در
حالی که دولت پادشاهی عربستان تلاش دارد با توزیع پول نقد و امکانات رفاهی گسترده
خود را جزیره ثبات منطقه جا بزند و از موج جنبش آزادی خواهی و حق طلبانه جهان عرب
کنار بکشد دو رویداد به ظاهر ساده حکومت
این کشور را به عقب نشینی واداشته است.
حدود
یک هفته پیش یکی از زنان عربستانی که دارای گواهینامه رانندگانی خارجی بود به
رانندگی در خیابان های عربستان پرداخت و سپس فیلمی را که از رانندگی خود تهیه کرده
بود در فیس بوک گذاشت و از سایر زنان درخواست کرد که آنان نیز در یک روز جمعه در
خیابان ها رانندگی کنند. این اقدام زن عربستانی به سرعت نتیجه داد و در جمعه گذشته
صدها زن و دختر عربستانی در حالی که مورد حمایت شوهر- پدر یا برادر خود بودند به
رانندگی در خیابان ها پرداختند. در حالی
که پلیس فقط تماشاچی بود و هیچ اقدامی برای جلوگیری از رانندگی زنان انجام
نداد. اقدام
دوم این بود که در اثر بالا رفتن حجم نقدینگی و اجرای برخی سیاست های پوولیستی
حکومت عربستان از جمله توزیع پول نقد در میان مردم، هزینه های زندگی در عربستان رو
به افزایش نهاده است. در همین رابطه بهای برخی محصولات از جمله شیر و ماست که توسط
بزرگ ترین شرکت تولید لبنیات عربستان به نام المراعی تولید می شود افزایش یافت.
این شرکت وابسته به یکی از شاهزاده های عربستان می باشد که دارای شرکت های تولید
سیمان و شرکت بیمه می باشد و همواره ادعای پیشرو بودن و ملی و مردمی بودن داشته
است. برخی از مدیران جوان این شرکت که از جوانان تحصیل کرده هستند در اقدامی در
فیس بوک خواهان تحریم کالاهای شرکت المراعی توسط مردم به علت گران فروشی شدند. این
درخواست به سرعت از سوی مردم عربستان اجابت شد. به گونه ای که کالاهای این شرکت در
فروشگاه ها باد کرد و نه تنها فروش شرکت به شدت و سرعت کاهش یافت بلکه سهام آن نیز
در بورس افت بیش از 2 درصد را شاهد بود. مدیران ارشد شرکت از این اقدام مردم
هراسان شده و فورا بهای کالاهایشان را کاهش دادند. البته این همه ماجرا نبود.
حکومت عربستان در یک واکنش شتابزده شرکت هایی را که بهای کالاهایشان را بالا برده
اند خطا کار و مستحق تنبیه اعلام کرد. روزنامه های عربستان نیز در اثر این اقدام
مردم شجاعت یافته و به انتقاد از حکومت و گران شدن کالاها و بالا رفتن هزینه های
زندگی در عربستان در روزنامه های شان پرداختند.
گردباد تغییرات در خیابان های اروپا از شرق تا غرب آن زوزه می کشد. گویی پس از سال ها مستی از شراب نولیبرالیسم اینک جای خود را به خماری صبحگاهی داده است. آیا اروپا به سنت های دیرین خود باز میگردد و نشئه گی لیبرالیسم را به هشیاری شیرین و سرزندگی عوض می کند.
به این عکس ها بنگرید.
