دکتر آیت و دکتر احمدینژاد، شهید رجایی و میرحسین موسوی
دروغ پراکنی سایتهایی مانند رجانیوز و اساسا جریان غالب یکی از عجایب روزگار است. اما برخی از دورغ پردازیها در برخی مقاطع مانند دروغی که رجانیوز در مورد ترور دکتر حسن آیت ساخت و پرداخت میتواند دم خروسهایی را که سالها با هزار استدلال و سند تاریخی هم نمیشد آن را برملا کرد. این موضوع در باره حلقه حجتیه و فعالیتهای آن است که البته بایستی توسط تاریخ نگاران و پژوهشگران بی طرف مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. پژوهشی که به علت فعالیت زیرزمینی و مخفیانه این گروه به سادگی امکان پذیر نیست.
اگر شبی مثل ۲۱ مرداد در گوگل واگذاری نمایشگاه بین المللی تهران را جسجو کنید به این لینک ها بر می خورید. حالا بدون هیچ توضیحی این لینک ها را ببینید.
عسگر اولادی: واگذاری نمایشگاه بین المللی غیر قانونی است.
کمیته بررسی نحوه واگذاری نمایشگاه بین المللی تهران تشکیل جلسه داد
اتاق بازرگانی تهران: واگذاری نمایشگاه بین المللی به تامین اجتماعی ابطال شود
واگذاری نمایشگاه بین المللی بابت رد دیون قانونی است.
واگذاری نمایشگاه بینالمللی به نیروهاى مسلح قانونی است
نمیدانم این روزها نمیتوان گوشها را بست و هیچ چیز نشنید. نمی توان چشمها را بست و ندید خبرهای دهشتآور چنان سرکوبت میکنند که اگر انسان باشی شبها نخواهی توانست سر راحت بر بالش بگذاری.
خودتا چند خبر را بخوانید و قضاوت کنید. هیچکدام از خبرها از رسانهای مخالف نیستند:
دری نجفابادی: ممکن است شکنجهای هم شده باشد!(در بازداشتگاهها)
هیئت پیگیری مجلس: در زندان اوین بندهایی هست که ما را به آنجا راه ندادند.
کاتوزیان نماینده مجلس: آقایان نمایندگان مجلس را نا محرم میدانند.
کاتوزیان عضو کمیته حقیقت یاب مجلس: وقتی فرمانده نیروی انتظامی حتی نام افراد خاطی (ماموران خودسربازداشتگاه کهریزک) را به ما نمی گویند. هیچ اطلاعی هم در باره متخلفان به مجلس داده نمی شود.
بروجردی رئیس کمیسون امنیت ملی مجلس: من از تاجزاده هیچ خبری ندارم.
بروجردی در پاسخ خبرنگاران در باره این که حجاریان شنا بلد نیست: خوب نگاه کردن به استخر هم خودش لطفی دارد.
جهان نیوز: در این بازداشتگاه برخی اعمال غیر انسانی نظیر ضرب و شتم متهمان توسط اراذل و اوباش با اراده بازجویان صورت میگرفته است.
به نقل از رئیس و نایب رئیس مجلس: یک مقام قضایی (در پاسخ معترضان به برخورد غیر انسانی نسبت به بازداشتیها) کسانی را که بخواهیم رویشان را کم کنیم به بازداشتگاه کهریزک میفرستیم.
استاندار تهران: نیروهای لباس شخصی و انتظامی به دستور تامین استان به خوابگاه دانشجویان حمله کردند.
نماینده رهبری در دانشگاه: به نام زهرا دانشجویان را به قصد کشت کتک زدند.(در حمله به کوی دانشکاه تهران)
و البته صدها خبر و درگوشی و غیر رسمی که در باره دستگیر شدگان و رفتارهایی که با آنها می شود از جمله رفتاری که با دختر بی پناه ایران ترانه شد. اینها باعث می شود که خواب از چشمها گرفته شود. این روزها جریاناتی که با سکوت در برابر مخدوش شدن حقوق شهروندی مردم به خاطر مسائل جناحی و حزبی با پدیده ای روبرو شدهاند که به نظر آن ها کلیت نظام را نشانه رفته است و خواهان بازگشت اعتماد عمومی هستند. ولی آیا سابقه قوه قضاییه در برخورد با دهها مورد از حمله به کوی دانشگاه در 18 تیر و کشته شدن زهرا کاظمی در زندان اوین، قتلهای زنجیرهای و غیره اعتمادی برای مردم باقی میگذارد.
