لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

کاهش تورم در سایه رکود

این هم یادداشتی کوتاه در باره تورم و رکود در دولت دهم و ادعاهای عجیب بانک مرکزی که قصد دارد شکستها را به جای موفقیت غالب کند. این یادداشت در روزنامه جهان صنعت به چاپ رسیده است.

به تازگی بانک مرکزی نرخ تورم ایران را رقمی در حدود 8/8 درصد اعلام کرده و آن را به حساب برنامهریزی و تدبیرهای دولت دانسته است. گذشته از درستی یا نادرستی آمار اعلام شده  ذکر دو نکته لازم به نظر می رسد:

تورم همواره مانند دماسنج اقتصاد عمل کرده و گرچه آمال و آرزوی دولت ها کنترل و تثبیت و نهایتا کاهش تورم می باشد اما هیچ مدیر مدبر و با اندیشهای کاهش تورم را در گرو کاهش یا توقف نرخ رشد اقتصادی قرار نداده و از آن خوشحال نمی شود. چه بسا که دولتی در یک بازه زمانی به عللی برنامه ریزی شده برای رشد اقتصادی و اشتغال زایی تورم بالا را نیز تحمل می کند. با این استدلال که با بالا رفتن تولید و گسترش اشتغال به تدریج تورم کاهش یافته ضمن این که افراد شاغل نسبت به بیکاران قدرت و توانایی بیشتری در دستیابی به کالاها و خدمات تولید شده خواهند داشت و نهایتا تولید بیشتر باعث رونق بیشتر اقتصاد و نتیجتا رشد اقتصادی بیشتری خواهد شد. سویه دیگر ماجرا اما کاهش تورم در سایه رکود است. در اقتصاد هیچ دردی آزار دهندهتر از رکود تورمی نیست. در رکود تورمی در اثر کاهش تولید و در نتیجه افت قدرت خرید مردم قیمتها کاهش یافته در حالی که قیمت کالاها و خدمات اساسی کاهش چشمگیری نمی یابد. در واقع رکود به علت کاهش قدرت خرید مردم ایجاد شده است . در رکود تورمی ممکن است تورم روند کاهنده داشته باشد اما پیامدهای آن بیکاری، گسترش فقر و کاهش تولید است.  یعنی همان چیزی که برای اقتصاد ایران در حال روی دادن است. در حالی دولت نرخ تورم را زیر 10 درصد اعلام می کند که رشد اقتصادی سال 88 نزدیک 5/1 درصد برآورد شده است. در چنین حالتی است که مردم آرزو می کنند ای کاش نرخ تورم 20 درصد بود اما نرخ رشد همان 8 درصد هدف گذاری شده در برنامه چهارم توسعه میبود.

بورس تهران، رکورد شکنی حبابی

در حالی که همگان چه دوست و چه دشمن اوضاع اقتصادی کشور را بد و بحرانی توصیف می کنند دولت محترم با خوشحالی دست روی نقاطی می گذارد که دقیقا نقاط ضعف سیاست اقتصادی دولت را نشان داده و در و اقع دماسنج اقتصادی کشور هستندکه تب تند اقتصاد کشور را نشان می دهند. یکی از این موارد بازار بورس کشور است که رشدی حباب گونه داشته و عنقریب است که ترکیدن این حباب کار دست دولت بدهد. یادداشت کوتاهی در این باره نوشته ام که در سرمقاله روزنامه جهان صنعت منتشر شده است. این هم یادداشت بورسی:

از آغاز سال جاری بورس تهران همچنان رکورد شکنی می کند. این رکورد شکنی البته در بازه زمانی روی می دهد که اقتصاد کشور دچار رکود تورمی بوده، صنایع با بحران دست و پنجه نرم می کنند و بی کاری گسترش یافته است.و همین موارد خطر پیش رو را سهمگینتر نشان می سازد.

اما چرا  رشد بازار بورس از سوی صاحب نظران اقتصادی غیر منطقی جلوه می کند.

در واقع این رشد نشان دهنده غیر اقتصادی بودن فعالیت در سایر بازارهای مالی و اقتصادی ایران می باشد. در این شرایط بازدهی بورس برای فعالان بازار علامت خوبی است که نشان دهنده قدرت بورس در برابر سایر رقبا از جمله بانک ها و اوراق مشارکت، مسکن و صنعت است. در چنین شرایطی نقدینگی انباشت شده در اقتصاد کشور جایی بهتر از بازار بورس پیدا نمی کند. این امر به توقع فعالان اقتصادی بازار برای کسب سود بیش تر در بازه زمانی کمتر دامن زده و آن ها را از فعالیت در سایر بازارها رویگردان یا دست کم بی علاقه کرده و در عوض فعالیت سفته بازان را افزایش میدهد.