شنیده بودیم که بعضی ها دست به خاکستر هم بزنند طلا می شود من که باورم شد اگر شما باور ندارید دندان روی جگر بگذارید و این یادداشت کوتاه را بخوانید تا باورتان بشود. واقعیتی که هیچ جادو و جنبلی هم در آن نیست. برخی دولتها که ممکن است در آن ها دولت های سر به راهی هم پیدا شود گاهی اوقات برای جبران کسری بودجه یا احیانا دست یافتن به پول بیشتر برای پوشاندن برخی هزینه های خود در نرخ ارز یا طلا و تعرفهها دستکاری می کنند که گرچه درآمد باد آورده ای از این راه کسب می کنند اما به سرعت گند آن از جای دیگری سر می زند و دود آن به چشم توده مردم می رود. اما همین دست بردن ها هم با احتیاط و کمی دور اندیشی انجام می شود که دولت از آن سر بام نیفتد. اما از آن جا که دولت فخیمه معمولا انقلابی عمل میکند و ترس و واهمهای از وکیل الدوله ها و قاضی القضات هم ندارد در این زمینه هم تندروی کرده و کاهی که از گرانفروشی ارز یک شبه نصیبش شده ده میلیارد دلاری برای مردم آب خورده است. سخنان گهربار خزانه دار اعظم را به نقل از سایت خبرگزاری فارس بخوانید:
پیوند قلبها ی بلا دیده
بمباران خبرهای ناخوشی که از لا به لای سطرهای روزنامه ها و رسانه ها سرک می کشد آن قدر هست که دست و دل هر آدمی را به طور طبیعی ببندد مگر آنان که اراده ای قوی و قدرتمند دارند تا بتوانی از زیر کوه وار رویدادها و بلاهای ناگوار پیکر دردمند خویش را بیرون کشی و به رسالتی که بردوشت بار کرده اند پاسخ گویی. اما ای دریغ و درد که من یکی چنین رسالتی ندارم. و اینک که از پس پنجاهی و اندی ز عمر بر می گردم و به پشت سرم نگاه می کنم می بینم و می دانم چرا همچنان درجا زده ام و دوره می کنم روز را و شب را و هنوز را.
این وبلاگ فقیر قرار نبود اندوه زده هم بشود اما نمی شود از هستی زندگی گریخت. این روزها کارم این شده که هر دم از این شعر شاعر قدر ناشناخته اسماعیل شاهرودی یاد کنم:
از روی شهر، تیرگی کینه را بگیر،
وقتی که می رود
چشمی به خواب ناز
آن جشم را زآفت کابوس حفظ کن
عشاق را سلامتی جاودان ببخش
آنها چو آب چشمه گوارا و
روشنند،
روزهای سیاهی که شاخه ها بریده می شوند و
سروهای طلاجن در پیش چشم های مضطرب و بی قرار ما به دست تاراجگران به یغما بر خاک
می افتند؟ آیا باردیگر امیدی به رویش ریشه ها هست. اشتباه نشود تنها آن شاخه هایی که بر خاک می
افتند هاله سحابی یا هدی صابر نیستند. باربد سوخته در آتش خوشگذارنی
لحظه ای پدر و دست بریده حدیثه 13 ساله هم هست. آن دختر دانشجویی که در دانشگاه به
او تجاوز می شود یا آن دختری که در کنج دخمه ای در نهایت سبوعیت با تجاوزی تحقیر
می شود نیز هست.
این جا است که: گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
مناجات
ای آفریدگار !
با یاری شعر سوی تو می آیم این زمان؛
تا سر کنم ترانه خود را
از بام روزگار
در آن زمان که گردنه حرف، باز بود
لبهای شعر من
جز آستان رنج نبوسید هیچ گاه
هرگز نکرد نقش و نگار یأس
دیوار آرزوی دراز مرا سیاه
آی افریدگار!
بگذار تا دوباره بکارم
در سرزمین شعر
بذر امید را،
بگذار تا ز کوره برآرم
صبح سپیده را!
ای آفریدگار
در سالهای پیش که در رو به
روی ما
دریا نشسته بود
من با سرود خویش
بسیار ساختم
زورق، برای مردم جویای آفتاب؛
اینک طناب دار ببافم من؟ ـ ای دریغ!
ای آفریدگار !
ما را ز گیر و دار نگهدار
از روی شهر، تیرگی کینه را بگیر،
وقتی که می رود
چشمی به خواب ناز
آن چشم را زآفت کابوس حفظ کن
عشاق را سلامتی جاودان ببخش
آنها چو آب چشمه گوارا
و روشنند،
آنها درون جنگل انبوه
شعر من
دنبال مرغ گمشدهای پرسه می زنند
ای آفریدگار !
در این زمان که رخنه بسیار، چشم را
پر کرده است قیر
خورشید در درون چشم
خورشید زندگانی خود را
پنهان نموده ایم .ـ
بگذار آنکه هست پس از ما درین
دیار
داند که بوده ایم!