متاسفانه در این اثنی یاد شعری از حمیدالدین آراسلی از کوشندگان جنبش پسیخانیان در حدود هزار سال پیش افتادم. چه شور بخت ماییم که تاریخمان مشحون است از این دست اشعار :
ظالم، اندر کشتزار خویش، خواهد کاشت ظلم
ظلم و شر، در مزرعه، البته عصیان پرورد
تغییرطلب یا انقلابی!
حرکات جریانی که عمدتا سکان تغییرات کنونی در راس حکومت در ایران را به دست گرفته است از نگاه ناظری که کمی دورتر ایستاده باشد و به اصطلاح از بیرون به قضایا بنگرد خیلی عجیب و شگفتیآور است. کدام جریان معترضان یا جریان غالب تغییر طلب هستند؟ من اصرار دارم بگویم جریان غالب تغییر طلب است و نه معترضان کنونی و کسانی که به جرم انقلاب یا کودتای مخملی هم اینک در زندان در انتظار محاکمه به سر میبرند.
با نگاهی به افرادی که در دادگاه هفته پیش دیده شدند یا در زندان به سرمیبرند همچون بهزاد نبوی، حجاریان، رمضانزاده، امینزاده و ...و با در نظر گرفتن اتهامیزنی جریان غالب به محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران، میر حسین موسوی نخست وزیر هشت سال جنگ، کروبی رئیس دو دوره مجلس و نماینده بنیادگذار انقلاب در بنیاد شهید و امور حج و هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور و رئیس مجلس پیشین و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری و تهدید آنان به دستگیری و محاکمه، به علاوه مراجعی که از این افراد به اصطلاح کودتاگر پشتیبانی و با آنان همدردی میکنند، با طیفی از افرادی رو به رو میشویم که در مجموع اکثریت کارگزاران سطح بالا و میانی دولتهای پس از انقلاب را تشکیل می دهند. اگر احزابی را که عمدتا پایگاه این افراد هستند نیز به شمار آوریم از جمله حزب کارگزاران سازندگی، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز که قاعدتا اعضا آنها هم اندیشان این عده هستند این مجموعه دامنه گستردهتری یافته و تقریبا اکثریت صاحب منصبان و نمایندگان مجلس در دورههای گذشته را شامل میشود. در این صورت در برابر اتهامات جریان غالب به این طیف یک تناقض پیش میآید.
1- این افراد که اکثریت صاحب منصبان و کارگزاران حکومت را در 26 سال آغازین انقلاب از دوران رهبری امام خمینی تا 4 سال گذشته شامل میشود و در تمام این دوران مورد تایید بنیادگذار فقید جمهوری اسلامی، رهبری کنونی آیتالله خامنهای و شورای نگهبان قانون اساسی برای تصدی پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس بودهاند، و همان گونه که بارها اعلام شده با رای مستقیم مردم انتخاب شدهاند اگر همان گونه که آقای احمدینژاد در مناظرههای خود در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرد دچار کژرفتاریهایی بوده و خلافهای سنگینی داشتهاند چه در زمان حیات امام خمینی چه در دوره رهبری کنونی هم اکنون نیز به همان روال به کارهای خود ادامه داده و نه تنها تغییر طلب نیستند بلکه ادامه دهنده همان روند گذشته هستند. پس در این میان جریان غالب کنونی به عنوان یک جریان انقلابی عدالتخواه و خارج از چارچوب نظام ظهور کرده و در برابر حرکات این طیف ایستاده است به همین دلیل نمیتوان به معترضان کنونی مهر کودتاچی زد. بلکه میتوان به جریان غالب دست کم صفت انقلابی داد.
2- اما فرض درست و منطقی این است که دولتها و مجالس گذشته در چارچوب شعارهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی رفتار کرده و مورد تایید بنیادگذار انقلاب و رهبری نیز قرار داشتهاند که در این صورت پرسش این است که جریان غالب که مدعی است در گذشته در حکومت حضور نداشته و در صدد جلوگیری از خلافهای دولتهای گذشته است با چه استدلالی خود را نیروی اصیل انقلاب و ادامه دهنده راه بنیادگذار انقلاب و خواستههای مردم و شعارهای انقلاب میداند؟ طبیعی است که این جریان که از خارج از حکومت وارد شده است نمیتواند به کسانیکه در حکومت بودهاند اتهام کودتا بزند.
۱۴ مرداد1286 تا 14 مرداد 1388
مجلس شورای ملی - میدان بهارستان
فرمان مشروطیت توسط شاه بیمار، کاهل و بزدل قاجار که بر ممالک محروسه ایران فرمان می راند از روی ترس و بزدلی صادر شد. در بخشی که در زیر می خوانید وی فرمان مشروطیت را صادر کرده و از روحانیون و بست نشینان می خواهد که به تهران باز گردند. توجه به بیان و ادبیات مظفرالدین شاه نشان می دهد که وی تا چه حد به حقوق مردم و به اصطلاح رعایا آشنا و اعتقاد داشته است. متاسفانه سرانجام انقلاب مشروطیت آن شد که در اثر ضعف طبقاتی و عقب ماندگی نیروهای تولید و کار به ثمر ننشست و پس از ربع قرن پایمردی و رشادت روشنفکران و سیاست مداران ایرانی که بسیاری شان در خاک و خون غلطیدند رضا خان قلدر از آن بیرون آمد و به شاهی نشست و مخوفترین ودردناکترین دوران را برای این مرز و بوم بلا کشیده به ارمغان آورد. درسهایی بسیاری از انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن نفت که منجر به کودتای 28 مرداد شد باید آموخت. انقلاب بهمن 57 دنباله همان نهضت ملی شدن نفت و رویدادهای 10 ساله کنونی را می توان با اغماض بسیار دنباله انقلاب 103 ساله مشروطه دانست. شوربختانه این که هنوز که هنوز است مهمترین خواسته ایرانیان عدالت و قانون است. همان اکسیری که هزاران شهید مشروطه برای آن جان دادند و هزاران آزاده میهن در دوره مشروطه برای آن در زندان ها و سیاه چال ها پوسیدند.
بخشهایی از فرمان مشروطیت در 13 مرداد 1285 خطاب به مشیرالدوله، صدراعظم وقت:
جناب اشرف صدر اعظم! از آ»جایی که حضرت باری تعالی جل شانه سررشته ترقی و سعادت مملکت محروسه ایران را به کف با کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را به حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده، ...برای رفاه و آسودگی قاطبه اهالی ایران ...اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود....چنانچه مصمم شدیم که مجلسی از منتخبین ساهزادگان و علما و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود.
گروه بست نشینان که ایستادگی آنها منجر به صدور فرمان مشروطیت شد.
جشن نخستین سالگرد انقلاب مشروطه
"...تا حالا که... جناب اتابک اعظم از خدمات صادق ولایق شما....که چهل سال است که خدمت می کنید ، از همه خدمات شما راضی هستیم بخصوص این سه ، چهار ساله ای که در وزارت خودتان کار می کنید وانشالله عوض اینها را ، همه را به شما مرحمت خواهیم فرمود و شما هم ابدا ذره ای در خدمات خودتون انشالله قصور نخواهید کرد و مرحمت ما را به اعلای درجه نعمت به خودتان بدانید.
انشالله الرحمن بعد از چهار صد سال که خدمت می کنید امیدوار هستم که همیشه خوب
باشید واین خدماتی که به من میکنید ،واسه مملکت ایران می کنید البته از خداوند او
را ........بی ...... بی عوض نخواهد گذاشت.