در اثر افزایش فعالیتهای سفته بازان، سفته بازی رونق یافته و مکانیسم قدرتمندی را ایجاد کرده که چون گردابی باعث ایجاد و بزرگ شدن حباب بورسی خواهد شد.

چرا از حباب بورسی باید بهراسیم؟

ترکیدن حباب بورس حتی در اقتصادهای قدرتمند نتیجه دهشت آوری خواهد داشت. نمونه های متعددی از ترکیدن حباب بورس در اقتصادهای کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا، روسیه  و کشورهای آسیایی با اقتصادهایی به مراتب قدرتمندتر و با ثبات تر از ایران وجود داشته که چون بهمنی عظیم اقتصاد این کشورها را با تهدیدهای بزرگ روبرو کرده و آثار بسیار زیانبار آن به شکل ورشکستگی های گسترده در صنایع و سرمایه گذاران، بی ثباتی اقتصادی و فقر و بیکاری بروز کرده و در نهایت کشورها را دچار بی ثباتی های سیاسی و تغییر حکومت کرده است که آخرین نمونه آن در آرژانتین روی داد.

هانیبال الخاص، گیلگمش رنگ و واژه درگذشت

بیایید لااقل در ارومیه از ساختمان‌های خرابهتان یا زمین‌های متروک، ۴ دیواری دورش بکشید و تابلوهای مرا آنجا بگذارید، من تابلوهای زیادی دارم که به آنجا هدیه کنم. 

 

این خبر هم مثل هر خبر درگذشت کسانی که دوستشان داریم - فرق نمی کند، دور باشد یا نزدیک، ما را بشناسد یا نه- کوتاه و کوبنده است.

مرگ هانیبال یک مرگ معمولی نیست. او وابسته به قومی بود که رو به اضمحلال است. او هم نقاش بود و هم شعر می سرود. و از این رو زندگی هانیبال به عنوان یک هنرمند پیشرو و آگاه از پیچیدگی های ده چندانی برخوردار بود. لازم است جلوتر بگویم من با نقاشی مشکل دارم. زیرا نقاش اثری را خلق می کند نفس آن اثر نیز تفاوتی نمی کند. اثری مردمی و خلقی باشد یا یک اثر برای تزیین تاقچه یک خان یا دوک یا سرمایه دار یا شاه یک مملکت- این اثر پس از خریده شدن توسط خریدار چهره از خلق میپوشاند و در سالن یا تالار خانهای مایه فخر فرشی صاحب آن به اندک مهمانانی میشود که ممکن است هیچ از آن اثر لذت هم نبرند و با شنیدن قیمت آن اثر با دیدهای گنگ و مبهوت به آن و سپس به خریدار اثر بنگرند. و البته اگر کمی از شگردهای بیزنس اطلاع داشته باشند آن را سرمایه گذاری امن و سودآوری برای آینده بدانند که در گذر زمان به آن آسیبی نرسیده هیچ! بل که باعث انتیک شدن و  افزایش قیمت آن نیز بشود.

هانیبال همان گونه که یک تنه تلاش می کرد با آفرینش ادبی و هنری خود زبان و فرهنگ ایرانی و آشوری خود و نیاکانش را حفظ کند در گسترش آن نیز بسیار کوشا بود. آشنایی من در نوجوانی در ده کوره ای که ساکنش بودم- ابتدا در نقدهای این نقاش نوگرا در کیهان بود که مرا مجذوب هنر نقاشی از نوع هانیبالی آن کرد ولی آشنایی اصلی من با هنر او در پشت دیوارهای لانه جاسوسی - سفارت آمریکا- بود. آن گاه که جان های تبدار ما شبها را در خیابان جلو سفارت به روز میدوخت تا مبادا آمریکا خیال حمله به سفارت به سرش بزند، و شب چره ما در آن شب های دراز و سرد زمستانی تماشای نقاشیهای دیواری هانیبال بر روی دیوارهای سفارت بود و بحث در باره هنر و هنر مردمی و پیوند نقاشی با این گونه هنر.

هانیبال دوستتر داشت که هنرش را در برابر دیدگان مردم بیافریند و آن ها را به دیوار صندوقچه دل مردم بیاویزد تا به دیوارهای موزه های نام نشان دار در ینگه دنیا و اروپا! هم از این رو بود که روزی گفت:

بیایید لا اقل در ارومیه از ساختمان‌های خرابه تان یا زمین‌های متروک، ۴ دیواری دورش بکشید و تابلوهای مرا آنجا بگذارید، من تابلوهای زیادی دارم که به آنجا هدیه کنم.

از هانیبال بسیار خواهند گفت و بسیار خواهند نوشت اما آن چه یاد او را همواره در دل های همهی بشریت جاودان خواهد کرد هنر او ست که در خدمت مردم بود.

تاثیر جهانی شدن در توسعه صنعتی ایران

در ادامه مطلب پیشین در باره جهانی شدن و مفهوم آن اینک به بررسی تاثیر جهانی شدن در توسعه صنعتی ایران و بررسی چالش ها و فرصت های جهانی شدن در مسیر  توسعه صنعتی ایران می پردازیم. 

مفهوم توسعه از آغاز تا پایان سده گذشته چنان دستخوش تغییر و تحول گشته که برای معنی آن نیز بحث و مجادله های بسیاری نزد اندیشمندان وجود دارد. در همین زمینه تا نیمه سده گذشته آن چه از واژه توسعه مراد میشد مبتنی بود بر رشد اقتصادی کشور‌ها  بر پایه شاخص‌هایی نظیر تولید ناخالص ملی و تولید سرانه ملی. نظریه رشد پس از جنگ و طرح مارشال از مراحل گوناگون عبور کرده است. "نظریه رشد اقتصادی در درون مطالعات توسعه" بر اساس یک سری از مدل های کینزی از 1940 تا 1950  در ایالات متحده و اروپا رواج یافت و حاوی مدل های هارود- دومار در مورد پس انداز و سرمایه گذاری-مدل روستو تحت عنوان "مراحل نظریه رشد" رودان روزنشتاین با عنوان "انفجار بزرگ" واسکیتووسکی با عنوان مدل های بیرونی" و مدل نورکس با عنوان صنعتی شدن " است . در این نظریات عموما توسعه به عنوان فرایندی از تشکیل سرمایه در گردش، که به وسیله سطوحی از پس انداز و سرمایه گذاری مشخص شده، تعریف می کند. مثلا روستو هر مرحله از مراحل فوق را از معیارهای اقتصادی نظیر میزان سرمایه‌گذاری، میزان رشد سالانه، میزان مصرف و غیره، متمایز کرده درباره آنها بحث می‌کند؛ بنابراین، با الهام از همین نگرش به توسعه، سازمان ملل دهه 1960 را نخستین دهه توسعه برای کشورهای جهان سوم نامید و دستیابی به رشد سالانه 6 درصد افزایش درآمد سرانه به میزان 6 درصد را هدف ایده‌آل کشورها اعلام کرد؛ یعنی در این نگرش به مسائلی چون، فقر، بیکاری و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی و اقتصادی توجه نمی‌شد.

ادامه مطلب ...

سفره هایی که تهی از نان می شود!

هر سال در این روزها و ماهها دولت ها از زمان های دور و دراز ( از حدود سال های دهه​ی 40 ) مرتبا دستاوردهای شان را در تولید گندم و میزان کاهش  یا افزایش تولید و خرید گندم در بوق می کردند و کاهش میزان برداشت را به گردن شرایط جوی( چیزی مانند تقصیر خلبان ها در سقوط هواپیماها) و افزایش را نتیجه برنامه ریزی و زحمت های شبانه روزی وزرا  و کارشناسان دولتی می دانستند. اما امسال خبر چندانی از برداشت گندم و میزان آن در رسانه ها نمی خوانیم و نمی شنویم. دولت پس از جشن خودکفایی در تولید گندم که برای نخستین بار ما را به افتخار صدور گندم نایل کرد و رکورد زدن در واردات گندم درست یک سال پس از این جشن و سرور دولتی این بار در پنجمین سال تصدی دولت نهم، برداشت گندم در سکوت رسانه ای انجام شد. البته این در حالی بود که از گوشه و کنار خبر می رسید که دولت که هر ساله و طبق قوانین بایستی گندم کشاورزان را به نرخ تضمینی خریده و در سوله های دولتی و خصوصی انبار کند این بار این اتفاق نیفتاده و در برخی از نقاط گندم روستاییان گندم کار روی زمین مانده است بدون این که دولت واکنشی به این امر نشان بدهد.

البته مانند سایر اقدام های دولت در این چند ساله به تدریج زمزمه هایی شنیده شد مبنی بر آزاد شدن قمیت گندم با قمت های جهانی.

جالب است دولتی که شبانه روز از برافراشتن پرچم عدالت خواهی و مبارزه با اندیشه های غربی چه در دانشگاه ها و چه در دولت های پیشین فریادش بر آسمان بلند است و حتی سازمان برنامه را پس از نیم قرنی فعالیت به بهانه رخنه اندیشه های لیبرالی منحل می کند در حال پیاده کردن هارترین و بی پروا ترین شیوه های اقتصاد لیبرالی در کشور است. گران فروشی سوخت و انرژی به بهانه قیمت های جهانی واینک گران کردن نان، قوت لایموت توده عظیمی از زحمتکشان و تهی دستان کشور به نام آزاد سازی قیمت و با بشارت واریز پول آن به حساب مردم و فقر زدایی!!! از این دست سیاست های است که مستقیما توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ابزارهای سرمایه داری جهانی به کشورهایی که در سراب آزادسازی قیمت ها گام بر می دارند توصیه می شود. حال در هر کشور و سرزمینی به یک نام ولی با یک نتیجه، فقر مطلق توده های مردم و آشوب های اجتماعی.

جهانی شدن ، جهانی سازی

شاید خوانندگان بر این یادداشت خرده بگیرند که در این هیرو و یری جنگ اتمی و تحریم های گسترده اقتصادی که  آسمان ایران را ابری کرده و هوای جیب و سفره مردم سخت بارانی است چه جای بحث از جهانی شدن و جهانی سازی است. 

شاید حق داشته باشند این دسته از خوانندگان چرا که کشورمان این روزها سخت در انزوا و فشار است اما شاید این هم بخشی از پروژه جهانی سازی باشد منتها با سبک و سیاق آمریکایی آن. اگر خواستید این مطلب را در ادامه بخوانید.

ادامه مطلب ...

تنها صداست که می ماند

با یاد رضا سقایی

گفتن و نوشتن از تبعیض، عقب ماندگی، فقر، ذلت و تنهایی خلق ها و ملیت های محبوس در چارچوب و مرزهای سرزمینی که ایرانش می خوانیم سخن سال ها و سده هاست. سخن از فریب و استبداد، ستم و تبعیض است که مادر فقر و درد و حرمان است. و در زیر این چادر سیاه درد و فقر و تبعیض است که صدا می میرد، که زبان می میرد و انسان می میرد.

سال هاست که با هزار افسوس و درد می خوانیم و می شنویم و می بینیم که روزانه ده ها زبان که بزرگ ترین وجه تمایز انسان با حیوان است در حال مرگ هستند یا مرده اند. در همین تاریخ سرزمین بلا خیز خودمان ایران چه زبان ها که حتی دارای  خط و کتابت بوده اند، مرده اند. ولی این موسیقی و شعر و صدا است که بسیاری از اقوام ایرانی را هنوز زنده نگه داشته است. لر، آذری، کرد، بلوچ، ترکمن، گیلک و مازنی و غیره مگر چه دارند تا با آن فریاد کنند بینوایی خود را جز زبان و ترانه و شعر. و آنگاه که هنرمندی می میرد، خواننده ای یا شاعری می میرد انگار جهان مرده است چون صدای هنرمند است که مرده است!

هنرمند در این سرمین بلا خیز هماره تاریخ محروم و مبتلا به ستم مضاعف بوده است اما آن گاه دریغ و درد به جان آدمی چنگ می اندازد که هنرمندی از قومی مورد تبعیض مضاعف باشد آن هم موصوف به صفت خواننده! چیزی در حد اسباب طرب!

در سرزمینی که ارکستر ملی آن در آب خوردنی تعطیل می شود! در سرزمینی که از اجرای کنسرت حتی در سالنی به اندازه یک کف دست با گردن کشی جلوگیری می شود چه تفاوت که هنرمندی زنده یا مرده باشد! شاید چه بهتر که مرده باشد!

خبر مرگ رضا تکانم نداد زیرا که سال ها منتظر شنیدن آن بودم (مدت هاست که خبر مرگ هیچ هنرمندی مرا تکان نمی دهد). رضایی که کودکیم در خنکای شب های کیو و کنار گرداب با آن آکنده است؟ رضایی که در سر کلاس آوزاهایش را با خود زمزمه می کردیم. رضایی که یگانگی و زیان مشترک ما بود. رضایی که سادگی و صفایی مثال زدنی داشت و چه در اوج شهرت و چه در هنگام بیماری و رنجی که می برد روح و روانی یک سان داشت. رضایی که اگر چه رنج فقر و بیماری درونش را می خورد همیشه با صدای آسمانی و پر حجمش ستاره شب های تیره ما بود. با دایه دایه اش  که خوش درخشید و با ده ها ترانه و سرودش که زن و مرد، کودک و بزرگ آن ها را در شادی و خوشی زمزمه می کردند.

