رخداد 22 خرداد و رویدادهای پس از آن بی شک یکی از ارزندهترین درسها برای پژوهشگران و سیاستمداران ایران و جهان است. برای پی بردن به چیستی و چرایی این رخداد شگفتی آور ناچار به غوررسی تاریخ ایران هستیم. حال که در آستانه این رستاخیز، این تحول عظیم و شگرف سالهای آغازین هزاره سوم هستیم، بد ندیدم پژوهشی از زنده یاد امیر حسین آریانپور را در زمینه شناخت مراحل تاریخی ایران یک بار دیگر مرور کنیم. واقعیت آن است این مطلب از یک سخنرانی انتخاب شده و می توانست بسیار از این که هست گستردهتر باشد. با توجه به فشردگی موضوع که مشخصه پژوهشهای آریانپور است بایستی این مطلب را چند بار خواند تا به کنه موضوع بهتر پی برد. ضمن این که نبایستی در این حد متوقف ماند و لازم است که بیشتر در این باره خواند و دریافت.
سرود همراهی
ژاله بر سنگ افتاد، چون شد
ژاله خون شد
خون چه شد، خون چه شد؟
خون جنون شد
ژاله خون کن
خون جنون کن
سلطنت زین جنون واژگون کن
ژاله بر گل نشان ، گل پران کن
بر شهیدان زمین گلستان کن
نام گم نام ها جاودان کن
تا به صبح آید این شام تیره
در شب تیره آتشفشان کن!
دست در کن
شو خطر کن
خانه ی ظلم زیر و زبر کن
جان خواهر
کارگر، روستایی، برادر
پیشه ور، ای جوان، ای دلاور
ما همه یک صف و در برابر
آن ستم کاره ، آن تاج بر سر
دست در کن
شو خطر کن
خانه ظلم زیر و زبر کن!
خواهر من، گرامی برادر
چون به هر حال تنهاست مادر
من به خاک افتادم تو بگذر
بهر ایجاد دنیای بهتر
دست در کن
شو خطر کن
خانه ظلم زیر و زبر کن!
ای شما ای صف بی شماران!
اشک من در نثار شمایان
بر سر هر گذرگاه و میدان
ژاله شد، ژاله شد
ژاله چون شد
ژاله خون شد، ژاله دریای خون شد
خون جنون
خون جنون
سلطنت واژگون
سلطنت واژگون
حرکت اقتصاد ایران را در 30 سال گذشته نمی توان حرکتی مشخص به سوی هدفی معلوم توصیف کرد. ولی آن چه که مشخص است اقتصاد ایران در این سال ها دو وجه داشته است. اقتصاد رو زمینی و اقتصاد زیر زمینی. در طی مدت 30 سال گذشته علیرغم همه تلاش هایی که از سوی برخی دولتمردان دلسوز انجام شده همواره از وزن و مقدار اقتصاد روزمینی کاسته شده و در برابر به حجم و وزن اقتصاد زیر زمینی افزوده شده است. تا جایی که برپایه برخی گزارش ها حجم اقتصاد زیر زمینی ایران حدود 45 درصد کل اقتصاد کشور است. برای مطالعه بیشتر موضوع می توانید به مطلبی به نام اقتصاد ایران بر لبه تاریکی در وب سایت البرز را بخوانید.
خدای ترکیه بزرگ است، خدای حزب الله لبنان؛ هم!
چند خبر را از خبرگزاریها در کنار هم گذاشتهام. خودتان بخوانید شاید غیر از آن چیزی که من از این خبرها برداشت میکنم، برداشت کردید!
همایون صنعتی زاده در گذشت
هنوز هم می توان کتابهای جیبی بسیار ارزان قیمت سازمان کتابهای جیبی حاوی آثار بزرگان ادبیات را در کتابخانهها یافت. کتابهایی از جک لندن گرفته تا ماکسیم گورکی و از صادق هدایت گرفته تا فروغ.
و کتابهای خواندنی رمان و تاریخ هنر و فرهنگ و کتابهای درسی که نشان انتشارات فرانکلین را با خود دارند و نسلی را با کتاب آشنا کردند و معتاد به کتاب.
چند روز پیش خبری در میان انبوه خبرها منتشر شد: همایون صنعتی پایه گذار انتشارات فرانکلین در سن 84 سالگی در کرمان درگذشت.
