لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

لیشقه

یادداشت‌های فریبرز مسعودی

دور برگردان بیکاری

@iranidevelopment

این روزها دور، دور آمارهای اقتصادی و بحث بر سر دستاوردها و ناکامی‌های اقتصادی است که رسانه‌های مجازی و واقعی را پر کرده است. همین‌جور که داشتم کانال‌های تلگرام را از توی گوشی بالا و پایین می‌کردم، گوشم به حرف‌های دو تا جوان بود که بالای سر من ایستاده و درحال بحث کردن بودند. آن یکی که منتقد بود به آن یکی که از میله بالای سرش آویزان بود، گفت: «آخر چطور ممکن است آمار بانک مرکزی با مرکز آمار این همه اختلاف داشته باشد. بالاخره یکی آمارسازی می‌کند.» بعد از روی گوشی‌اش خواند: «رشد اقتصادی ٩ماهه ‌سال ١٣٩۵ براساس اعلام بانک مرکزی ١١/٦‌درصد و طبق اعلام مرکز آمار ٧/٢‌درصد است.» جوان دیگر پاسخ داد: «خب باید ببینیم مبنای آمار چی بوده، وگرنه بانک مرکزی که از خودش آمار درنمی‌آورد!» جوان مدعی گفت: «در مورد همین بیکاری. دولت آمار داده که الان در کشور ٩/٢‌میلیون بیکارداریم. واقعا یک نگاه به دور و بر خودت بینداز. بین همکلاسی‌ها ببین چند نفرشان بیکار هستند!» جوان دیگر گفت: «چرا آن موقع که فرمول برای اشتغال اختراع می‌کردید که هرکس هفته‌ای یک ساعت کار کند شاغل است به این آمارسازی‌ها اعتراض نداشتید؟ خب اگر من در یک آزمایشگاه هفته‌ای یک روز هم کار کنم شاغل محسوب می‌شوم. این تفاوت‌ها می‌تواند از تعریف اشتغال سرچشمه بگیرد. ولی بالاخره باید یک چیزی را مبنا قرار داد. نمی‌شود در این دولت مبنای اشتغال یک چیز باشد و در دولت دیگر تفاوت کند!»

توضیح: این یادداشت در صفحه آخر روزنامه شهروند 12 اردیبهشت 96 منتشر شده است.

جوان مدعی گفت: «ببین تغییر اقتصادی را مردم باید لمس کنند. با حلواحلوا گفتن که دهان مردم شیرین نمی‌شود! دو، سه ماه پیش یک آمارگیر دم دانشگاه از خود من پرسید: شاغلی! می‌گویم نه، بیکارم. می‌پرسد روزها چه‌کار می‌کنی. می‌گویم در دانشگاه در مقطع دکترا درس می‌خوانم. آمارگر جلوی اسمم در کادر شاغل علامت می‌زند. می‌گوید: بگو شاغلی دیگر. می‌گویم مگر دانشجو شغل است. من برای فرار از بیکاری دارم دکترا می‌خوانم وگرنه دکترا می‌خواهم چه‌کار! آمارگر می‌گوید: پدربیامرز خود من برای یک هفته به استخدام فلان موسسه درآمدم شاغل محسوب می‌شوم. تو که دانشجویی! آخر در کجای دنیا دانشجو شغل است!» جوان دیگر دستش را از میله ول می‌کند تا به دستفروشی که به‌زحمت از لای جمعیت رد می‌شود راه بدهد. در همین حال می‌گوید: «خب زمان دولت خودتان در یک جلسه آقای رئیس‌جمهوری و وزیر آموزش عالی در یک چشم به هم زدن ظرفیت دکترای دانشگاه‌ها را ١٠ برابر کردند، آن موقع یادت نبود اعتراض کنی؟ الان دولت هرچه اشتغال ایجاد کند باز هم در برابر سیل دانشجویان دکترا و ارشد که منتظر ورود به بازار هستند کم می‌آورد. ٥‌میلیون دانشجو خودش یک سونامی واقعی است! رئیس دولت محبوب شما آن موقع که شهردار بود به ‌جای پل و دسترسی‌های ناهم‌سطح در اتوبان‌ها دوربرگردان را اختراع کرد که درواقع کارکردش به تأخیر انداختن ترافیک و سرگرم کردن مردم در ترافیک بود، وقتی هم که رئیس‌ دولت شد همین کار را در ارتباط با اشتغال کرد. درواقع دانشگاه‌ها تبدیل شدند به دوربرگردان اشتغال. تازه پزش را هم می‌داد!»

یک دستفروش جوان از لابه‌لای جمعیت به‌زحمت رد شد، انواع و اقسام کابل او.تی.جی و یو.اس.بی به خودش آویزان کرده بود. با خودم فکر کردم این روزها هیچ خبری از بگیروببند دستفروش‌ها در مترو نیست. شهرداری چقدر با دستفروش‌ها مهربان شده!           

این یادداشت             درتاریخ 12 اردیبهشت در روزنامه شهروند منتشر شده است.                                                                                                     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد