دستپخت ناتو
دمکراسی با طعم خون
موضع گیری امریکا در قبال انقلابهای
عربی را باید در ارتباط با موضوع جهانی سازی و اهمیت آن برای آمریکا که منجر به
گسترش هژمونی و شیوه زندگی آمریکایی در سایر کشورهایی که تا کنون دور از دسترس
جریان سرمایه داری جهانی بودهاند یا در خطر کناره گرفتن از این شیوه و احیانا
رودر رویی با آن بودهاند تحلیل کرد. پرسش این جا است که چرا غرب و به طور عمده
آمریکا با اسلامگرایی که از طریق قیامهای دمکراسیخواهی و حق طلبانه نشانههای
آن در شمال آفریقا و خاورمیانه دیده میشود نه تنها مقابله نمیکند بلکه خود را در
کنار و همراه آنان نشان میدهد؟
آمریکا در ارتباط با قیام مردم مصر با یک
عمل انجام شده رو به رو شد. با مردمی که بر خواسته بودند و از تحقیر، بی حقی و
فساد و ناکارآمدی بوروکراسی به تنگ آمده بودند. ایالات متحده به جای این که در
برابر این جریان که می توانست توازن قوا را به زیان آن کشور و شریک راهبردی اش اسرائیل
تغییر دهد بایستد خود را تا حدودی در کنار آن قرار داد. و حتی به نظر می رسد
همکاری با اسلام گرایانی مانند اخوان مسلمین را بر همکاری با نیروهای سکولار و
لائیک که موضع شفاف تری نسبت به حقوق مدنی ملت دارند ترجیح میدهد. نمونههایی از
دو سو یکی در جریان یورش اعتراضی مردم مصر به سفارت اسرائیل و دیگری یورش بی
رحمانه نیروهای امنیتی و کشتار مسیحیان در خیابان های قاهره شاهد آنها بودیم و از سوی اخوان مسلمین محکوم
شد. این می تواند نشانهای باشد بر علاقه این گروه بر همکاری با آمریکا برای شرکت
در حکومت و جلوگیری از رشد جریانهای اسلام گرای افراطی و ضد امریکایی حاضر در
منطقه.
آتش نشانها و جنگلبانها در مواردی
برای جلوگیری از بروز آتش سوزی گسترده در طبیعت آتش سوزی عمدی ولی تحت کنترل ایجاد
میکنند تا آتش سوزی را مهار و در مواردی با پیش بینی به موقع آن از بروز آن
جلوگیری کنند. به نظر میرسد انگیزه آمریکا در همکاری با نیروهای اسلامی در مصر،
لیبی و حتی سوریه، و در گذشته دورتر در عراق و افغانستان در عمل ضمن جلوگیری از
گسترش و ژرفش قیام مردم این کشورها، هم توده مردم مسلمان را از افتادن در دام؟
اسلام گرایی بر کنار دارد و هم در نهایت جبهه جدیدی را بدون خطر خونریزی و لشگر
کشی علیه موج اسلام گرایی که خاورمیانه و شمال آفریقا را در برگرفته است ایجاد
کند. البته این موضوع در هریک از کشورهای بالا با تفاوتها ولی با شباهتهای بسیاری
دنبال میشود.
یکی دیگر از دلیلهای استقبال نسبی
آمریکا و غرب از سقوط دولتهای عربی شمال آفریقا را بایستی در ایجاد تحرک اقتصادی
این جامعهها با ایحاد دمکراسیهای نیم بند و کنترل شده دانست. در این صورت دولتهای غربی میتوانند با ایجاد تحرک اقتصادی در این حامعهها
ضمن بسترسازی برای انتقال امن سرمایههای سرگردان سرمایهداران و شرکتهای بزرگ
این هدف مهم جهانی سازی را که همانا سرعت
بخشی به جریان آزاد سرمایه در سراسر جهان است شکل داده و با این کار و انتقال
سرمایه و کارخانهها به مکانهای امن این کشورها و استفاده از کارگرانی با دستمزد
اندک و نبود فشارهای سندیکایی و قانونی و همچنین دور از دسترس گروههای طرفدار
محیط زیست آسوده خاطر به انباشت سرمایه و تولید ارزش افزوده دست بزنند و در نهایت
از فشار مهاجران برای ورود به کشورهای اروپایی بکاهند. برای این فهرستی که برشمردم
میتوان دهها نمونه به دست داد که با این فرض که خوانندگان این یادداشت خود مسایل
این کشورها را دنبال میکنند از آنها در میگذرم.
اما موضوع بسیار مهم دیگر تسلط دولتهای
غربی بر جریان انرژی است. موضوع تسلط آمریکا بر جریان انرژی در جهان از موضوعاتی
است که به شدت و از زمان زمامداری جرج دبلیو بوش به عنوان یکی از راهبردهای آمریکا
در دکترین سیاسی این کشور درج گردیده و از سال 2000 تا کنون نیز به شدت دنبال میشود.
به رسمیت شناختن شتابزده و بسیار عجولانه
شورای انتقالی لیبی در شورای امنیت سازمان ملل و باز کردن حسابهای مسدود شده لیبی
به سود شورای انتقالی در حالی که هنوز در لیبی دولتی وجود ندارد (طبق گزارش
خبرگزاری ها به نقل از مقام های دولتی اروپایی این مبالغ 5 برابر بودجه سالانه
کشور لیبی میباشد) و حتی طرفداران سرهنگ فراری در نقاط مهمی از کشور بدون هیچ
گونه امکانات ابتدایی انسانی در برابر نیروهای زیر حمایت غرب مقاومت می کنند در
برابر چشم فروبستن بر جنایتهای دهشتبار علی عبدالله صالح در یمن و سرکوب مردم
بحرین با کمک عربستان جز تلاش و شتاب غرب برای تسلط بر کشوری بدون دولت و بدون ملت
با تکیه بر گروههایی از شورشیان چه معنی دیگری میتواند داشته باشد. دیدن فیلمها
و تصویرهای شورشیان لیبیایی سوار بر خودروهای گران قیمت که از آنها برای حمل
تیربار و توپهای کالیبر کوچک استفاده میشود یا حرکت ستون های منظم تانکها و
نفربرها و توپخانه سنگین به سوی شهرهای تسخیر نشده هیچ شباهتی با پیشینه ذهنی ما
از قیامهای مردمی ندارد. این موضوع در کنار پرواز مداوم و منظم هواپیماهای ناتو
بر فراز خاک این کشور و بمباران بی رحمانه شهرهای سرت و سایر نقاط تخت کنترل
طرفداران قذافی، زیر کردن معترضان در خیابان های قاهره با تانک (در حالی که مبارک
با شتر مردم را زیر می گرفت) دمکراسی با طعم تلخ بمبهای ناتو را میدهد.
|