داشتم ماجرای واگذاری عنقریب مخابرات به سپاه را میخواندم و به اقتصاد کشور فکر میکردم. مطلبی هم در این باره نوشتم. حوصله اش را نداشتم. همین جوری شعری از سیاوش کسرایی - همان که لابد همه دیگر بلد هستیم- همراه شو... را زمزمه میکردم به یاد صدای شجریان که این سرود را در روزهای آتش و اشتیاق سال 58 خوانده بود.روزها و شب هایی که سر از پا نمی شناختیم.و آنکه سختیهای آن روزها را چه اسان به تن تبدار جوانیمان پذیرا می شدیم! بدون اختیار شعری از سایه به یادم آمد:
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
به زبانی که زبان من توست
....
ولی واقعا هیچ نیرویی سریعتر از پرواز اندیشه و خیال نیست. یاد روزهای انقلاب 57 مرا به شبهای شعر گوته در تهران و از ان جا به جلوتر و جلوتر به شعر زنده یاد حمید مصدق برد. که حالا کمتر کسی از این شاعر و وکیل مبرز از خاندان دکتر مصدق یاد میکند. همان شعر معروفش که سرود کوههای ما در شب های سرد زمستان بود:
چه کسی میخواهد
من و تو ما
نشویم
خانهاش ویران
باد
من اگر ما
نشوم، تنهایم
تو اگر ما
نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و
تو
شور یکپارچگی
را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و
تو
مشت رسوایان را
وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن
بستیزد؟
سرودهای جوانی- قلبهای پر اشتیاق- تن های تبدار- نفس های آتشین- عشقهایی که به روی خود نمیاوردیم و آن ها را در سینه می کشتیم که مبادا از کوران مبارزه دور شویم و به گژراهه در غلطیم! دیدم که چه شعری بهتر از این. بگذار بچههای ما بدانند که ما هم جوانی داشتیم. اگر به روی خودمان نیاوردیم. عشقی داشتیم اگر چه آن را در صندوق دل حبس میکردیم- هنوز هم اگر بجوییم و در پستوی دل خاکسترها را کنار بزنیم ، در آن گوشه و کنارهای خزانه قلبمان شاید هنوز از عشقی دفن شده - شرری برپاست.
به یاد آن عشق های کشته شده در سینه، به یاد جانهایی که برف و سوز تموز را با تن تبدارشان آب میکردند، این شعر کمتر خوانده شده - این شعر فراموش شده را- نثار همه آنها می کنم. همه آن ها که مبارزه کردند، آن ها که از همه چیزشان گذشتند - در راه هدف مقدسی که داشتند. ملت، خلق یا میهن!به یاد خوبیها!
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز
...
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان٬ غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!
"حمید مصدق"
کودتای ننگین 28 مرداد 1332 نقطه عطفی در تاریخ ایران بوده و باقی خواهد ماند. زوایا و گوشههای فراوانی از نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق وجود دارد که متاسفانه آگاهانه و توسط دشمنان داخلی و خارجی ملت زیر خروارها خاک پوشانده شده است. برخی به هدف خاک پاشیدن به چشم ملت و برخی برای خاموش کردن فریادهای دردمندانه وطن پرستان ایرانی به این کار مبادرت کردهاند. متاسفانه تا کنون تحقیق همه جانبه و درخورد این نهضت توسط تاریخ نگاران بی طرف و منطقی انجام نشده. البته تلاش های زیادی نیز در این راه به عمل آمده که جای ستایش دارد. من در سالگرد این کودتای ننگین مطلبی را عینا از دکتر یرواند آبراهامیان پرفسور ایرانی مقیم آمریکا نقل کردم مطلب کوتاهی در حد بضاعت ناچیز خودم ,ولی از دریچهای دیگر نوشتهام که در سایت البرز نت در اینجا می توانید بخوانید.
واقعیت این است که گفتن برخی حرفها قبح آن را از بین میبرد. برای همین هم بایستی آگاهانه از بازگویی برخی حرف ها درگذشت. موضوع افشاگریهای فساد اقتصادی در دولت است که فریادهای عدالت خواهی و منزه طلبی آن گوش فلک را کر کرده است. قصد نداشتم در این زمینه وارد جزییات بشوم زیرا به قول شعار جوانها: تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه
البته این شعار را من از سر دیگرش در نظر میگیرم. یعنی تا زمانی ایشان هست، مبارزه با فساد هم هست. خبری را از جهان نیوز در اینجا بخوانید. به قول معروف گل بود به سبزه آراسته شد. لابد همین روزها باید شاهد دستگیری یکی دو قاضی با وجدان دیگر در کشور باشیم!
