه 11 کارگر آن کشته شده بودند. به گزارش ایلنا این معدن در شش سال پیش نیز 9 کشته داشته است. معدن باب نیزو ظاهرا به همین دلیل از سال 84 به علت انباشته شدن فضای آن با گاز متان خطرناک تشخیص داده شده و تعطیل بوده.

متاسفانه تلفات کارگری یکی از علل مرگ و میر مردان نان آور خانواده در ایران می‌باشد که مورد بی توجهی کامل دولت و مسئولان است. برابر  گزارش سازمان تامین اجتماعی در سال‌‌های اخیر با رشد مداوم حوادث کارگری در محیط‌های کار رو به رو بوده‌ایم، به گونه‌ای که در سال 85 تعداد  21 هزار حادثه در محیط‌های کاری داشته‌ایم و این رقم در سال 86 با رشدی 9 درصدی به 23 هزار افزایش یافته است. در این میان بیش از 2 هزار و 100 تن در این حوادث کشته یا دچار از کار افتادگی شده‌اند. البته این آمار در حالی اعلام می شود که سازمان تامین اجتماعی تنها حوادث کارگران زیر پوشش بیمه را گزارش می‌کند نه همه حوادث محیط‌های کار را. برابر گزارش همین سازمان 90 درصد حوادث در اثر سهل انگاری اشخاص روی می‌دهد و 70 درصد آن ناشی از قصور کارفرماست. که این اتفاقات نشان دهنده قصور و بی توجهی سازمان‌های مسئول و در درجه نخست دولت است که از انجام وظایف برای حفظ جان رعیت نیز ناتوان است.

با توجه به عدم پوشش بیمه‌ای برای کارگاه‌های بالای ده تن کار کن طبق قانون و درصد بسیار بالای این کارگاه‌ها- گذشته از کارگاه‌های بی نام و نشان در زیرپله‌ها و بیغوله‌ها- کشتار و از کار افتادگی کارگران بایستی بسیار بیش از آمار موجود باشد. مثلا در سال 82 و 83 برابر گزارش پزشکی قانونی به ترتیب 517 و 697 کارگر جان خود را بر اثر حوادث کاری از دست داده‌اند.

در این میان توجه به چند نکته ضروری است:

یک: همه افرادی که در حوادث کارگری جان خود را از دست می‌دهند نان آور خانه هستند. و مهم نیست که قربانیان زن یا مرد باشند. از دست رفتن نان ‌آور خانواده با توجه به فقر موجود در خانوارهای کارگری به منزله نابودی بازماندگان این افراد است.

دو: بیماری‌های ناشی از کارهای سخت یا محیط‌های غیر بهداشتی و عدم دسترسی به مراقبت‌های پزشکی . این مورد حتی از کشتارهای آنی برای کارگران و افراد خانواده‌های شان بسیارا سخت و خانمان برانداز است. هزاران کارگر ایرانی در کارگاه‌های غیر اصولی در چاپ‌خانه‌های سیلک، رنگ سازی، دباغی، کفش دوزی، سنگ بری، تعمیرگاه‌های خودرو، کوره پزخانه‌ها، تینرسازی و صدها شغل دیگر مشغول کار با مواد خطرناک  هستند که همگی به سرعت با مشکلات ریوی، تنفسی، پوستی، قلبی، دیسک کمر و گردن، عضلانی، نا بینایی و ناشنوایی و ده‌ها درد بی درمان دیگر دچار می‌شوند که هیچ جا هم به حساب نمی‌آیند.

البته تا زمانی که رئیس یک کشور از کار کارگری به عنوان یک تنبیه برای آدم کردن اراذل و اوباش نام می‌برد نمی‌توان انتظار دیگری داشت.