تحلیل قراردادهای نفتی نوع جدید ایران (IPC)
بازگشت به دوره استعمارفریبرز مسعودی
نفت کالای استراتژیکی است که بند ناف اقتصاد ایران با آن گره خورده است. برخی از آن به عنوان منبع رانت و برخی آن را باعث و بانی شوربختیها و عقبماندگیهای ایران میدانند، از سوی دیگر اهمیت نفت برای ایران آنقدر زیاد است که میتوان تاریخ ایران را به پیش از کشف نفت و پس از آن تقسیم کرد. به این علت که کمتر رویداد مهم و تصمیمگیری مؤثری در این بازه زمانی وجود دارد که به بوی نفت آغشته نشده باشد. حتی پیش از 5 خرداد 1287 خورشیدی (1908 م) که نفت برای نخستین بار از چاههای مسجدسلیمان فوران کرد، یعنی از دوره ناصرالدینشاه و انعقاد نخستین قرارداد نفتی ایران با رویتر (که هرگز به اجرا درنیامد) نفت یک کالای سیاسی بود که سرنوشت ایران و اقتصاد کشور به آن گره خورد. هر حرکت دولت در آن سالها چنان زیر ذرهبین دولتهای استعماری بود که این نخستین قرارداد امتیازی ایران براثر مخالفتها و فشارهای فراوان بر دربار چه از سوی قدرتهای خارجی آن زمان و چه از داخل موجب شد که پس از مرگ ناصرالدینشاه قرارداد رویتر توسط مظفرالدین شاه لغو و زیر فشارهای بریتانیا قرارداد دیگری با ناکس دارسی بسته شود. همین قرارداد بعدها توسط رضاشاه لغو و با قرارداد جایگزین دیگری اصلاح شد. پایان یافتن جنگ دوم و موج استقلالخواهی کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره آن روز در ایران بهصورت قیام برای ملی کردن نفت ظهور یافت که بهنوبه خود یکی از مهمترین عوامل وحدت ملی برای مبارزه با استعمار و پیشرفت و استقلال ایرانیان شد. نهضت ملی کردن نفت ایران نقطه عطفی نه تنها در مبارزه ایرانیان برای ملی کردن نفت و خارج کردن آن از سلطه عمال انگلیس بود، بلکه نقطه پایانی شد بر هژمونی استعمار انگلیس و جابهجایی آن با آمریکا به عنوان سرکرده امپریالیسم و سرمایهداری انحصاری جهانی. ادامه مطلب ...
به پاس یاد و نام مصدق که:" همان اندازه که برای هوشیاری، بیداری نهضت، مقاومت، قدرت ملی خاطره انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، استعمار خارجی و عوامل استعمار داخلی، وحشت آور و نگرانی آور است. "از سخنرانی زنده یاد آیت الله محمد طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق در احمد آباد.
منافع ملی و مزیت انرژی
بهطورمعمول حفظ منافع ملی در عرصههای داخلی و خارجی در رأس سیاستهای هر کشوری در جهان است؛ و به طریق اولی دقت در تعریف منافع ملی و میزان پای بندی به آن نیز از اصلیترین مؤلفههای موفقیت کشورها است. برای مثال دولت ایالاتمتحده آمریکا ممکن است در دوران اوباما رویه و روشهای دیگری به دور از سیاستهای جنگطلبانه بوش که از جناح میلیتاریست حزب جمهوریخواه بود در پیش گرفته باشد اما هدف گذاریهای استراتژیک حاکمیت آمریکا هیچگاه در دولت دمکرات اوباما تغییر چشمگیر یا عمدهای نکرده است، اختلاف تنها در شیوهها و راههای رسیدن به هدفهای مشخص شده است. یکی از استراتژیهای آمریکا تسلط بر جریان انرژی نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان است. ادامه مطلب ...