نظام بانکی یا حیاط خلوت مفسدان!
در خبرهای روز شنبه 31مرداد از سوی عضو مبارزه با مفاسد اقتصادی یوسفی ملا و همچنین دیوان محاسبات کشور ارقام زیر آمده است که جای تامل دارد:
1- 84 نفر از ما بهتران ۸/۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان ( هشت هزار و پانصد میلیارد تومان) به یک بانک بدهی دارند که اقساط آن را پرداخت نمیکنند.
2- 43 نفر از ما بهتران دیگر ۶/۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان (شش هزار و پانصد میلیارد تومان) به بانک بدهکاران که اقساط آن را پرداخت نمیکنند.
3- 41 نفر دیگر از ما بهتران نیز ۲/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ میلیارد تومان(دو هزار میلیارد تومان) به بانک بدهکار هستند که اقساط آن را پرداخت نمیکنند.
یعنی اگر بدهی 84 نفر اول را به کل جمعیت 75 میلیونی کشور از دارا و ندار و از نوزاد تا دم گور بخش کنیم به هر کدام بیش از 113 هزار تومان و اگر ضریب نفوذ خانوار را 4 نفر در نظر بگیریم به هر خانوار حدود 450 هزار تومان میرسد. و اگر جمع بدهی این افراد را که 17 هزار میلیارد تومان است به جمعیت کشور بخش کنیم به هر ایرانی حدود 227 هزار تومان میرسد. این هم یکی از معانی عدالت محوری است.
چند نکته:
- یکی از این افراد احتمالا کسی است که از او به عنوان مدیر عامل چند شرکت اسمی از جمله شرکت دنیای فلز نام برده می شود و بیش از 175 میلیارد تومان فقط به یک بانک بدهکار است. البته خدمات ایشان به دولت نهم بر کسی پوشیده نیست. دولت نهم نیز با فشارهایی که بر بانک مرکزی و نظام بانکی برای پرداخت وام با بهره پایین به بنگاههای زود بازده میآوردند برای خود باقیات صالحاتی فراهم کردند که الحق به موقع به دردشان خورد.(اگر فراموشتان شده به اینجا مقاله طبقه جدید بروید)
- در سالهای گذشته مکررا فتواهای آیات عظام و فقهای اسلام در قم در زمینه حرام بودن ربا در نظام بانکی و احتیاط بانکها برای دوری جستن از این امر روبرو بودهایم. همچنین موعظههای همین آیات و نهی مردم و کارگزاران نظام از استفاده نادرست از پولهایی که متعلق به مردم است و به امانت نزد بانکها سپرده شده است. تا جایی که برخی از آقایان بانکها را امانت دار مردم خطاب کرده و در استفاده درست از پول مردم به بانکها و کارگزارن نظام موکدا سفارش کرده بودند.
یک پرسش:
نه در درستی فتواها و سفارشهای آیات عظام و مراجع اسلام شکی وجود دارد نه در مسلمانی کارگزارن نظام. پرسشی که مطرح است این است که چرا علیرغم در ست بودن همه فرضیات همواره نظام دیوانی و اقتصاد کشور ما با این همه فساد، تقلب و انحراف روبرو است؟ که از سوی همه مسئولان و دولتمردان در 30 سال عمر انقلاب تایید میشود.
آیا همین موضوع باعث نمی شود در سیستم و شیوه کنونی نظارتی و اجرایی کشور تجدید نظر شود.!
آیا فساد موجود در کشور و گستره و ژرفای آن در کشور که ایران را در میان ملل دنیا در فساد اقتصادی، کاهش بهره وری، ارتشا و غیره در رتبههای بالا نشانده است، نشان دهنده این نیست که شیوه کنونی بایست تغییر یابد؟ و مشکل ما با فتوا و سفارش حل نمیشود؟
آیا همه این مشکلات جز این است که دولت مردان ما عادت کردهاند خودشان را به جای مردم بنشانند.و به قول معروف خودشان ببرند و بدوزند و مردم را جز در شعر و حرف به شمار نیاورند؟
آیا نمی شود یک بار هم که شده حضرات اشتباهات خودشان را بپذیرند و بگذارند مردم خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند. مردم خوشان ضامن بهشت و دوزخ خود باشند؟
سالگرد کودتای 28 مرداد 1332
تاریخ خونبار کشور ما مالامال از رویدادهای دردناک و تلخی است که بازخوانی آنها نیاز به صبوری و حوصله بسیار دارد. ولی برای رهایی از تکرار چنین وقایع و رویدادهای تلخ و ناگواری نیاز به خواندن، پژوهش و دانستن این تاریخ خونبار است.