ای آفریدگار !
در جام ما شراب تحمل
بسیارتر بریز!
ما رهرو طریقه کس جز تو نیستیم،
جز عشق و زندگی
در این دل کویر
ما را کسی به جستجوی ره نخوانده است .ـ
تو خود به هرچه می گذرد، خوب آگهی!
ای آفریدگار!
ما را کنار آنکه عزیز است پیش مان
پیوند قلبهای بلا دیده نام ده
وز قلب مادری
مگذار شاخ سرو بلندی سوا شود
اشعار من
(این
کشتزار عشق درو خورده مرا(
از دست من مگیر،
مگذار دیده ای
در پیشگاه تو
از دیدگاه روشن مردم جدا شود، ـ
ای افریدگار !
مگذار ......
این مقاله ترجمه کیا است که قبلا هم روی وب لاگ بود که مدتی حذف شد و دوباره آن را روی وب گذاشتم. مقاله ای جالب است که توسط انتونیو نگری و مایکا هارت نگاشته شده است. یکی از جدی ترین مقاله های است که به فارسی ترجمه شده به خواندنش می ارزد.
مقاله با این جمله آغاز می شود:
قیام های بدون رهبر خاورمیانه می تواند الهام بخش جنبش های آزادی خواهانه باشد، چنان که قبلا آمریکای لاتین کرد.
چون که بی تمییزیان مان رهبرند صاحب خر را به جای خر برند
داستان بالا که با احتمال آشنایی شما با کل ماجرا به اشاره ای از آن درگذشتیم حکایت برخی اقتصاد خوانده های ما است در ارتباط با طرح هدفمندسازی یارانه ها . اگر عده ای از اقتصاد خوانده های ما پیش از اجرای طرح هدفمند سازی یارانه ها آن را گرته برداری از روی نسخه های معجزه گر صندوق بین المللی پول می دانستند و از تحول عظیمی که اجرای این طرح در صورت اجرا به دنبال خواهد داشت سخن میگفتند می شد آنها را عدهای ساده لوح و زود باور یا دست کم بی اطلاع برشمرد که از روی نادانی زمینه تئوریک غارت ملت را فراهم میکنند. گرچه اظهار نظر از بی خبری و اشتباه چیزی از تعهد گوینده نمی کاهد! اما آن چه شک برانگیز است تجری در باره اجرای این قانون پس از پیامدهای تلخ و ناگوار آن برای ملت است. باز هم به گفته مولوی:
کرد مردی از سخندانی سؤال حق و باطل چیست ای نیکو خصال
گوش را بگرفت و گفت: این باطل است چشم حق است و یقینش حاصل است
ولی برای شیوخ ما گویی حق فقط آن چیزی است که ایشان میاندیشند و در افکارشان وجود دارد. اگر آن سخندان گوش خود را بر نقل قول های نا به جا می بندد کاری بس خردمندانه است اما آن که چشم خود را بر واقعیت می بندد بی شک از بی خردی است.
ادامه مطلب ...چند گاهی است که توفان غران و پیچان جنبش های مدنی یک به یک کشورهای خاورمیانه را در نوریدیده است. متاسفانه در ایران آن چنان که باید و شاید به این مهم پرداخته نشده است. شاید یکی از علت های آن(با کمال شرمساری) عرب ستیزی و خود برتر بینی کاذبی است که دامن ایرانی ها را گرفته است و بایستی اذعان کرد با نوعی حسادت به جریان جنبش های مترقی منطقه و خاورمیانه عربی می نگرند. برای اینکه بیش از این حسرت نخوریم و باد بیهوده به گلو نیفکنیم بایستی خود را به دور از نخوت و غرور کاذب به سلاح دانش مجهز کنیم.
سه مطلب در وبلاگ در همین زمینه گذاشتم که با کمال شگفتی بازتاب درخوری ندیدم. دامنه خوانندگان این وبلاگ گرچه محدود است اما اقرار کنم که انتظار چنین برخورد سردی با این دو سه مطلب آخری که اتفاقا مطالب اعراب پیشگامان دمکراسی یکی از یادداشت های تحلیل بسیار جالب در این زمینه است را نداشتم.