قومی عمری را با رضا سر کردند. قومی خود را در صدای رضا ، در ترانه های رضا یافتند و درس پایداری آموختند

یادش همواره گرامی است.

فردا پنج شنبه ظاهرا قرار است که از برابر تالار وحدت پیکر نحیفش را تشییع کنند. فردا نخستین روزی است که او دیگر از زیر بار تن رها شده است. تالار وحدت هم اگر به هیچ کار نیاید لااقل در سی سال عمرش در جمهوری اسلامی از عهده این یکی کار خوب برآمده است. سرنا نوازانی که فردا در برابر تالار وحدت به بدرقه رضا خواهید آمد،  با خیال راحت چپی بنوازید که این ماتم کده سرشار از ماتم استف بنوازید تا صدای رنج و حرمان قومی را برای یک بار هم که شده به گوش خلق برسانید!

اگر تا کنون صدای آسمانی رضا سقایی را نشنیده اید یا دوست دارید تجدید خاطره ای کرده باشید ترانه دایه دایه را در اینجا  یا در اینجا میتوانید بشنوید.

باز هم تیرماه دیگر و یادی از قیام 30 تیر

تاریخ ایران سراسر مشحون است از رویدادهای خونین و دشوار که کام گروهی از مردم ایران را که زندانی و شهید داده اند تلخ کرده تا یادگاری شیرین و غرور آفرین از ایستادگی در برابر ظلم، زیاده خواهی، سلطه طلبی و دروغ و ریا کاری باقی بماند. در این سرزمین بلا خیز  شدت ایستادگی ارتجاع و ستم در برابر پیشرفت و تمدن آن چنان بوده که گذشته ایران و ایرانیان با این گونه رویدادها عجین شده است.  

بدون شک یکی از این یادگارهای ارزشمند برای نسل جوان ایران رویداد قیام 30 تیر است. سال گذشته در سالگرد قیام 30 تیر مطلب کوتاهی را در این وبلاگ گذاشتم ولی از آن جا که در سال گذشته در چنین روزهایی که مملو بود از بیم و امید و ملت ایران تجربه نوینی را از حق خواهی و ایستادگی در برابر ارتش دروغ و ریا در پیشگاه جهانیان به نمایش گذاشته بودند شاید فرصت چندانی برای مطالعه این یادداشت نبود. از این رو دوباره شما را به همان مطلب حواله می کنم. فکر نمی کنم چندان کهنه شده باشد که ارزش خواندن نداشته باشد. این یادداشت را می توانید در این جا بخوانید.

قطعنامه شورای امنیت، دستمال کاغذی و آمار طلاق

 

قصد دارم در این یادداشت کوتاه نظر شما را به کشف اخیرم که رابطه سرمایه گذاری خارجی و آمار طلاق است جلب کنم.

درست است که دولت و رسانه های همسو و رسانه ی ملی شبانه روز  به مردم حقنه می​کنند که کار جنبش سبز تمام شده و ایران به زودی مدیریت جهانی را هم به دست خواهد گرفت ولی از اوضاع اقتصادی کشور بوی خوشی به مشام نمی رسد. به بهانه صحبت های آقای احمدی نژاد در باره رشد سرمایه گذاری در کشور این یادداشت کوتاه را در زمینه سرمایه گذاری خارجی در ایران بخوانید تا در آینده نزدیک مقاله کاملی را در این زمینه در این وبلاگ بگذارم. 

ادامه مطلب ...

سه پرسش از صاحبان بصیرت در باره گران کردن بنزین در ایران

موافقان حذف یارانه سوخت خودروهای سواری معمولا استدلال می کنند با حذف یارانه بنزین همه مشکلات مصرف بنزین و همچنین حمل و نقل و ترافیک تهران و شهرهای بزرگ به یک بار ه حل خواهد شد و ضمن این که حق به حق دار می رسد ایران هم گلستان می شود.

من از آقایان سه پرسش در این باره پرسیده ام که می دانم پاسخی برای آن نیست ولی اگر خواستید می توانید آن ها را در ادامه مطلب بخوانید.

ادامه مطلب ...