کاش میتوانستم دستمزدم را- هر چند ناچیز است- با زنم قسمت کنم
کاش میتوانستم قانون را با زنم قسمت کنم
کاش میتوانستم خوشبختی مرد بودنم را با زنم قسمت کنم
کاش میتوانستم آزادیام را با زنم قسمت کنم
کاش میتوانستم!
اما میتوانم همه آنچه را که آرزو میکنم، در قامت یک شاخه گل امروز با همه زنها قسمت کنم.
گرچه همه روزها چون رودی ملال انگیز، تیره و بی هیچ موج و خروشی میگذرند. ولی:
امروز، روزی بود چون جامی لبریز
امروز، روزی بود چون موجی سترگ،
امروز، روزی بود به پهنای زمین.
امروز دریای توفانی
ما را با بوسهای بلند کرد
چنان بلند
که به آذرخشی لرزیدیم
و گره خورده در هم
فرودمان آورد
بی اینکه از هم جدایمان کند.
امروز تنمان فراخ شد،
تا لبههای جهان گسترد
و ذوب شد
تک قطرهای شد
از موم یا شهاب.
میان من و تو دری تازه گشوده شد
و کسی، هنوز بی چهره
آنجا در انتظار ما بود.
(پابلو نرودا)
خیلی زیبا بود. من تا خواندن این مطلب نمیدانستم روز جهانی زن چیست. اگه ممکنه کمی در این باره بنویس.