به هر حال با توجه به ضرورت پرداختن به موضوع تحولات در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه عربی بایستی بیش از این ها به این موضوع پرداخت. متاسفانه در یادداشتی که درباره لیبی نوشتم سرنوشت شوم انقلاب لیبی را به نوعی پیش بینی کردم که با کمال تاسف این پیش بینی به وقوع پیوست. مطلب زیر بررسی کوتاهی است در زمینه جنبش های مدنی و ویژگی ها و تفاوت های آن با جنبش طبقاتی.
ادامه مطلب ...نمی دونم. گاهی وقت ها به وبلاگ هایی بر می خورم که در عین ناشیگری سرشار از نوآوری و طنز و سرخوشی هستند. مشکل این هستش که دفعه دیگری برای دیدن این وبلاگ ها وجود ندارد. چون خیلی ساده در انبوه وبلاگ هایی که مثل زباله های روی رودخانه های شمال کشور می بینیم توی هم می لولند و با جریان گندابی که به دریا می ریزه و دریا را هم به گه می کشد از نظر گم می شوند. با این همه این یکی به نظرم جالب آمد. اول از همه اسمش مرا به خودش کشید. این یک پیپ نیست.! حتما نامی آشنا برای شما است. حالا به دیدنش می ارزه. لینکش را تو جعبه لینک گذاشتم. این هم لینکش:http://art-muses.blogsky.com/خودتان ببینید!
قصد داشتم در باره موضوعی که وعده آن را داده بودم مطلبی بنویسم. ولی شدت خونریزی و تحولات دردناک لیبی مرا بر آن داشت که توضیحی هر چند کوتاه در باره لیبی و مسایل آن بنویسم که در ادامه می خوانید.
مرزهای صاف و بدون اعوجاج کشورهای افریقایی همچون لیبی، مراکش، تونس و مصر و غیره یکی از نشانههای استعمار زدگی این کشورها است. لیبی که در گذشته مرکز تجاری یونانیها و فینیقیها بود همواره مورد طمع دولت های قوی بوده است. این سرزمین در سال های دور زیر اشغال امپراطوری روم و بیزانس قرار داشت و بعدها هم چون سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا به اشغال عثمانی در آمد و سال ها توسط والیئی که از سوی خلیفه به آن ولایت گماشته می شد کنترل می گردید. پس از قیام محمد علی در مصر و لشگرکشی غلامان از مصر به سایر مستملکات عثمانی این امپراتوری رو به ضعف نهاد و سرزمین های زیر کنترل آن امپراتوری فرتوت که از شرق و جنوب اروپا تا مرزهای ایران گسترده بود در میان رقبای استعماری آن دوره مانند بریتانیا، روسیه، اتریش، پروس و فرانسه و ایتالیا دست به دست گشت. لیبی کنونی که در آن دوره سرزمینی خشک و بی حاصل بود و هنوز در آن نفتی کشف نشده بود به عنوان سرپلی برای زیر فشار گذاشتن بریتانیا که در تونس خیمه زده بود از سوی ایتالیا مورد حمله قرار گرفت. اما قبیله هایی که در تریپولی می زیستند دلیرانه در برابر حمله ناوهای ایتالیایی ایستادگی کردند به طوری که پس از سه ماه از یورش نیروی دریایی ایتالیا این کشور نتوانسته بود موفق به استقرار در خشکی بشود. امپراتوری عثمانی که تا پیش از این به علت زد و بندهای میان استعمارگران و هم چنین چنگ و دندان نشان دادن آن هابه یک دیگر توانسته بود سر پا بماند در این زمان به علت ترس روسیه و آلمان از قدرت گیری بریتانیا دست ایتالیا را جهت اشغال لیبی کنونی که در آن زمان بخشی از اتحاد سه گانه تریپولی، سرت و فزان بود باز گذاشت تا این که سرزمین لیبی سرانجام در سال 1912 به اشغال ایتالیا در آمد. در جنگ دوم جهانی و شکست قدرت های استعماری ایتالیا و بریتانیا کشورهای شمال آفریقا همراه لبنان، سوریه و عراق اعلام استقلال کردند. لیبی که به ایتالیایی به سرزمین های شمال آفریقا در کرانه مدیترانه
ادامه مطلب ...