انشالله عوض او را هم خدا وهم سایه خدا که خودمان باشیم به شما خواهم دادواز خدمات
همه وزرا هم راضی هستم و شما خدمات همه را حقیقتا خوب عرض می کنید وهمه را به موقع
عرض می کنید."(اصل صدای
مظفرالین شاه را میتوانید در اینجا بشنوید).
نا گفته نماند حدود یک سال بعد در تاریخ 14 مرداد 1286 خورشیدی در برابر مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به مناسبت یکمین سالگرد پیروزی ملت بر شاه مستبد جشنی برپا کردند که بهتر است آن را از زبان ولد میرزا تفرشی نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت ایران بخوانیم:
دخترم!
سنتشان بود
زنده به گورت کنند
تو کشته شدى
ملتى زنده به گور مىشود.
ببین که چه آرام سر بر بالش
مىگذارد
او که پول مرگ تو را گرفته
شام حلال مىخورد.
تو فقط ایستاده بودى
و خوشدلانه نگاه مىکردى
که به خانهات برگردى
اما دیگر اتاق کوچک خود را
نخواهى دید دخترم
و خیل خیالهاى خوش آینده
بر در و دیوارش پرپر مىزنند.
تو مثل مرغ حلالى به دام
افتادى
مرغى حیران
که مضطربانه چهرهى صیادش را
جستجو میکند
تو به دام افتادى
همچون خوشهى انگورى
که لگدکوب شد
و بدل به شراب حرام مىشود.
کیانند اینان
پنهان بر پنجرهها، بامها
کیانند اینان در تاریکى
که با صداى پرندهى خانگى
پارس مىکنند.
کشتندت دخترم
کشتندت
تا یک تن کم شود
اما تو چگونه این همه تکثیر
مىشوى.
آه نداى عزیز من
گل سرخى که بر گلوى تو روئیده
بود
باز شد
گسترده شد
و نقشهى ایران را در ترنم
گلبرگهایش فرو پوشانید
و اینانى که ندا دادهاند
بلبلانند
میلیونها تن که گرد گلى
نشسته
و نام تو را مىخوانند.
یعنى ممکن است صداشان را که
براى تو آواز مىخوانند نشنوى
یعنى پنجرهات را بستند که
صداى پیروزى خود را هم نشنوى
ببین که چه آرام سر بر بالش
مىگذارد
او که صید حلال مىخورد.
این شعر را شمس لنگرودی شاعر بلند آوازه ایران،استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات ایران برای ندا و نداهای ایران سروده است.
شعر را باصدای شاعر در اینجا بشنوید.
زندان شب یلدا
چند
این شب و خاموشی ؟ وقت است که برخیزم
وین آتش خندان را با صبح برانگیزم
گر سوختنم باید افروختنم باید
ای عشق بزن در من کز شعله نپرهیزم
صد دشت شقایق چشم در خون دلم دارد
تا خود به کجا آخر با خاک در آمیزم
چون کوه نشستم من با تاب و تب پنهان
صد زلزله برخیزد آنگاه که برخیزم
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتش
وین سیل گدازان را از سینه فرو ریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارم
چون خشم رخ افزود در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحر خیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
قحط الرجال
من نمیدانم در دورههای گذشته به جز سیاستمداران خوش نام و احیانا چهرههای برجسته دولتی کسان دیگری در مراسم تنفیذ دعوت میشدند یا نه ولی امسال گویا همه چیز روال دیگری گرفته است. از دادن حکم تنفیذ توسط بادی گارد تا حضور هنرمندان سرشناس و ورزشکاران برجسته !؟ چون:
محمدرضا شریفینیا، مجید مظفری، احمد نجفی، محمد صالحعلاء، احمدرضا معتمدی،جواد شمقدری، جهانگیر الماسی، ابوالقاسم طالبی، محمداقبال واحدی، فرج الله سلحشور، جمال شورجه، آرش مجیدی از هنرمندان برجسته؟!