با نزدیک شدن به سالگرد کودتای 28 مرداد لازم است جوانانی که این روزها در برابر آزمونی تاریخی برای تعیین سرنوشت خود و نسل آینده قرار دارند تاریخ کودتای 28 مرداد را به دقت بخوانند . ممکن است برخی از خوانندگان سوال کنند حال که 30 سال از پایان عمر ننگین حکومت شاه در ایران میگذرد چه نیاز است به دانستن تاریخ این کودتا که اینک در آستانه 56 سالگی آن هستیم و نه تنها کودتاگران بلکه کل سیستم شاهنشاهی با انقلاب بزرگ 57 در هم شکسته شد! پاسخ این پرسش این است که هم اینک نیز در آستانه دگرگونی عمیق دیگر قرار داریم که به علت ایستادگی صبورانه و درک شگرف جوانان از شرایط داخلی و جهانی شرایط حساسی را برای ما رقم زده است. به همین منظور دانستن آنچه که باعث شد نهضت ملی شدن نفت و دولت مردمی و ملی مصدق شکست بخورد در این شرایط میتواند از همه جهات درس آموز باشد.
25 تا 28 مرداد 1332
با اوج گیری مبارزات مردم ایران به رهبری محمد مصدق برای ملی شدن نفت و دستیابی به آزادی و استقلال و همچنین ایستادگی مردم و رهبری نهضت در برابر فزون طلبیهای استعمار کهن بریتانیا و امپریالیسم نوخاسته آمریکا، شرکتهای نفتی دو کشور بریتانیا و آمریکا که در آستانه از دست دادن سیطره خود بر نفت ایران بودند به دولتهای خود قبولاندند که در صورت از دست دادن نفت ایران نفت کشورهای عربستان، کویت، عراق و حتی اندونزی و ونزوئلا را نیز از دست خواهند داد. در نتیجه دولتهای امپریالیستی آمریکا و بریتانیا با ایجاد ستاد کودتا در قبرس و عملیات آژاکس با کمک افراد خود فروخته و جاسوسان کهنه کار عملیات کودتا را در 25 مرداد با خروج شاه از تهران و فرمان خلع مصدق از نخست وزیری و برگماری زاهدی به جای وی کلید زدند. با هشیاری افسران و نزدیکان دکتر مصدق این کودتا در 25 مرداد شکست خورد. شاه از رامسر ابتدا به عراق و سپس به رم گریخت. اعضای حزب توده ایران و جبهه ملی با هشیاری به خیابانها ریخته و خیابانها را به اشغال خود و مردم درآوردند. دکتر فاطمی وزیر خارجه شجاع و دلاور مصدق در رادیو سخنرانی کرد و خواستار برچیدن بساط شاه از ایران شد. مردم مجسمههای رضاشاه را در تهران سرنگون کردند. بساط خرمی و شادی در خیابانها برپا شد. کودتاچیان که با علم کردن قدرت تودهایها و خطر کمونیستی هجمه سنگینی علیه مصدق به راه انداخته بودند باعث شدند دکتر مصدق برای رهایی از فشار تبلیغات سنگین و شدید جاسوسان و مزدوران در داخل علیه این حزب و برای جلوگیری از تحریکات جاسوسان و مزدوران آمریکا و انگلیس دستور بدهد برای بازگرداندن مردم از خیابانها به سوی آن ها تیراندازی شود. نیروهای ملی و ضد استعماری طرفدار مصدق برای آرام کردن اوضاع و کنترل آن به خانهها رفتند. با خالی شدن خیابانها نیروهای کودتاگر با بسیج اراذل و اوباش و فاحشهها به سرکردگی برخی عناصر گردن کلفت مانند شعبان بی مخ و با پشتیبانی ارتش خیابانها را به اشغال خود درآوردند و در طی سه روز حکومت ملی را سرنگون و حکومت ترس و وحشت را بر این سرزمین استبدادزده حاکم گردانیدند.
در باره نهضت ملی شدن نفت ایران و وقوع کودتا تا کنون آثار بسیاری نگاشته شده که به نظرم اثر تحقیقی بسیار جالب یرواندآبراهامیان نویسنده کتاب معتبر ایران بین دو انقلاب ضمن کوتاهی موجز و دقیق است. آن را از سایت صدای مردم برگزیدهام که امیدوارم با حوصله آن را بخوانید.