شورش برای رهایی، انقلاب برای آزادی
یادداشتی در روزنامه وقایع اتفاقیه
شورش برای رهایی، انقلاب برای آزادی

زیست شهری

فریبرز مسعودی: شهر و زیست شهری، پس از یورش سرمایه‌داری به شهرها و تصاحب فضاهای عمومی و مصادره آنها از سوی حکومت‌ها، به موضوع مهمی برای جامعه‌شناسان، اقتصاددانان و سیاست‌مداران تبدیل شد. شاید بیش و پیش از همه، این هنرمندان و نویسندگان بودند که به نقش و اهمیت فضاهای شهری و تأثیر آن در زیست اجتماعی مردم و حتی عملکرد آن در ارتباط عاطفی و معنوی شهرنشین‌ها پی بردند و از فضاهای عمومی شهرها در آثار شعر، نثر و ترانه‌های خود بهره بردند.  


 
به‌طورکلی، شهرها را می‌توان زاییده یا دست‌کم، همزاد انقلاب صنعتی دانست. شهر و پدیده شهرنشینی در جامعه‌های شرقی، به‌ویژه خراسان بزرگ و آسیای‌ میانه با آنچه در غرب به نام شهر پدید آمد؛ اگرچه تفاوت‌های معنی‌دار و آشکاری وجود دارد اما کارکردهای یکسانی نیز داشته‌اند. شهرها در ایران قدیم و به‌طورکلی در آسیای میانه، قدمت و اهمیتی به‌مراتب طولانی‌تر و بیشتر داشته‌اند. شهرهای بزرگ گذشته، مانند سمرقند، بخارا، ری، طوس، نیشابور، شیراز، اصفهان، هرات، بغداد، دمشق و حلب و ده‌ها شهر دیگر، ساختار و کارکردی درخور اقتصاد و پیشینه تولیدی این منطقه و برگرفته از اقلیم آن داشته و قدمت آن به دوران تولید فئودالی می‌رسد و مرکز اقتصادی، سیاسی، نظامی، دینی،  هنری و انباشت سرمایه بوده است اما شهرهای اروپایی پس از انقلاب صنعتی، به‌تدریج، پیرامون مراکز صنعتی و کارگرنشین پدید آمدند. شهرهای غربی، پایگاه‌های قدرت بورژوازی نوظهور بود که در برابر روستاها که به عنوان دژ فئودالیسم از مذهب، فرهنگ، سیاست، قدرت و اقتصاد فئودالی دفاع می‌کرد، قد برافراشته و علیه آن می‌جنگید؛ زیرا قدرت فئودال‌های غربی در روستاها ولی در ایران و آسیای میانه این قدرت در شهرها متمرکز بود؛ با ورود سرمایه‌داری به شهر، جنگ برای اشغال فضا بین ساکنان شهرها و بورژوازی جریان یافت. در ایران اما جریان‌های نو و کهنه، مدرن و ارتجاعی، در کنار هم و با یکدیگر در شهرها رشد کرده و به‌موازات یکدیگر به‌پیش می‌رفتند. شهرها ساختاری فئودالی داشتند که این ساختار تا بطن و درون خانه‌ها و فضاهای اجتماعی شهرها مانند قهوه‌خانه‌ها، میدانچه‌ها، گذرها و بازارها ادامه داشت. برج و باروها، نه‌تنها پیرامون و گرداگرد شهر، آن را از یورش مداوم و همیشگی بیابانگردها و کوچ‌روها در امان می‌داشت بلکه باروهای متعدد حوالیِ بازارهای سرپوشیده، عمارتِ خان، فئودال، حاکم شهر، بازرگانان بزرگ و روحانیون را از دید و هجوم مردم عادی، دزدان، عیاران و طراران محفوظ می‌داشت. این حصارها، نه‌تنها دارا را از نادار، جدا می‌ساخت بلکه روح خشن مردانه را در همه عرصه‌های شهر جاری می‌کرد و جداسازی جنسیتی و حجاب، به‌شدت در آن رعایت و ملاحظه شده بود. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت، همه‌چیز در این شهرها برخلاف روستاها، دارای دو جنبه عمومی و خصوصی بود. 
