این یادداشت پیشتر در مجله اینترنتی مهرگان منتشر شده است.
کارگران جهان متحد شوید
دیالکتیک مبارزه ضد سرمایهداری و مبارزه ضد جهانیسازی
فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد به سود ابرقدرت آمریکا توسط تئوریسینهای سرمایهداری به پایان تاریخ تشبیه شد و در کازینوها و باشگاههای سرمایهداری جشنهای با شکوهی بر سر مزار انقلابهای سوسیالیستی و کارگری و انقلابهای رهاییبخش ملی برپا شد. رهبران احزاب سوسیالدمکراسی که تا آن زمان در عین وفاداری به ایدههای سوسیالیستی بر طبل دمکراسی میکوفتند اینک بدون شرمساری سوسیالیسم را به دور افکنده و به آغوش سرمایهداری نولیبرالیستی خزیده و آزادی و رفاه هر دو را کمترین نتیجه سیاستهای جدید خود میدانستند. چپها از موضع خود پس نشسته و به نظر میرسید قافیه را کاملاً به رقیب باختهاند. اما در عمل چه چیزی برای بشریت به دست آمد؟
جهانی ناامنتر و پر تنشتر فرو خفته در زیر چتر دهشت افرای فقر و ترس از جنگ در سایه افزایش و تشدید تناقضهای اجتماعی در مقیاس جهانی و ملی.
در برابر این یورش خشن و بیرحم نولیبرالیسم در جناح چپ مارکسی که خود را چپهای نو- دمکرات و نومارکسی و غیره میخوانند علیرغم مخالفت با تز پایان تاریخ و پای بندی به لزوم ادامه مبارزه با سرمایهداری، عملاً با خط بطلان کشیدن بر مفاهیمی هم چون امپریالیسم، مبارزههای آزادیبخش ملی و انقلابهای کارگری، دیکتاتوری پرولتاریا، حزب و جنگ طبقاتی و انترناسیونالیسم کارگری عملاً فرهنگ لغت جدیدی برای چپ آفریدند که در آن فرو کاستن مبارزه طبقاتی به هویتهای جمعی و جنگ طبقاتی به جنبشهای مدنی و بازتعریف مسیرهای کسب قدرت دولتی، رابطه حزب طبقه کارگر با اتحادیههای کارگری، تعریف نادرست از طبقه کارگر و جای گزینی آن با مفهوم گنگ و دوپهلوی طبقه متوسط، مسکوت گذاشتن ماتریالیسم تاریخی و فرو کاستن ماتریالیسم دیالکتیک به انقلتهای فلسفه بافانه و تقسیم آثار مارکس به دو دوره مارکس جوان و مارکس پیر عملاً ایدههای کمونیستی را از مفهوم اصلی آن تهی کرده و به بدیل تراشی برای مبارزه طبقاتی، هژمونی طبقه کارگر و تصرف قدرت دولتی برای بنای ساختمان سوسیالیسم مشغول شدند.
ادامه مطلب ...نویسنده: جیووانی اریگی
مترجم: کیا مسعودی
(نقل از مهرگان شماره 15)
بین سالهای 1983 تا 1988، ترنسهاپکینر، امانوئل والرشتاین و من یک سری مقاله دربارهی جنبشهای ضد سیستمی نوشتیم که در کتابی که درست در سال سقوط دیوار برلین منتشر شد، تجدید چاپ شد (اریگی و دیگران 1989). سه سال بعد مقالهای منتشر کردیم که رخدادهای 1989-1991 را به مثابه تداوم گرایشهای عمدهای تفسیر میکند که در آن کتاب برجسته شده بودند (اریگی و دیگران 1992). این مقاله سه منظور دارد. اول، قصد دارد بسنجد که بحثهای بیان شده در این نوشتهها تا چه حد معتبر ماندهاند. دوم، از مفهوم "کارکرد پیدمونتی" و "انقلاب منفعلِ" آنتونیو گرامشی، برای تجدید نظر در برخی از عیب و نقصهای آن بحثها استفاده میکند. در آخر، نشان میدهد هژمونیهای جهان چطور میتوانند به عنوان دربردارندههای انقلابهای منفعل در معنای گرامشی بیان شوند.
ادامه مطلب ...