لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

نان و عشق

هر دقیقه چشم به راهت مینشینم.

تا کی میتونی به پای من بنشینی؟

تا قیامت.

پس دیدار به قیامت!

آنا خودش را عقب ‌میکشد و دستهای عرقآلودش از میان دستهایم سر میخورد.

داستان نان و عشق در سایت نبشت: http://nebesht.com/naan-wa-eshgh-f-massoudi/

یک داستان کوتاه

قصد من از اولین روز راه اندازی این وبلاگ درج یادداشت های اقتصادی بود و تا به امروز نیز به آن پای بند بوده ام. اما این پست را بعد از این که یک داستان کوتاه به نام

در پرتو آفتاب فروزان

را در سایت نبشت منتشر کردم برای آشنایی خوانندگان این جا می گذارم.

امیدوارم که بپسندید.