ازسوی‌دیگر، شهرها زمینه‌ساز پیدایش و گسترش موج‌های نارضایتی و انقلاب توده‌های مردم بود. انقلاب مشروطه در دارالخلافه ناصری روی داد و در شهرهای تبریز، اصفهان، شیراز و بوشهر دنبال شد و با وجود شکست آن از ارتجاع داخلی، که منجر به شکست نهایی ایران از استعمار شد، همان‌گونه که در پوسته تعصب‌های دینی، قومی، زبانی، فرهنگی ترک افکند، چهره شهرها را نیز دچار دگرگونی کرد و به‌سوی دمکراتیزه‌کردن آن به سود مردم، سوق داد. شکست انقلاب از ارتجاع و اشغال ناحق جایگاه مجاهدان واقعی به ‌دست مجاهدان شنبه، شهرها و فضاهای عمومی که مدتی چند به اشغال عمومی درآمده بودند، دوباره به وسیله حاکمان، این بار به شکلی ظریف‌تر به اشغال درآمدند و دست مردم به‌تدریج از آنها کوتاه شد. مدرنیسمِ آمرانه، فضاهای نیمه‌عمومی کوچه پس‌کوچه‌ها، گذرها، میدانچه‌ها، مسجدها، تکیه‌ها و حتی قهوه‌خانه‌ها را به بهانه مدرنیسم و بازسازی، ویران و آنها را به اشغال حکومت درآورد. شهرها از زیستگاه عمومی به محلی برای تنازع بقا و جنگ همه علیه همه بدل شد. گذرگاه‌ها، دیگر محل ارتباط چشمی و کلامی نبود و خیابان‌ها، راه‌هایی برای عبور پرشتاب خودروها از کنار یکدیگر شد. میدان‌ها و میدانچه‌ها از محل گردآمدن و ارتباط‌های افقی مردم، به محلی برای چرخش انبوه ماشین‌ها بدل شد. سکوت شبانه که با طنین صدای پای رهگذران می‌شکست، جای خود را به سروصدای گوشخراش انواع وسایل موتوری و عربده‌های مستانه داد. همین است که تا دوره‌های اخیر، کمتر اثر هنری، اعم از شعر، داستان، ترانه و نقاشی را از خیابان‌ها و شهرها مشاهده می‌کنیم و بهترین آثار هنری، آثاری بودند که یا در محیط‌های تنگ خصوصی می‌گذشت یا در دل طبیعت و روستاهای دورافتاده از شهرها. اگر در شهر سنتی و قدیمی، بازار در هسته مرکزی قرار داشت و محله‌ها و گذرها، پیرامون آن ساخته می‌شدند، در شهرهای جدید، فضاهای بیرون شهرها به اشغال کارخانه‌ها و کارگاه‌های صنعتی آلاینده درآمده و گذرگاه‌ها به اشغال فضاهای تجاری و دادوستد درآمدند؛ به‌گونه‌ای که کمتر خیابانی دیده می‌شد و می‌شود که تبدیل به راسته‌بازاری نشده باشد و در یک کلام، شهر نه محلی برای زندگی شاداب و هدفمند که مکانی برای گذران زندگی و پیشرفت فردی بدل شد. شهرها از شکل دایره‌وار به شهرهای عمودی تبدیل شدند که در آن محله‌های برخوردار به اشغال افراد پر درآمد و با انواع حصارهای نامرئی همانند بلوارها، خیابان‌های سرتاسری و ساختمان‌های بلند از سایر بخش‌های شهر که در آن افراد نابرخوردار یا کم‌برخوردار، زندگی می‌کردند جدا می‌شد. انبوه کارگران و مهاجران از روستاها و شهرهای کوچک نیز در حاشیه شهرها و در شهرهای صنعتی پیرامون کارخانه‌های حاشیه شهرها و در زاغه‌ها و حلبی‌آبادها، بدون هیچ امکان زیستی رسوب کردند و در تله‌های فقر، بیکاری و بیماری گرفتار آمدند. غالب‌شدن وجه تولید سرمایه‌دارانه، آخرین بازمانده‌های انقلاب‌های شهری را هدف گرفت و شهروندان آزاد را از عرصه‌های عمومی به پستوهای خصوصی راند و اشغال فضا که از سوی حاکمیت سرمایه‌دارانه به‌شدت و دقت پیگیری می‌شد، به نبردی مغلوبه برای توده‌های مردم بدل گردید و شکست انقلاب، به‌مثابه اقدامی برای بنیانگذاری آزادی، به شورشی برای رهایی فروکاسته شد.[1]
[1] برگرفته از گزاره هانا آرنت، که اصل آن چنین است: پایان یک شورش، رهایی است؛ پایان انقلاب، بنیانگذاری آزادی.

لینک یادداشت: http://vaghayedaily.ir/fa/News/28155