و علی کفاشیان؛ رئیس فدراسیون فوتبال، مهدی تاج؛ نایب رئیس فدراسیون فوتبال، افشین قطبی؛ سرمربی تیم ملی فوتبال، محمد مایلی کهن؛ سرمربی تیم فوتبال سایپا؟ محمدرضا ساکت؛ مدیرعامل باشگاه سپاهان، حسین رضازاده؛ مدیر تیمهلی ملی وزنه برداری، محمود خسروی وفا؛ رئیس فدراسیون جانبازان و معلولین از مسئولان ورزش کشور.
هشدار: اسامی بالا به نقل از خبرگزاری فارس آورده شده است.
هشدار: کسانی که احیانا تصویرشان در تلویزیون نمایش داده شده است بعدا نمی توانند حضورشان را در این نشست کتمان کنند.
این ترانه نمیدانم از کیست ولی خواننده آن فرهاد است که خود نیز مدتی به جرم عشق به خوبیها در زندان بود و سالها از سوی حکومت تحریم بود. شعر ترانهاش را در این جا می گذارم که این روزها می تواند پاسخ گوی بسیاری از پرسشهای بی پاسخ باشد.
کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد
و با یاد کوه های پر برف قفقاز خود را سرگرم کند!
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره های رنگارنگ کُند کند؟
یا برهنه در برف دی ماه فرو غلتد و به آفتاب تموز بیاندیشد...!؟
نه، هیچکس! هیچکس چنین خطری را به چنان خاطره ای
تاب نیاورد
از آنکه خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست
بلکه صد چندان بر زشتی آنها می افزاید
oh...who can hold the fire on his hand
by thinking on the frosty cocuses
or cloy the
hungry edge of
the time
by bare
imagination of a feast
or wallow naked
in december snow
by thinking on
fantastic summer's heat
دیشب مثل خیلی از مردم ایران پای تلویزیون نشستیم تا دادگاه ابطحی و بقیه اصلاح طلبها را ببینیم. دادگاه انقلابیون مخملی که یک دفعه اسمش به کودتاگران مخملی تغییر کرد ظاهرا قرار بود درسی باشد برای اصلاح طلبها و خس و خاشاکی که این روزها خیلی گرد و خاک به پا می کنند. ولی معلوم نبود چرا تا این حد این نمایش جدی و عبوس مضحکه از آب درآمد؟ شاید از عجله بود یا از ناشیگری. الحق رئیس دولت حق دارد هر روز دو سه تا از وزیر ها را از کابینه بیرون بیندازد و گوش چندتایی را بپیچاند! آخر وزیر اطلاعات با این همه امکانات و دست باز اگر نتواند یک دادگاه برپا کند و ساعتی هم برنامه تلویزیون را پر کند که به چه درد می خورد! من هم با دیدن این دادگاه حق را به رئیس دولت می دهم که همه این دست و پا چلفتی را از سقف آویزان کند.
ما که انواع دادگاهها و برنامهها تلویزیونی طاق و جفت را از انقلابیون سرخ مثل خسرو گلسرخی و پرویز قلیچ خانی گرفته تا طاغوتی هایی مثل فردوست کودتاچی هایی مثل به آذین هفتاد و چند ساله تا کیانوری و احسان طبری و مرحوم سعیدی سیرجانی و تا این اواخر رامین جهان بگلو و هاله اسفندیاری و و و نمایش به این خنده داری ندیده بودیم.
اما بعد:
در این باره حرف و سخن بسیار است. در برخی از وبلاگ ها خواندم که از این به بعد در تجمعها همراه عکس شهدای جنبش عکس های اعتراف کنندههایی مانند ابطحی و عطریانفر را همراه خودشان بیاورند.
ابطحی که از 26 خرداد وب نوشتش تعطیل است
اما من از ابطحی که بیش از 40 روز است که ننوشته می خواهم هر چه زودتر از هتل اوین بیرون بیاید و وب نوشتش را که از 26 خرداد به روز نشده به روز کند.
ما منتظریم سید خندان!
امیدواریم هر چه زودتر پیش خانواده برگردد